< فهرست دروس

درس شوارق - استاد حشمت پور

92/11/21

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : اقسام حروف

بحث در تعريف حرف داريم، ابن سينا گفت حرف كيفيتي است كه برصوت عارض مي شود، منتها با قيودي اين كيفيات با كيفيات ديگر متمايز مي شود.

اشكال فخررازي : معروض وعارض باهم اند، اگر معروض امتداد داشته باشد بايد عارض هم امتداد داشته باشد، وچنانچه معروض آني است بايد عارض هم آني باشد، درحاليكه بعض از حروف آني است اما صوت زماني وممتد است، بنابراين چگونه حروف كيفيات عارض صوت باشد؟

بعبارت ديگر صوت تابع حركت است ومتمد به امتداد حركت، اما حروف يا صامت اند ويا مصوت، حروف مصوت هرچند ممتد اند، مثل يقول كه كانه ضمه اي قاف جزء واو است وكشيده مي شود ويا يبيع كه كسره اي يا كانه جزء يا است وكشيده مي شود، ولي حروف صامت آني است، سوال اين است كه حروف صامت چگونه كيفيت عارض صوت اند.

جواب فخر از اشكال فوق : لازم نيست كه عارض ومعروض باهم باشند بلحاظ امتداد وغير امتداد مثلا نقطه عارض خط است، خط ممتداست وطول دارد ونقطه آني است وبدون طول ويا آن عارض زمان است، ابتدا ويا انتهاي زمان است درحاليكه زمان تدريجي است وآن تديجي نيست. پس عارض ومعروض بلحاظ امتداد گاهي باهم اند وگاهي باهم نيستند، بنابراين مي شود حروف صامت كه آني است عارض صوت باشد كه ممتد است.

تقسيمات حروف : براي حروف بلحاظ مختلف تقسيمات مختلف ذكرشده است

تقسيم اول : حرف بلحاظ صوت داشتن ونداشتن تقسيم مي شود به صامت ومصوت، حروف كه همراه صوت است مصوت وحروف خالي از صوت صامت است.

تقسيم دوم : حروف بحاظ امتداد زماني داشتن ونداشتن تقسيم مي شود به زماني وآني.

حروف مصوت : الف، واو و ياء حروف مصوت اند در صورت كه ساكن باشند وحركت ما قبل شان مناسب باشد؛ قبل از الف فتحه باشد، قبل از واو ضمه و قبل از ياء كسره. پس مصوت بودن الف، واو ويا دو تا شرط دارد؛ يكي اينكه خود اين حروف سه گانه ساكن باشند و شرط دوم اينكه حركت ما قبل از جنس خود شان باشد يعني الف از اشباع فتحه درست شده باشد، واو از اشباع ضمه درست شده است و يا از اشباع كسره درست شده شود، اما اگر اين دو شرط نباشد اين حروف هم مصوت نيستند.

مصوت كوتا وبلند : حركاتِ فتحه، كسره وضمه مصوت اند، چرا كه الف از اشباع ضمه توليد شده، يا از اشباع كسره بوجود آمده است و واو از اشباع ضمه، اما حركاتِ فتحه، كسره وضمه مصوت مقصوره اند وحروفِ الف، يا و واو مصوت ممدوده اند.

فخر رازي: حركات ثلاث كه فتحه، ضمه‌ و كسره باشد بعضي از حروف ثلاثه اي مصوت است؛ فتحه بعض الف است، كسره بعض ياء و ضمه بعض واو؛ چرا كه :

اولا، مصوتات يعني الف، واو و ياء قابل زياده ونقصان اند وهرچيزي كه قابل زياده ونقصان باشد دوطرف دارد، يك طرف زيادت و طرف ديگر نقصان، بعبارت ديگر مصوتات مقدار دارند وهر چيزي كه مقدار داشته باشد ابتدا و آخر دارد، دو طرف زياده ونقيصه دارد.

طرف زياده را مي توانيم آن قدر بكشيم كه نَفَس ما ياري كند و طرف نقيصه كمترين مقدار كشش است اين كمترين كشش مي شود فتحه، ضمه وكسره. واگر بيشتر بكشيم خود الف، واو و ياء است. پس فتحه، ضمه و كسره طرف است و طرف بعض است.

توجيه حرف فخر: ما قبلا گفتيم كه طرف شيء از سنخ شيء نيست و اگر بگوييم طرف شيء جزء وبعض شيء است بايد طرف از سنخ شيء باشد، براي رفع اين تهافت بايد بگوييم بعض اعم از سنخ و غير سنخ باشد پس آن قاعده كه طرف شيء از سنخ شيء نيست به كليت خود باقي است.

ثانيا، اگر حركات ـ فتحه، ضمه وكسره ـ جزء مصوتات نباشد ( مقدم )، نبايد مصوتات يعني الف، واو ويا از كشيدن واشباع حركات بوجود بياد ( تالي )، درحاليكه الف از امتداد فتحه بوجود مي آيد، واو از ضمه بوجود مي آيد ويا از امتداد كسره، يعني تالي باطل است.

بيان ملازمه : آنچه كه امتدادش شيء را مي سازد جزء آن شيء است بنابراين اگر حركات مصوتات را بوجود مي آورد بايد جزء مصوتات باشد.

بطلان تالي : به شهادت حس الف از فتحه بوجود مي آيد، واو از ضمه ويا از كسره.

باتوجه به بيان فوق ازنظرجمهور، حركات يعني فتحه، ضمه وكسره مصومات مقصوره اند وحروف يعني الف، واو ويا مصوتات ممدوه، اما بنظرفخررازي حركات بعضي از مصوتات است، اين دو حرف هرچند متهافت بنظر مي رسند ولي درواقع چنين نيست چرا كه مي شود بعض مصوت مصوت مقصور باشد.

متن : واعترض الامام على تعريف الشيخ : بانه لا يتناول الحروف الصوامت كالتاء و الطاء و الدال ( اين سه حرف بعنوان مثال آورده است ) فانّها ( صوامت ) آنية لا توجد الا فى الآن الّذي هو بداية زمان الصوت او نهايته، والصوت زمانى فلا تكون ( صوامت ) عارضة له ( صوت ) حقيقة لانّ العارض يجب ان يكون موجودا مع المعروض ( مراد معيت زماني است نه معيت رتبي، يعني اگر صوامت عارض صوت باشد بايد درتمام زمان همراه صوت باشد ).

ثم اجاب ( فخر ) عنه ( اعتراض خودش ) : بانها ( صوامت ) عارضة للصوت عروض الآن للزمان و النقطة للخط و ان لم يجتمعا ( عارض ومعروض ) فى الزمان، هذا ( اي خذا ).

ثم الحرف‌ : (a) إمّا مصوت‌ و هو ما يكون من حروف المدّ و اللين ـ وهى الألف و الواو و الياء ـ اذا كانت ( حروف ) (1) ساكنة (2) متولدة من اشباع ما قبلها ( بيان ما ) من الحركات المتجانسة لها، فالالف من الفتح ( يعني الف متولد شود از فتحه ) و الواو من الضمّ و الياء من الكسر و هذه ( حروف مد ولين ) تسمى مصوّتة ممدودة و الحركات الثلاث تعد عندهم ( علما ) فى الحروف و تسمى ( حركات ) مصوّتة مقصورة.

قال الامام : الحركات ابعاض المصوّتات، امّا أولا ( جهت اول كه براي انيكه حركات ابعاض مصوتات است ) فلان هذه المصوّتات قابلة للزيادة و النقصان و كل ما كان كذلك ( قابل زياده ونقصان ) فله طرفان و لا طرف فى النقصان للمصوتات الا هذه الحركات بشهادة الاستقراء ( ضمه را بكشيم مي شود واو واگر نكشيم مي شود ضمه ). و أما ثانيا فلانّ الحركات ( مقدم :) لو لم يكن ابعاض المصوتات ( تالي ) لما حصلت المصوتات بتمديدها ( تالي باطل است :) لكن الحسّ شاهد بحصول المصوتات بمجرّد تمديد الحركات‌

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo