< فهرست دروس

درس شوارق - استاد حشمت پور

92/10/21

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : فرق جوهر وعرض بلحاظ قبول شدت وضعف

بحث در اين بود كه لون قابل شدت وضعف است وفرد شديد وضعيف ازدونوع متباين اند، نه اينكه يك نوع باشد، بر اين مطلب دليل اقامه نموديم، بعد پرداختيم به اين مطلب كه تباين نوعي داشتن شديد وضعيف مستلزم تشكيك در ذاتيات نيست، به همين مناسبت پرداختيم به بحث درتشكيك واينكه در ذاتيات تشكيك نيست.مستشكل گفت اگر دليل شما بر تباين نوعي شديد وضعيف تمام باشد ونفي تشكيك در ذاتيات كند درعرضيات هم جاري مي شود وتشكيك در عرضيات هم نفي مي شود، بعبارت ديگر دليل شما نقض مي شود؛ يعني درعرضيات جاري مي شود درحاليكه نتيجه اي را كه شما گرفتيد به دنبال ندارد.

اشكال نقضي : وقت كه به بياض ثلج وبياض عاج نگاه مي كنيم بياض شان تفاوت دارد، بياض ثلج اضافه دارد بر بياض عاج، واين اضافه داخل در ذات بياض ثلج است ودر ذات بياض عاج وجود ندارد. پس بياض ثلج وبياض عاج دونوع متباين است و مفهوم بياض بربياض ثلج وبياض عاج بايد به تواطي صدق كند نه به تشكيك. بنابراين اگر بيان شما صحيح باشد در عرضيات هم تشكيك نفي مي شود، درحاليكه شما تشكيك در عرضيات را قبول داريد.

لاهيجي : آنچه را كه بيان شما ثابت مي كند اين است كه مفهوم بياض بر بياض ثلج وبياض عاج بايد به تواطي صدق كند، كه حرف درستي است، ولي اين بمعناي نفي تشكيك در عرضيات نيست؛ چرا كه بياض اصلا بر ثلج وعاج صدق نمي كند، آنچه كه برثلج وعاج صدق مي كند ابيض است كه به تشكيك هم صدق مي كند. پس دربياض اختلاف است ولي تشكيك نيست ودر ابيض هم اختلاف است وهم تشكيك.

فرق جوهر وعرض بلحاظ قبول شدت وضعف :

درافراد بياض هم تفاوت درشدت وضعف است وهم تشكيك يعني مفهوم ابيض بر افراد ابيض به تشكيك صدق مي كند. شبيه همين وضع درجوهر هم است؛ درجوهرشدت وضعف است ولي تشكيك نيست.

سوال : چه فرق است بين جوهر وعرض كه در هردو اختلاف به شدت وضعف نيست ولي درعرض تشكيك است اما در جوهر تشكيك نيست؟

جواب : درعرض شدت وضعف به اين صورت است كه يك فرد برابر است با چند فرد ديگر، بعبارت ديگر يك فرد بمنزله اي چند فرد است، اين شدت وضعف در جوهر هم است مثلا يك فرد انسان بمنزله اي چند فرد انسان است، ولي تشكيك در عرض است و درجوهر نيست؛ چرا كه در موضوع داريم وعرض كه بر آن عارض شده و از اين عروض ونسبت عرض به موضوع مفهوم بدست مي آيد كه مي تواند به تشكيك بر افراد، ولي درجوهر موضوع نداريم كه از تلفيق آن با جوهر مفهوم بدست آوريم كه به تشكيك حمل شود. پس درجوهرشدت وضعف است ولي تشكيك نيست.

بعضي ها تشكيك را در جوهر قبول دارد، شايد مراد شان اين باشد كه درجوهر شدت وضعف است وهمين شدت وضعف در جوهر را تشكيك مي داند، كار به مفهوم بر جواهر به تشكيك صدق كند ندارد.اگر تشكيك را بمعناي شدت وضعف بگيريم در اين صورت لازم نيست براي اثبات تشكيك در جوهر خود را به تكلف بياندازيم ومفهوم را درست كنيم كه به تشكيك صدق كند.

دليل دوم بر نفي تشكيك در ذاتي :

ماهيت را كه با جزئيات ومصاديق آن بسنجيم، از اين مقايسه دو چيز به دست مي آيد؛ يكي اينكه تحقق خارجي هريك از جزئيات به تحقق ماهيت است مثلا اگر زيد باشد بايد انسان باشد وديگر اينكه رفع هريك از جزئيات به رفع ماهيت است مثلا رفع زيد به اين است كه ماهيت انسان رفع شود، حالت سوم هم نداريم كه ماهيت ضعيفا بيايد وضعيفا برود، بعبارت ديگر يا رفع ماهيت ويا اثبات ماهيت. پس تشكيك درماهيت واجزا وذاتيات ماهيت نداريم؛ يعني اين طور نيست فرد از ماهيت اولي، اقدم ويا اشد باشد از ديگري، بگفته لاهيجي ماهيت وذاتيات آن نسبت به شي از افراد اولي، اقدم واشد نيست. بلكه ماهيت واجزاي آن نسبت به افراد آن يكسان است.

ان قلت : ممكن است فرد از ماهيت اولي نباشد نسبت به فرد ديگري ولي اقدم است مثلا پدر نسبت به فرزند اقدم است.

قلت : تقدم پدر بر فرزند به وجود است، پدر قبل از فرزند وجود گرفته است نه اينكه ماهيت پدر مقدم بر ماهيت فرزند باشد.

اشكال نقضي بردليل دوم : ناقض امر خارج از ماهيت مثلا انسان را در نظر مي گيرد و مي گويد انسان ماهيتي است كه صدق مي كند بر اين فردش كه زيد است وآن فردض كه عمرو است وبقيه اي افراد خودش، حال اگر فرض كنيم كه همه اي افراد انسان سفيد باشد صدق انسان برهمه اي افرادش كه سفيد اند مساوي است، هيمن طور صدق سفيدي هم بر همه اي اين فراد مساوي است. پس نه در انسان تشكيك است ونه در سفيد؛ يعني بربياض اين فرد گفته مي شود بياض بر بياض فرد ديگر هم گفته مي شود بياض، ودر نتيجه درعرضيات هم تشكيك نيست مثل ذاتيات.

جواب : بياض ذاتي بياض زيد، عمرو و... است ولذا به تواطي بر همه اي افراد بياض صدق مي كند واگر نسبت بياض به زيد، عمرو و...در نظر بگيريم ابيض بدست مي آيد كه عرضي است براي زيد وعمرو وبه تشكيك هم صدق مي كند. پس ماهيت انسان كه ذاتي است براي افراد خودش صدقش به تواطي است همين طور بياض كه ذاتي است بر افراد بياض به تواطي صدق مي كند، اما ابيض كه عرضي است ونسبت بياض به افراد انسان را بيان مي كند صدقش به تشكيك است. در ذاتيات تشكيك نيست ولي در عرضيات تشكيك است.

لاهيجي : بحث ما به تبع خواجه بحث درشدت وضعف لون است، كه افراد لون اختلاف در شدت ولون دارد واين اختلاف نوعي است نه تشكيكي كه مفهوم لون بر افرادش به تشكيك صدق نمايد، اما از آنجاي كه بحث تشكيك بحث مهم است ودر جاي ديگر هم بحث نشده در اين جا مناسب بود كه از تشكيك بحث شود وما به همين جهت به اين بحث پر داختيم.

متن : و اعلم ان مثل هذا التفاوت الّذي بين افراد العرض كالبياض مثلا ـ اعنى ( تفسيرتفاوت ) كون فرد ( فرد اشد ) كعدّة افراد ( افراد ضعيف ) ـ يجوز ان يكون ( تفاوت ) بين افراد الجوهر أيضا ( مثل عرض ) كالانسان مثلا بان يكون فرد من الانسان كعدة افراد منه، فيتحقق الشدة و الضعف فيه ( جوهر ) بهذا المعنى ( كه يك فرد بمنزله اي افراد باشد ) لكن لما لم يكن الجوهر موجودا فى الموضوع كالعرض ( مثال براي منفي يعني عرض موجود در موضوع است ) لم يتحقق هناك ( درجوهر ) بالطبع مفهوم عرضى كالابيض ( مثال براي منفي ) ليكون ( مفهوم عرضي ) مقولا بالتشكيك، فالممتنع فى الجواهر انما هو التشكيك لا الشدة و الضّعف.

و الظاهر انّ من ذهب الى جواز التشكيك فى الجواهر انّما ذهب إليه ( تشكيك ) لمثل هذا التفاوت المذكور ( تفاوت در مصداق ). و اذا جاز فلا حاجة لذلك ( بخاطر اينكه چنين تشكيكي وجود دارد ) الى المكابرة ( سرسختي وبدون دليل حرف گفتن ) فى جواز التشكيك فى الجواهر.

دليل دوم براي نفي تشكيك در ذاتي :) دليل اخر لنفى التشكيك فى الذاتى، و هو ( دليل ) ان نسبة الماهية و ذاتياتها الى جميع الجزئيات ( افراد ) على السواء، فانّ جميعها ( افراد ) متساوية فى انّ تحققها ذهنا و خارجا لا يتصور الا عند التحقق الماهية و ذاتياتها و ترتفع ( جزئيات ) بارتفاع الماهية و ذاتياتها فلا يكون الماهية و ذاتياتها بالنسبة الى شي‌ء من الافراد اولى و اقدم أو اشد.

و تقدم بعضها ( جزئيات ) على البعض بالوجود لا يقتضي تقدمه ( بعض ) عليه ( بعض ديگر )، بالذاتى فانّ نسبته ( ذاتي ) الى الفرد المتقدم كنسبته ( ذاتي ) الى الفرد المتاخر.

و النقض بالعارض هاهنا ( دليل دوم ) أيضا ( مثل دليل اول ) مندفع بما ذكرنا، فانّ الامر الخارج ( مثلا بياض كه خارج از انسان است ) الّذي يجب كون الماهية ( ماهيت انسان/ ماهيت بياض ) و ذاتياتها ( ذاتيات انسان/ ذاتيات بياض ) بالنسبة الى جميع افراده ( انسان/ بياض ) على السواء انما هو مثل البياض، وهو ليس بمشكك بل المشكك انما هو مثل الابيض ( كه تلفيق بياض وموضوع است )، و لا يجب مساواته ( ابيض ) بالنسبة الى افراد البياض و لا افراد ( افراد انسان ) موضوعه ( بياض )، اذ ليس هو ذاتيا لشي‌ء منهما ( افراد بياض وافراد موضوع )، هذا ( اي خذا ).

واعلم : أنا انّما وقعنا الى هذا المطلب ( بحث نفي تشكيك در ذاتيات ) بالعرض ( خارج از كلام خواجه )، لكنّه لمّا كان من المهمات المستصعبة و لم يكن موضع من الكتاب أليق بتحقيقه ( تشكيك ) من هذا الموضع اوردنا الحق فيه ( مطلب ) فى هذا المقام، و وفّينا بما ربّما وعدناك فى سالف الكلام‌ ( كه در تشكيك بحث مي كنيم )

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo