< فهرست دروس

درس شوارق - استاد حشمت پور

92/09/09

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : حكم چهارم ميل / ميل باعث توليد اشياء مي شود

بحث در احكام ميل داشتيم، آخرين حكم كه ذكر نموديم حكمي بود كه بعض از متكلمين براي ميل معتقد بودند، و در ذيل آن حكم احكام متعدد ديگري را بيان نمودند.

آخرين حكم اين است كه از ميل اشياء توليد مي شود، توليد اين اشياء به يكي از سه صورت است، گاهي با واسطه است وگاهي بدون واسطه وقت كه بدون واسطه است يا باشرط است ويا بدون شرط.

    1. وقت كه ميل مولّد چيزي باشد باواسطه دومثال برايش آمده است، يكي ألم وديگري تأليف.

     مثال اوّل : دوجزء كه بهم متصل اند مثلاً انگشت دست كه دوجزء فرضي دارد، وقت كه حادثه اي اتفاق بيافتد آن حادثه ميل به تفريق را در اين دوجزء پديد مي آورد وسپس تفرقه حاصل مي شود اين تفرقه درد آور است، در اين جا ميل موجب ألم شده است باواسطه اي تفرقه.

     مثال دوّم : دوجزء كه از هم جداست مثلاًَ يكي طرف راست وديگري طرف چپ است ميل پيدا مي كنند كه دروسط بيايند ومجاور هم قرار گيرد وقت كه مجاور شدند تاليف حاصل مي شود، در اين جا ميل باعث تأليف شده امّا بواسطه اي مجاورت.

    2. وقت كه ميل باعث چيزي شود بدون واسط ولي باشرط مثل جاي كه دوتا جسم داريم ودر اين دو جسم ميل است ولي اين ميل باعث صوت نمي شود مگر اينكه مصاكّه حاصل شود، در اين جا مصاكّه شرط توليد صوت است.

فرق واسطه وشرط : فرق واسطه وشرط اين است كه واسطه خودش فاعل است امّا فعل ذي الواسطه را ايجاد مي كند، در حاليكه شرط فاعل نيست بلكه فقط متمم فاعليت فاعل است، بعبارت ديگر فاعليت فاعل را تمام مي كند.

    3. 3وقت كه ميل باعث چيزي شود بدن واسطه وبدون شرط مثل اكوان يعني حركت، سكون، افتراق واجتماع كه از ميل پديد مي آنيد بدون واسط وبدون شرط.

وقت كه جسم از محل طبيعي خود خارج شود ميل به مكان طبيعي خود دارد اين ميل باعث حركت مي شود. پس خروج از مكان طبيعي باعث وجود ميل مي شود وميل كه پديد آمد حركت از ميل بوجود مي آيد بدون هيچ شرط و واسطه اي.

وقت كه جسم در محل طبيعي خود ساكن است ميل به سكون دارد، اين ميل باعث سكون شده بدون هيچ شرط وواسطه اي.

افتراق واجتماع از ميل بوجود مي آيد بي واسطه وبدون هيچ شرطي، البته ممكن است كه حركت براي اجتماع وافتراق نياز به شرط داشته باشد ولي خود اجتماع وافتراق نياز به هيچ واسطه وشرط ندارند؛ مثل دو آهن ربا كه به هم جذب مي شود ويا دو قطب مخالف آهن ربا كه دفع شان نياز به واسطه وشرط ندارد.

مساله دوم : مبصرات

همان گونه كه ملموسات به دو قسم اوائل ملموسات وملموسات ثانوي تقسيم شد، مبصرات هم تقسيم مي شود به اوائل المبصرات يا مبصر بالذات ومبصرات ثانوي ويا مبصر بالواسطه، كه مبصر بالذات آن است كه خودش ديده مي شود بدون واسطه مثل رنگ ها ومبصر بالعرض آن است كه ديده مي شود، امّا باواسطه چيز ديگر مثل شكل كه بواسطه اي رنگ مبصر است.

وجه ذكر قسم اوّل : مصنف از ميان اين دوقسم فقط قسم اوّل از مبصرات را ذكر مي كند، بخاطر اينكه بحث در محسوسات است واز ميان اين دوقسم فقط قسم اوّل است كه از كيفيات محسوس است به حساب مي آيد، نه قسم دوم كه دامنه اي وسيعي دارد.

مبصرات باواسطه :

    1. كيفيات مختص به كميات؛ مثل استقامت وانحنا وتحدب وتقعر وسايراشكال؛

    2. مقادير؛ مثل كوتاهي وبلندي وكوچكي وبزرگي؛

    3. اوضاع؛ مثل تفرق واتصال.

    4. برخي عوارض ديگر؛ مثل حركت وسكون، ضحك وبكاء وحسن وقبح و...

رطوبت ويبوست مبصر باواسطه هم نيستند، بلكه آنچه مبصر باواسطه است از رطوبت ويبوست سيلان وتماسك است كه ما بواسطه اي رنگ سيلان وتماسك را مي بينيم واز سيلان وتماسك استدلال بر رطوبت ويبوست مي كنيم.

درسيلان دوچيز مطرح است يكي حركت وديگري هم سطح بودن اجزاء كه مربط به وضع است، همين طور درتماسك دوچيز وجود دارد يكي سكون وديگري اختلاف اجزاء آن كه از مقوله اي وضع است.

متن : و انّه يتولد منه‌ اى من الاعتماد اشياء (1) بعضها لذاته ( بدون واسطه ) من غير شرط ( بدون شرط ) كالاكوان و هى الحركة و السّكون و الاجتماع و الافتراق فانها ( اكوان ) يتولد من الاعتماد بلا واسطة و لا شرط (2) وبعضها ( اشيا ) أيضا بذاته ( بدون واسطه ) لكن‌ بشرط كالاصوات فانها يتولّد من الاعتماد من غير واسطة لكن بشرط هو المصاكة (3) وبعضها ( اشيا ) لا بذاته‌ بل بتوسّط ما يتولّد ( ما ) منه ( ميل ) بذاته كالالم فانّه يتولد من الاعتماد بواسطة التفريق و كالتاليف فانه يتولد عنه ( ميل ) بواسطة المجاورة

المسألة الثانية فى احوال المبصرات‌

و قد عرفت ان فيها ( مبصرات ) ما هو مبصر بالذات و ما هو مبصر بواسطة فالكيفيات المبصرة بالذات تسمى اوائل المبصرات على ما قال‌ : ومنها اى من الكيفيات المحسوسة اوائل المبصرات،‌ خصّها ( اوائل المبصرات ) بالذّكر لانها ( اوائل المبصرات ) هى المعدودة من الكيفيات المحسوسة دون ما يبصر بتوسّطها ( اوائل المبصرات ) (1) من الكيفيات المختصة بالكميات (2) ومن المقادير (3) والاوضاع و غير ذلك ( مثال كيفيات ... :) كالاستقامة و الانحناء و التحدب و التقعر ( دوقسم نحا ) و ساير الاشكال ( مثال مقادير :) و كالطول و القصر و الصّغر و الكبر و القرب و البعد ( مثال اوضاع :) والتفرق و الاتصال ( مثال غيرذلك :) و الحركة و السّكون و الضحك و البكاء و الحسن و القبح و غير ذلك لا مثل الرطوبة و اليبوسة على ما توهّم بل المبصر منهما السّيلان و التماسك الراجعان الى الحركة و السكون ( لف ونشرمرتب؛ يعني حركت مربوط است به سيلان وسكون مربوط است به سكون) و استواء الأجزاء و اختلافها( اجزاء ) ( لف ونشر مرتب : مربوط به سيلان وتماسك/ لف ونشر مشوش : مربط به حركت وسكون ) الراجعان ( استواء اجزاء واختلاف آن ) الى الوضع‌

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo