< فهرست دروس

درس شوارق - استاد حشمت پور

92/11/26

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : بيان عدم جواز ابتدا به مصوت

حروف به دوقسم مصوت وصامت تقسيم شد وحروف مصوت يا مقصوره اند ويا ممدوه، و اتفاقي است كه ابتدا به مصوت جايز نيست بلكه بايد اول صامت بيايد وبعد مصوت كه حروف لين اند.

سوال : آيا جايز نبودن ابتدا به مصوت به اين جهت است كه ذات مصوت چنين است كه ابتدا به آن جايز نيست ويا بدليل سكون مصوت كه امر عارضي است ابتدا به مصوت جايز نيست. اگر سكون دليل عدم جواز ابتدا به مصوت باشد در اين صورت صامت ساكن هم بدليل سكون نمي تواند در ابتداي كلام بيايد، اما چنانچه ذات مصوت چنين باشد كه درابتداي كلام نيايد حروف صامت چه ساكن وچه متحرك مي شود در ابتداي كلام بيايد.

تفتاذاني : مصوت ذاتش چنين است كه نمي تواند در ابتداي كلام واقع شود، نه اينكه بجهت سكون نتواند در ابتداي كلام بيايد؛ چرا كه ابتداي به سكون جايز است هرچند عرب ابتداي به سكون را نپسندد، چنانكه وقف بر حركت كه عرب آنرا نمي پذيرد ولي وقف بر حركت جايز است ويا اجتماع دوساكن را عرب نمي پذيرد ولي دركلام واقع مي شود.

سه مورد اجتماع ساكنين :

مورد اول : دوحرف ساكن كه درحال وقف نباشد قابل جمع اند

مورد دوم : قبلا بيان شد كه حروفِ الف، واو ويا چنانچه ساكن باشند وحركت ماقبل شان از جنس خود شان مصوت اند، اما چنانچه اين حروف متحرك باشند ويا ساكن وحركت ماقبل شان از جنس خود شان نباشد صامت به شمار مي آيد. پس حروف لين مي تواند مصوت باشد ومي تواند صامت باشد، وزمان كه حروف لين ساكن باشد وحرف بعدش مدغم فيه التقاي ساكنين مي شود كه مورد پسند عرب نيست ولي جايز است.

مثال : « خوَيصه » حرف واو متحرك است ومابعدش هم مدغم فيه نيست پس مناسب با ممثل نيست، بنابراين بايد خَويّصه باشد.

مورد سوم : جاي كه اولين حرف ساكن مصوت باشد ودومين ساكن مدغم فيه مثل والضالين ويا دابّه.

ان قلت : بعض اشخاص اصلا نمي تواند ابتداي به ساكن كند. پس ابتداي به ساكن جايز نيست.

قلت : توانايي نداشتن بعض افراد در ابتداي به ساكن دليل بر عدم جواز ابتداي به ساكن نيست، چنانكه توانايي نداشتن برتلفظ بعض حروف دليل نبودن چنين حروف نيست.

تفتازاني براي مدعاي خود دليل ارائه نكرده است ولي گروهي ديگر براين مدعا استدلال دارد، تفتازاني هرچند مدعا را قبول دارد ولي استدلال را نمي پذيرد.

استدلا : اتفاقي است كه ابتداي به مصوت جايز نيست بلكه بايد قبل از آن صامت بياوريم، اگر ابتداي به صامت هم جايز بناشد وبايد قبل از صامت هم مصوت مقصور بيايد اين دور است، بعبارت ديگر مصوت مشروط است به صامت قبل زا آن و اگر صامت هم مشروط است به مصوت مقصور اين دور است و باطل. پس ابتداي به ساكن اشكال ندارد.

قياس استثنايي : اگر بتداي به ساكن محال باشد دور لازم مي آيد ودور محال است پس ابتداي به ساكن محال نيست.

جواب تفتازاني : در ذهن هرچند مي گوييم مصوت مشروط است به وجود ساكن قبل از آن وصامت مشروط است به وجود ساكن، ولي درخارج چنين نيست صامت با مصوت مقصور است نه متوقف بر آن، بعبارت ديگر مصوت در خارج متوقف است بر صامت ولي صامت متوقف بر صامت نيست با مصوت مقصور است.

بگفته اي تفتازاني مصوت مشروط است به سبق صامت ولي صامت مشروط است به لحوق مصوت مقصور يعني بايد با حركت باشد. پس درواقع توقف نيست صامت با مصوت مقصور است، هرچند ما بگونه اي بيان مي كنيم كه در ظاهر توقف را مي رساند.

تقسيم ديگر براي حرف : حروف يا متماثل است ويا متخالف، وتخالف يا بالذات يا بالعرض.

متماثل : متماثل دوحرفي است كه ذات شان يكي باشد وعوارض سكون وحركت شان هم يكي باشد، مثل دوتا ميم كه هردوساكن است يا هردو متحرك به يك حركت است.

متخالف بالذات : حروف كه غير هم اند، مثل ميم ونون ويا وصاد و...

متخالف بالعرض : دوميم كه بلحاظ حركت وسكون غيرهم باشند.

متن : كالوقف على المتحرك و الجمع بين السّاكنين لا فى الوقف ( جمع ساكنين كه در وقف نباشد ) او اذا كان الصامت الاوّل حرف لين[1] و الثانى مدغما نحو خويصة فانه ( جمع بين ساكنين ) جائز كما اذا كان الاوّل مصوّتا ( ودومي مدغم فيه باشد ) نحو دابّة و عدم قدرة البعض على الابتداء بالساكن لا يدل على امتناعه كالتلفظ ببعض الحروف فانه لقصور فى الآلة.

و الاستدلال على الامكان ( امكان ابتداي به ساكن ) بان المصوّت ( مصوت ممدود ) اينما كان مشروط بالصامت فلو كان الصامت مشروطا به ( مصوت مقصور ) فى بعض المواضع كالابتداء ( ابتداي كلام ) لزم الدور، ليس بشي‌ء لان المصوت مشروط بان يسبقه صامت و الصامت فى الابتداء مشروط بان يلحقه مقصور ( مصوت مقصور ) فيكونان ( صامت ومصوت مقصور ) معا و لا استحالة فيه ( باهم بودن صامت ومصوت مقصور ) انتهى.

ثم الحرف الصّامت : ( الف ) اما متماثل‌ كالميمين السّاكنين او المتحركين بنوع واحد من الحركة فانه لا اختلاف بينهما لا بالذات و لا بالعوارض المسماة بالحركة و السّكون ( ممكن است به عوارض ديگر اختلاف داشته باشد ولي به عوارض كه حركت وسكون است اختلاف ندارد )‌، (ب) اومختلف‌ (1) اما بالذات‌ كالميم و الياء (2)‌ اوبالعرض‌ كالميمين اذا كان احدهما ساكنا و الاخر متحركا او كان احدهما متحركا بحركة و الآخر متحركا بحركة غيرها

 


[1] حرف لين دردو حالت صامت است : 1. حرف لين متحرك باشد، 2. حرف لين ساكن باشد ولي حركت حرف ماقبل نامناسب باشد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo