< فهرست دروس

درس شوارق - استاد حشمت پور

92/12/12

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : دركتاب مبدا ومعاد اتحاد عاقل ومعقول را پذيرفته

بحث در اين داشتيم كه آيا قول به اتحاد عاقل ومعقول حق است يا باطل. ابن سينا در اشارات هم قول به اتحاد عاقل ومعقول را باطل مي كند وهم اصل اتحادرا، اما دركتاب مبدا ومعاد وبرخي ديگر كلماتش اتحاد عاقل ومعقول را پذيرفته است.

كلام ابن سينا در مبدا ومعاد : اين سينا در اين كتاب دوبيان دارد يك بيان اجمالي وديگر بيان تفصيلي.

بيان اجمالي : فلاسفه عقل را تقسيم نموده اند به عقل هيولاني، عقل بالملكه، عقل بالفعل وعقل بالمسفاد. اين تقسيم درحقيقت ناظر به مراحل عقل است، در اين اصطلاح عقل بالفعل عبارت است از عقلي كه تمام صورمعقوله را كسب كرده است.

عقل ما بالقوه است وقت كه صورت عقليه را مي پذيرد نسبت به آن صورت بالفعل مي شود، فعليت بمعناي لغوي كلمه كه غير از معناي اصطلاحي عقل بالفعل است.

سوال : عقل بالقوه كه صورت عقليه را پذيرفت رابطهء صورت عقليه با عاقله چگونه است، آيا رابطهء صورت معقوله وعقل رابطهء ماده است وصورت است يا رابطه اي ديگري است.

جواب : اگر رابطه ي صورت معقوله باعقل رابطه ي ماده وصورت باشد ـ كه ذات ماده غير از ذات صورت است هرچند وجود شان يكي است ـ صورت معقوله با عقل بلحاظ وجودي متحد مي شوند ولي بلحاظ ذات عين هم نمي شوند، بلكه دوئيت محفوظ است يعني دو چيز داريم كه متحد شده است. درحاليكه در اتحاد عاقل ومعقول مدعا اين است كه عاقل وصورت معقوله عين هم اند بلحاظ ذات، نه دوچيزي كه بلحاظ وجودي متحد شده است. چرا كه اگر صورت معقوله عين نفس نشود، علم نفس به صورت معقوله علم حضوري نخواهد ودر علم حصولي نفس براي درك معقول احتياج به صورت دارد. پس نفس براي درك صورت معقوله احتياج به صورت ديگري خواهد داشت وهكذا فيتسلسل. وتسلسل باطل است پس بايد ذات صورت معقوله عين ذات نفس شود.

تذكر : اين جواب طبق مبناي مشاء است كه علم حضوري را منحصر درعلم نفس به خودش مي داند، وعلم نفس به اوصاف، احوال وافعال خودش را علم حصولي مي داند. ولذا اگر صورت معقوله عين عقل نشود عقل به آن صورت علمش حصولي است ودرعلم حصولي نفس يا عاقله احتياج بواسطه اي صورت است پس بايد رابطه ي صورت معقوله وعقل فوق رابطه ي ماده وصورت باشد، بعبارت ديگر بايد ذات صورت معقوله عين دات عقل شود والا تسلسل لازم مي آيد كه باطل است.

بيان تفصيلي : وقت كه عقل صورت معقوله را درك كند بالفعل مي شود. سوال اين است كه عقل بالفعل چيست؟

(1) آيا عقل بالفعل خود صورت معقوله است

(2) يا عقل بالفعل خود عقل بالقوه است بشرط صورت معقوله

(3) ويا اينكه مجموع عقل بالقوه وصورت معقوله عقل بالفعل است؟

بيان فرض دوم : اگر عقل بالفعل خود عقل بالقوه باشد بشرط صورت معقوله در اين صورت عقل بالقوه ( الف) يا صورت عقليه را تعقل مي كند

(ب) ويا تعقل نمي كند.

روشن است كه چنانچه عقل بالقوه صورت معقوله را تعقل نكند عقل بالفعل نخواهد بود، چرا كه صورت را كسب نكرده است.اگر عقل بالقوه صورت معقوله را تعقل كند :

    1. يا صورت معقوله را بواسطه اي صورت ديگري درك مي كند وعلم عقل به صورت علم حصولي است،

    2. ويا بدون واسطه اي صورت ديگر صورت معقوله را درك مي كند وعلم عقل به صورت معقوله علم حضوري است.

اگر علم عقل به صورت معقوله علم حصولي باشد، كه عقل بواسطه ي صورت ديگر به صورت اول علم داشته باشد، علم به صورت دوم نياز به وساطت صورت سوم خواهد داشت وهكذا فيتسلسل.

متن : و الشيخ احتج لهم ( بنفع قائلين اتحاد عاقل ومعقول ) فى كتابه المسمّى بالمبدإ و المعاد الّذي صنّفه تقرير المذاهب المشائين بان قال :

« وكل صورة مجرّدة عن المادة و العوارض ( يعني صورت معقوله كه مجرد از ماده وعوارض ماده است ) اذا اتحدت بالعقل بالقوة صيرته عقلا بالفعل لا بان العقل بالقوّة يكون منفصلا عنها ( صورت معقوله ) انفصال مادّة الاجسام عن صورتها ( كه درخارج ذات ماده از ذات صورت منفصل است ولي وجودماده وصورت يكي است)، فانّه ان كان ( عقل بالقوه ) منفصلا بالذات عنها ( صورت معقوله ) و يعقلها كان ينال منها صورة اخرى معقولة. و السؤال فى تلك الصورة ( صورت اخري )‌كالسؤال فيها ( صورت معقوله ي اول ) و ذهب الامر الى غير النهاية.

بل افصّل هذا ( گفته ي قبل را ) و اقول : إنّ العقل بالفعل (الف) اما ان يكون هى هذه الصورة (ب) او العقل بالقوة التى حصل لها هذه الصورة ( صورت عقليه ) (ج )‌ او مجموعهما.

( رسيدگي به فرض دوم :) ولا يجوز ان يكون العقل بالقوة هو العقل بالفعل لحصولها ( صورت عقليه ) له ( عقل بالقوه ) لانّه لا يخلو عن ذات العقل بالقوّة (1) اما ان يعقل تلك الصّورة (2) او لا يعقلها، فان كان ( عقل بالقوه ) لا يعقل تلك الصّورة فلم يخرج بعدُ الى الفعل. و ان كان يعقل تلك الصورة فاما ان يعقلها بان يحدث لذات العقل بالقوّة منها صورة اخرى ( كه علم عقل به آن صورت بشود علم حصولي ) و اما ان يعقلها بان يحصل له هذه الصورة بذاتها فقط ( بدون صورت ديگر ).

فان كان ( عقل بالقوه ) انّما يعقلها ( صورت عقليه ) بان يحدث له منها صورة اخر ذهب الامر الى غير النهاية

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo