< فهرست دروس

درس شوارق - استاد حشمت پور

93/01/26

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بررسي معناي اول كه براي قاعدهء استلزام بيان شد

بحث در اين داشتيم كه علم به علت مستلزم علم به معلول است وبراي اين قاعده سه تفسير بيان كرديم؛ يكي اينكه علم به ذات علت داشته باشيم بدون علم به ايجاب واستلزام آن، ديگري آنكه علم به ذات علت وايجاب آن داشته باشيم وسوم اينكه علم به ذات علت، لوازم وملزوم علت، اوصاف وموصوف علت وعارض ومعروض آن داشته باشيم.بحث درمعناي اول داشتيم علامهء حلي كه علم به ذات علت مطلقا مستلزم علم به معلول نيست ولي شارح قديم به اين صورت تفصيل داد، كه اگر معلول لازم بين علت باشد علم به ذات علت مستلزم علم به معلول است، بله چنانچه معلول لازم غير بين علت باشد علم به ذات علت مستلزم علم به معلول نيست.ميرسيد شريف معتقد است درصورت كه معلول ازلوازم ذات علت بدون ضميمه وواسطه باشد، علم به ذات علت مستلزم علم به معلول است، چه معلول لازم بين باشد چه لازم غير بين باشد. وبراي اين عقيده اش از كلام ملخص استفاده نمود.ما از كلام ملخص جواب گفتيم كه بيان شد، قوشجي هم بركلام ملخص اعتراض دارد.

قوشجي : اگر وجود ذهني علت مستلزم وعلت وجود ذهني معلول باشد تصورعلت مستلزم تصور معلول است. واين درصورتي است كه معلول از لوازم بين علت باشد.

بعبارت ديگر اينكه ماهيت علت موجب ماهيت معلول درخارج است، جاي بحث ندارد، بحث درقاعدهء « العلم بالعلة يستلزم علم بالمعلول » است كه استلزام ذهني علت ومعلول را بيان مي كند وبين علت ومعلول در ذهن درصورتي استلزام است كه معلول از لوازم بين علت باشد. چنانچه شارح قديم گفت.

خلاصه : اينكه ماهيت علت موجب ماهيت معلول درخارج است، حرف صحيح است وجاي بحث ندارد. بحث درقاعده است كه تصورعلت را مستلزم تصور معلول مي داند واين درصورتي است كه معلول از لوازم بين علت باشد.

لاهيجي : اولا، شرط وجزا دركلام قوشجي هرچند لفظ شان فرق دارد، ولي مفاد شان يكي است؛ «وجود ذهني علت»كه درشرط آمده با «تصور علت»كه درجزا آمده است يك مفاد دارد و«علة لوجود المعلول» كه درشرط آمده با «يوجب تصورالمعلول»كه درجزا آمده مفاد شان يكي است.

ثانيا، اينكه قوشجي گفتند حرف ملخص درباره ي خارج است وقاعده در باب ذهن است وباهم ربط ندارند، صحيح نيست، ذهن وخارج باهم ربط دارند؛ اگرماهيت خارجي علت موجب ماهيت خارجي معلول است، كه حرف صحيح است، آنچه كه در ذهن مي آيد خارج را نشان مي دهد وماهيت علت در ذهن مي تواند ماهيت معلول را نشان دهد ووجود ذهني علت مستلزم وجود ذهني معلول است.

لاهيجي : شارحان قديم ( علامه واصفهاني) گفتند از سه تفسير كه براي قاعده است تفسير سوم معناي قاعده است، درتفسر سوم علم به ذات علت ولازم علت وملزومات علت و... طرح شد، وعلم به لازم يعني علم به معلول پس در اين تفسير علم به علت مستلزم علم به معلول نيست، بلكه علم به معلول جزء از علم به علت است وبعبارت ديگر علم به علت عين علم به معلول است، درحاليكه قاعده دربارهء استلزام علم علت ومعلول است.

متن: واما اعتراض[1] الشارح القوشجى عليه ( كلام ملخص) :« بان تصور العلّة انّما يوجب تصور المعلول( بجاي جواب اذا، چزا كه اذا صدارت طلب است وجوابش نمي تواند مقدم شود) اذا كانت العلة بوجودها الذهنى علة لوجود المعلول ( متعلق وجود:) فى الذهن و حينئذ ( در اين هنگام كه علت بوجود ذهني اش مستلزم وجودمعلول است) يكون المعلول لازما بيّنا و قد استثناه ( شارح قديم اين مطلب را از كلام علامه استثنا كرد).ومعنى كون ماهية العلّة موجبة لماهية المعلول،‌ ان العلة بوجودها الخارجى يستلزم وجود المعلول فى الخارج لا انّها‌(علت) بوجودها الذهنى (تصوروجود علت) يستلزم وجود المعلول فى الذهن (يعني تصوروجود معلول)»

(جوب اما:)‌ فليس بشي‌ء؛ امّا أولا، فلان قولنا: (مقدم يا شرط:) اذا كانت العلة بوجودها الذهنى علة لوجود المعلول فى الذهن (تالي يا جزا:) فتصورها يوجب تصور المعلول لا فرق بين مقدمها( قول: قضيه) وتاليها(قول)، فان الوجود فى الذهن ( كه درمقدم است) عين التصور( كه درتالي است) و العلية (كه درمقدم است) عين الايجاب(كه درتالي است).

و أما ثانيا، فلانّه(شان) لم يدع احد ( هيچ كس ادعا ندارد) انّ معنى كون ماهيّة العلة موجبة لماهيّة المعلول هو كونها بوجودها الذهنى مستلزمة لوجود المعلول فى الذهن بل الدعوى ان الاوّل(ماهيت علت) موجب للثانى(ماهيت معلول) بناء على استدعاء التعقل حصول الماهيّة المساوية ( مساوي ماهيت خارجي در ذهن مي آيد يعني حقيقت ماهيت در ذهن وخارج يكي است)، هذا.

فامّا ما قرّره الشارحان‌ القديمان: انه المراد هاهنا ـ اعنى (تفسيرضميرانه) الاعتبار الثالث ـ فهو عندى بمنزلة ان يقال العلم بالعلّة و المعلول يستلزم العلم بالمعلول، وهذا لا يخفى لزوما و فسادا (لزوم مخفي نيست، بلكه بالاتر از لزوم است، عين هم اند ولذا فسادش هم روشن است، چرا كه شما يك چيز را لازم وملزوم قرار داديد).

 


[1] ميرسيد شريف بعد از قوشجي است ولذا اين كلام ناظر به ايشان نيست، ولي از آنجاي كه محقق شريف كلام ملخص را قبول دارد اشكال بر او هم وارد است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo