< فهرست دروس

درس شوارق - استاد حشمت پور

93/01/19

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : رد عقيدهء اشعري برمجبور بودن انسان

اشارعره معتقد اند كه ما انسان ها بايد افعال مان را طبق علم خداوندتعالي انجام دهيم تا علم خداوند تعالي جهل نشود ودرنتيجه ما دركارهاي خود مجبوريم.معتزله : علم خداوند تعالي تابع معلوم است وتابع نمي تواند درمتبوع تاثير بگذارد واينكه افعال انسان مطابق علم الهي است جبري لازم نمي آيد، مثلا چون زيد شرير است علم الهي به زيد شرير تعلق گرفته است نه اينكه چون خداوند تعالي به زيد علم دارد زيد شرير شده است.ان قلت : همه قبول دارند كه علم خداوند تعالي فعلي است وعلم فعلي سازند معلوم است ونمي تواند تابع معلوم باشد.قلت : علم فعلي دومعنا دارد؛ يك وقت مي گويم علم فعلي است به اين معنا كه موثر وسازنده اي معلوم است، علم فعلي به اين معنا نمي تواند تابع معلوم باشد، اما علم فعلي به اين معنا كه ما را از وجود معلوم وفعل وآگاه مي كند ودر نتيجه ما با قدرت واراده اي خود فعل را انجام مي دهيم، اين علم چون ما را آگاه كرده است در انجام فعل مدخليت دارد ولذا فعلي ناميده مي شود.ممكن است وقت كه فعل علم پيدا مي كنيم به غايت فعل هم علم پيدا كنيم وممكن است هم به غايت فعل علم پيدا نكنيم درهر صورت علم به فعل دخالت درانجام فعلي است ولذا فعلي است.علم فعلي بمعناي اول كه سازندهء معلوم است با تابع بودن نا ساز گار است اما علم فعلي بمعناي دوم كه مدخليت در فعل دارد مي تواند تابع معلوم باشد وعلم خداوند تعالي فعلي بمعناي اول است كه با تابع بودن ساز گار است.علم فعلي بمعناي دوم كه مدخليت درفعل دارد علم فاعل است به كار هاي خودش، نه علم عالم به افعال اشخاص ديگر. وخداوند تعالي هم نسبت به فعل خودش علم فعلي دارد نه نسبت به افعال ديگران ولذا جبر لازم نمي آيد. تذكر : مفوضه معتقد اند كه علم خداوند تعالي درفعل ما دخالت ندارد وقدرت الهي نه دخالت در افعال ما دارد ونمي تواند دخالت داشته باشد، اما اماميه مي گويند هرچند علم الهي در فعل ما دخالت ندارد، ولي قدرت الهي مي تواند درافعال ما دخالت داشته باشد، مانع ايجاد كند وجلو فعل ما را مي گيرد. جواب قوشجي از اشكال اشاعره : ما دونوع علم داريم؛ يكي علم تصوري وديگري علم تصديقي، آنچه كه تابع است علم تصديقي است، وقت كه مي خواهيم قضيه اي را تصديق كنيم بايد ببنيم كه با واقع مطابق باشد، هم مفاد قضيه درواقع باشد وهم علم ما با آن مطابق باشد ولذا علم تصديقي تابع است ولي علم تصوري تابع نيست بلكه فعلي است به اين معنا كه دخالت درفعل دارد. پس علم تابع با علم فعلي فرق دارد، موصوف تابع علم تصديقي است وموصوف فعلي علم تصوري است.اشكال اول : ادعا اين است كه همان علم خداوند تعالي كه فعلي است همان علم تابع است، اشكال اشعري بر اين مدعا است. پس جواب شما نمي تواند ردّ اشكال اشعري باشد.اشكال دوم : علم تابع منحصر درعلم تصديقي نيست علم تصوري هم مي تواند تابع باشد، از خارج گرفته شده باشد وعلم فعلي بمعناي دوم كه دخالت درفعل شخص فاعل دارد منحصر درعلم تصوري نيست علم تصديقي هم مي تواند فعلي به اين معنا باشد. پس علم تصوري وعلم تصديقي به اين لحاظ كه هركدام مي تواند موصوف تابع وفعلي باشد فرق ندارد.علم چنانچه ذاتا حاصل نباشد بايد از جانب معلم افاضه شود، مثل علم ما انسان ها كه طبق آيه شريفه « اخرجكم من بطون امهاتكم لاتعلمون شيا » درابتداي طفوليت از علم بهره نداريم وبعدا به تدريج عالم مي شويم. چنين علمي نياز به استعداد مستفيض ندارد.انسان درابتداي خلقت هم از علم بديهي خالي است وهم از علم نظري. علم بديهي را نمي دانيم كه چه كسي و چه زماني به ما داده مي شود ولي مي دانيم كه علم نظري چه زماني به ما داده مي شود وكي به ما افاضه مي كند. پس هردوي اين علم افاضه مي شود وبايد مستفيض استعداد داشته باشد. بله درعلم نفس به خودش احتياج به استعداد نيست. چرا كه از همان ابتداي خلقت انسان همراه نفس است.ان قلت : اين حرف فلاسفه كه علم انسان به خودش از همان ابتداي خلقت همراه نفس است با آيه شريفهء مذكور ساز گاري ندارد.قلت : كلام فلاسفه منافات با آيه شريفه ندارد؛ چرا كه علم به ذات عين ذات است وقت كه ذات باشد همراه ذات است ولذا آيه شريفه علم ذات به ذات را نفي نمي كند، علم ذات به غير ذات را نفي مي كند.

متن : فان قلت ( اشكال اشاعره بر معتزله): اذا كان العلم تابعا لا يكون علمه تعالى فعليا بل يلزمهم انتفاء هذا القسم من العلم.

قلت ( جواب معتزلي از اشكال) : اذ كان ( وان كان ظ ) العلمُ من حيث انّه علم و حكاية للمعلوم ( يعني تابع است ) لايكون ( خبركان ) له اقتضاء لوجوده ( معلوم ) و مدخليّة فيه (معلوم ) لكنّه من حيث انّه يصير وسيلة الى اختيار الفعل و ارادته يكون له مدخل فى وجوده و هذا معنى كونه فعليا، فعلم المختار ( خداوندتعالي) بافعاله الاختيارية علم فعلى و علمه بافعال غيره لا يكون فعليا و ان كان متقدّما. كذا فى الحواشى الشريفية.

و امّا ما فى شرح القوشجى فى دفع هذا الاعتراض من ان التابعية لا يجرى الا فى العلوم التصديقية التى لا بدّ لها من خارج بطابقه و العلم الفعلى انّما يكون فى التصورات، فمحل تامل.

‌ و لا بد فيه‌ ( علم ): اى فى فيضانه على النفس الناطقة عن الاستعداد، فانّ النفس فى بدو الفطرة خالية عن العلوم كلّها الا علمها بذاتها، فانّها ( علم بذات) عين ذاتها، ( استدراك از خالية:) لكنّها ( نفس ) قابلة لها ( علوم ) و إلا لما حصل لها ( نفس ) العلم‌ أصلاً.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo