< فهرست دروس

درس شوارق - استاد حشمت پور

92/11/15

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : غير قار بودن اجزاء صوت

بحث در اين داريم كه آيا صوت باقي است يا زايل، بعبارت ديگر آيا اجزاي صوت قرار وثبات دارد يا گذرا است؟

خواجه : صوت اجزايش قرار وثبات ندارد، بلكه گذرا وغير قار است؛ چرا كه صوت تابع حركت است وهمان گونه كه جزاي حركت غير قار است اجزاي صوت هم قرار وثبات ندارد، هرچند جزء قبلي اندك مدتي با جزء بعدي باقي است ولي ثابت نيست، زايل مي شود.

حركت كه اجزاي صوت را بوجود مي آورد حركت موجي هوا است، كه بگونه دايره در هوا پخش مي شود واين دوائر مدت در هوا باقي است، با وجود آمدن دايره اي بعدي دايره اي قبلي از بين نمي رود، بعبارت ديگر حركت كه اجزاي صوت را بوجود مي آورد حركت خاص است، كه اجزاي آن مدت اندك باهم باقي است، با حركت موج بعدي حركت موج قبلي از بين نمي رود، مدتي باقي است به همين جهت ما مي توانيم صوت موجود در هوا را درك بشنويم.ممكن است با دقت عقلي بگوييم حركت موج هوا با ساير حركات فرق ندارد، وتا اجزاي قبلي از بين نرود اجزاي بعدي بوجود نمي آيد.در هرصورت چه بگوييم صوت با حركت خاص بوجود مي آيد كه اجزاي مدتي در هوا باقي است وچه معتقد باشيم حركت تموج هوا با ساير حركات فرق ندارد، اجزاي صوت درمجموع باقي نيست، غير قار وزايل است.

استدلال خواجه : هرچيزي را كه ملاحظه كنيم يك ماده دارد ويك هئيت، مثلا صوت كه از دهان خارج مي شود يك ماده دارد ويك هئيت، وقت كه از حنجره بالا مي آيد ماده است ووقت كه به مقاطع حروف برخورد مي كند هئيت خاص پيدا مي كند كه براي حس ما خيل مشهود نيست وهمين هيئت خاص ماده مي شود و هيئت مثلا « زيد »، « يزد » و « ديز » را مي پزيرد.

ما وقت كه هيئت صوري مثلا « زيد » را درك مي كنيم اين گونه است كه اول « ز » مي آيد بعد « ي » ودر آخر « ز » يعني اين هيئت صوري به تدريج مي آيد وبه همين جهت است كه ما اين هيئت را به اين ترتيب « زيد » درك مي كنيم، نه به صورت « يزد » يا « ديز » ، در حاليكه اگر اين هيئت به تدريج نمي آمد، بلكه يك جا مي آمد و قرار وثبات داشت ما نمي توانيستم هيئت صوري « زيد » را بر هيئت صور « يزد » يا « ديز » ترجيح دهيم؛ چرا كه ترجيح بدون مرجح است وترجيح بدون مرجح باطل است.بعبارت ديگر اگر ذهن ما حروف « ز، ي، د » را به ترتيب « زيد » درك مي كند بخاطر اين است كه درخارج اين حروف به تديج آمده است، والا ترتيب « زيد » ترجيح بر ترتيب « يزد » ويا « ديز » نداشت، وترجيح يكي بر ديگري ترجيح بدون مرجح بود كه باطل است.

اشكال ( 1) : استدلال خواجه مبتني براين است كه درخارج مثلا هئت صوري « زيد » به تدريج امده است؛ يعني اول « ز » امده است، دوم « ي » ودر آخر « د » والا درك اين حروف ( ز، ي، د ) به ترتيب « زيد » نه به ترتيب هاي « يزد » ويا « ديز » ترجيح بدون مرجح است، درحاليكه بين درك اين حروف ( ز، ي ، د ) به تر تيب « زيد » و به تدريج حادث شدن شان ملازمه وجود ندارد؛ چرا كه مي شود به ترتيب « زيد » يك جا حادث شده باشد ولذا ما به صورت « زيد » درك مي كنيم نه به صورت « يزد » ويا « ديز». پس اگر ما حروف مذكور را به ترتيب « زيد » درك مي كنيم بخاطر اين است كه به اين ترتيب حادث شده است نه اينكه به تدريج آمده باشند، اول « ز» بعد « ي » ودر آخر « د » .

لاهيجي از اين اشكال پاسخ نگفته است، شايد به اين جهت كه اشكال را وارد مي داند.

اشكال (2) : برفرض كه از اشكال قبل صرف نظر كنيم وبگوييم كه مثلا حروف ( ز، ي، د ) به تديج حادث شده اند، لزوم ندارد كه بگوييم اجزاي صوت تدريجي است؛ چرا كه حروف نه صورت اند براي صوت ونه عرض لازم آن بلكه عرض مفارق اند براي صوت وچنانچه عرض مفارق تدريجي وزايل باشد لازم نيست كه معروض هم تديجي وزايل باشد.

اينكه حروف نسبت به صوت عرض مفارق است نه صورت ويا عرض لازم صوت، براي اين است كه ما گاهي صوت را داريم بدون اينكه حروف باشد، درحاليكه اگر حروف صورت صوت ويا عرض لازم آن باشد صوت بدون حروف ممكن نيست.

جواب : حال اجزاي صوت همان حال حروف است، وهمان طوركه در حروف ترتيب است در اجزاي صوت هم ترتيب است، بعبارت ديگر استدلال خواجه مستقيما در صوت جاري مي شود، اجزاي صوت به تدريج مي آيد وما اين اجزا را به تدريج حس مي كنيم؛ چنانكه حروف به تدريج مي آيند. پس هم حروف به تدريج مي آيد وهم صوت وما تدريج هردوتا را با وجدان وحس درك مي كنيم، ولي چون تدريج در حروف روشن ومشهود تر است خواجه آنرا شاهد قرار داد وما را تنبه داد به تدريج اجزاي صوت.

متن : ومع ذلك ( استدلال ما ) استدلّ ( خواجه ) عليه ( عدم قرار اجزاء صوت ) بما اشار إليه بقوله‌ : لوجوب ادراك الهيئة الصورية؛ يعنى اذا سمعنا لفظة زيد مثلا ادركنا الهيئة الصورية اى ترتيب الحروف و تقديم بعضها على بعض فلو كانت ( اجزاء صوت ) مجتمعة فى الوجود لم يكن ادراك هذا الترتيب ( ترتيب زيد ) اولى من باقى الترتيبات ( مثلا ترتيب ديز ويزد ) .

و اعترض عليه ( ستدلال خواجه ) : بان حدوثها ( حروف ) بهذا الترتيب ( يعني ترتيب: ز، ي، د ) هو المرجح لادراك هذا الترتيب ( ترتيب زيد ) دون البواقى ( ترتيب ديز ويزد مثلا).

و اما ما يقال : من ان الحروف ليست باجزاء الصوت بل من عوارضها المفارقة اذ قد يوجد ( صوت ) و لا حرف هناك ( در آنجا كه صوت است ) فلا يلزم من عدم بقاء الحروف عدم بقاء اجزاء الصّوت.

فمدفوع : بان حال تلك الاجزاء ( اجزاء صوت ) بعينها حال تلك الحروف فيجرى الدليل فيها ( اجزاي صوت ).

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo