< فهرست دروس

درس شوارق - استاد حشمت پور

92/10/30

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : بيان صوت درشفا

بحث در كيفيت مسموعه داشتيم و گفتيم كه كيفيت مسموعه منحصر است در صوت.

تعريف صوت : صوت عبارت از حاصل تموج، نه منشأ تموج و نه خود تموج، بعبارت ديگر از قرع و قلع كه منشاء تموج است كيفيتي حاصل مي شود به اسم صوت.

بيان صوت دركلام شيخ: صوت اولا امر جوهري نيست بلكه عرض است وثانيا امرحادث وگذرا است نه امر ثابت بنابر اين مراد از حادث درعبارت، حادث در مقابل قديم نيست، بلكه حادث در مقابل ثابت است. بعبارت ديگرصوت وبياض هر دو عرض اند ولي صوت مثل بياض نيست كه ثابت باشد بلكه امرتدريجي است كه از قرع وقلع حاصل مي شود.

قرع : وقت شي را به شي ديگر بزنيم به فعل قرع يا كوبيدن مي گويند.

قلع : دو تا جزء مشقوق و جفت شده از درخت را اگر بخواهيم با تبر از هم جدا كنيم، به آن قلع ويا كندن مي گويند .

از هر قرعي صوت حاصل نمي شود مثلا اگر پشم را كه جسم بدون مقاومت است ديگر بكوبيم صوت حاصل نمي شود هم چنين اگر دو جسم سخت را به نرمي به هم بزنيم صوت حاصل نمي شود بنابر اين از قرع صوت حاصل مي شود كه اولا مقروع و مقروع به صلابت ومقاومت داشته باشند و ثانيا قرع با شدت انجام شود.

از هر قلعي هم صوت حاصل نمي شود مثلا اگر دوچيز بهم چسپيده را آهسته آهسته از هم جدا نماييم صوت حاصل نمي شود ويا اگر دو چيزي كه از هم جدا مي شوند مقاومت وصلابت نداشته باشند هرچند با شدت از هم جدا شوند صوت حاصل نمي شود، پس از قلعي صوت حاصل مي شود كه اولا مقلوع ومقلوع به مقاوت داشته باشند وثانيا به شدت از هم جدا شوند.

آنچه كه بيان شد چند مطلب بدست آمد :

    1. باتوجه به اينكه صوت به قرع وقلع بستگي دارد قائم به ذات وجوهر نيست، بلكه عرض است.

    2. صوت عرض مثل سياهي وسفيدي نيست كه ثابت باشد بلكه امر گذرا است.

    3. صوت به قرع وقلع ارتباط دارد، حال يا ارتباط به اين صورت كه عين قرع وقلع است ويا ارتباط به اين نحو كه حاصل قرع وقلع است.

    4. قرع بماهو قرع وقلع بماهو قلع فرق ندارند، بعبارت ديگر افراد قرع و افراد قلع در ذات شان باهم فرق ندارند، واگر تفاوت واختلاف بين افراد قرع و فراد قلع است بحاطر امر بيروني است، هرچه مقروع ومقروع به ومقلوع ومقلوع به مقاومت داشته باشند افراد قرع وافراد قلع اختلاف دارند، هم چنين هر چه سرعت ونيروي قرع و قلع بشرت باشد قرع وقلع شديد تر است.

قال الشيخ فى الشفا : « إنّ الصّوت ليس ( خبر :) امرا قائما بالذات ( يعني جوهر نيست ) ( خبر بعد از خبر :) موجودا ثابت الوجود ( يعني ثابت نيست، گذرا است ) يجوز فيه ( صوت ) ما يجوز فى البياض و السواد او الشكل من احكام الثبات، بل الصوت بيّنٌ واضحٌ من امره ( وضعش ) (1) أنه امر يحدث ( ذره ذره حادث مي شود ) (2) وانه ليس يحدث الا عن قرع او قلع.

امّا القرع : فمثل ما تقرع صخرة ( سنگ ) او خشبة ( يعني بكوبي سنگ يا چوب را بر سنگ يا چوب ديگر ).

و امّا القلع : فمثل ما يقلع ( كنده شود ) احد شقى مشقوق ( يكي ازدو جزء مشقوق ) عن الاخر كخشبة تنحي عليها ( بيان تنحي عليها :) بأن تبيّن ( توجدا كني ) أحد شقيها عن الآخر طولاً. ( مثلا با تَبَر محكم در طول چوب بكوبيم در اين صورت با صدا از هم جدا مي شود )

و لا نجد كل قرع أيضا صوتا ( همان طوركه با هرقلع صوت نيست )، فان قرعت جسما كالصوف ( پشم ) بقرع لين جدّا ( كوبيدن خيلي نرم ) لم تحس صوتا ( حس نمي كني صوتي را ) بل يجب (1) ان يكون للجسم الّذي تقرعه مقاومة ما (2) وان يكون للحركة التى للمقروع به ( تبر، چكش ) الى المقروع عنف ( درشتي، سختي، شدت ) صادم ( برخورد كننده ) ، فهناك يحسّ ( صوت احساس مي شود ).

و ( هم چنين است قلع )كذلك أيضا ( مربوط به بعد ) اذا شققت ( بشكافي ) شيئا يسيرا يسيرا او كان الشي‌ء لا صلابة له لم يكن للقلع صوت البتة.

و القرع بما هو قرع لا يختلف ( بلحاظ ذات بين افراد قرع تفاوت نيست همين طور قلع ) و القلع أيضا بما هو قلع لا يختلف. لان احدهما ( قرع ) امساس ( كوبيدن ) و الاخر ( قلع ) تفريق لكن الامساس يخالف الامساس بالقوة و السرعة ( هرچه قدر نيرو وسرعت زياد باشد كوبيدن وقرع شديد تر است) و التفريق أيضا يفارق التفريق بمثل ذلك.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo