< فهرست دروس

درس شوارق - استاد حشمت پور

92/09/05

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : بيان مراتب ميل/ حكم دوّم ميل

بحث در اين داشتيم كه طبيعت ميل را ايجاد مي كند وميل مباشر حركت جسم مي شود، وچون حركت مراتب مختلف دارد بايد ميل هم مراتب مختلف داشته باشد كه طبيعت با مرتبه اي از ميل مرتبه اي از حركت را تعيين كند.

سوال : مراتب حركت را بعهده اي مراتب ميل گذاشتيد، ميل مراتبش از كجا درست مي شود؟

جواب : مراتب ميل از ناحيه اي صغروكبر جسم، خفت وثقل جسم و ... است. پس اختلاف ميل هم عامل دارد نه اينكه بدون عامل باشد ويا اينكه از ناحيه اي طبيعت باشد.

لاهيجي چون كلام خواجه را توضيح مي دهد نكات مربوط به كلام خواجه را بيان مي كند، در كلام خواجه مراتب ميل اشاره شده است و لاهيجي آنرا بصورت واضح بيان مي كند.

سوال : مابراي حركت تغيير از ناحيه اي سرعت وبط قائل شديم ولذ گفتيم كه بايد ميل داشته باشيم تا واسطه باشد بين طبيعت وحركت؛ چرا كه اين تغيير از ناحيه اي طبيعت نيست، امّا تغيير ديگري غير از سرعت وبط هم براي حركت است، تغييري كه در ذات حركت است، اينكه گاهي به مقصد نزديك است وگاهي دور است، عامل اين تغيير چيست، آيا طبيعت است يا عامل ديگر؟

جواب : عامل اين تغيير خود طبيعت است؛ چرا كه طبيعت حالت ملائم ومناسب را طلب مي كند؛ مثلا سنگ وقت كه بالا است قرب به مطلوب را طلب مي كند وقت هم كه كمي پايين آمد بازهم طلب مي كند قرب به مطلوب را تا اينكه پايين بيايد وبه مطلوب برسد. پس قرب وبعد به مطلوب را خود طبيعت طلب مي كند.

خلاصه : طبيعت وقت كه از حالت ملائمت بيرون آمد حالت ملائم را طلب مي كند ولذا براي رسيدن به آن حالت حركت مي كند، حدود را طي مي كند كه نسبت به مطلوب قرب وبعد دارد، تا اينكه به مطلوب برسد.

ان قلت : بااين بيان وقوع در حد و حالت خاص متوقف بر حركت است از طرف خود حركت متوقف است بر وقوع در حد وحالت خاص واين دور است؛ چرا كه وقوع درحدود متوقف است برحركت و حركت هم متوقف است وقوع در حدود.

قلت : دور لازم نمي آيد چرا كه آنچه وقوع درحدود خاص متوقف است بر آن حركت سابقه است ولي حركت لاحقه متوقف است بر وقوع در حدود خاص؛ مثلاً سنگ كه در فاصله اي ده متري از زمين قرار دارد وقت كه حركت مي كند وقوع در شش متري زمين متوقف است بر همان حركت يعني حركت كه از ده متري شروع شده است وحركت لاحقه متوقف است بر وقوع درشش متري زمين. پس دور لازم نمي آيد.

حكم دوم ميل : دوميل ذاتي هرگاه به جهت مختلف باشند تضاد دارند، امّا اگر یک میل ذاتی ودیگری عرضی باشد چه حرکات شان همسو باشند ویا در جهت مخالف هم حرکت نمایند ممکن است، هم چنین درصورت که دومیل ذاتی باشند ولی در یک جهت حرکت نمایند. پس چهار صورت داریم که در یک صورت میلان متضادان اند وجمع شان دریک جسم ممکن نیست

بیان تفصیلی :

    1. اگردوتا ميل ذاتي باشند ودر جهت مخالف هم حركت نمايند، اين دوتا ميل متضاد اند وحكم متضادان را دارند؛ يعني قابل جمع در جسم واحد نيستند؛ مثل اينكه سنگ طبعاً به سمت پايين حركت نمايد وما قسراً آنرا به سمت بالا پرت كنيم، دراين جا دوتا ميل داريم كه هردو ذاتي است يكي طبعي وديگري قسري ودر جهت مخالف هم حركت مي كنند، كه ممكن نيست؛ يعني نمي شود جسم دريك حالت هم به سمت پايين حركت ذاتي نمايد وهم به سمت بالا حركت ذاتي نمايد.

    2. اگردوتا ميل ذاتي باشند ودر جهت موافق هم حركت نمايند؛ مثل اينكه سنگ را از بالا به سمت پايين پرت نماييم، در اين جا يك حركت طبيعي داريم ويك حركت قسري كه هر دو ذاتي است وچون به يك سمت است اشكال ندارد.

    3. اگر يكي از ميل ها ذاتي باشد وديگري عرضي ودرجهت مخالف هم حركت نمايند؛ مثل اينكه كشتي به سمت مشرق حركت نمايد وانسان در كشتي به سمت مغرب، دراين جا حركت انسان به سمت مغرب ذاتي است وحركت انسان به سمت مشرق عرضي است، كه چون يكي از ميل ها وحركت ها ذاتي است وديگر عرضي است اشكال ندارد به دو جهت مخالف باشند.

    4. اگر يك ميل ذاتي وديگري عرضي باشد ودرجهت موافق هم حركت نمايند؛ مثل اينكه كشتي به سمت مشرق حركت نمايد وانسان داخل كشتي هم به سمت مشرق قدم بردارد، در اين جا حركت وقدم زدن انسان به سمت مشرق ذاتي است ولي حركت گشتي به سمت مشرق كه بالعرض به انسان نسبت داده مي شود عرضي است وبدون اشكال.

پس از ميان صورت چهار گانه صورت اوّل تضاد دارد وحكم متضادان جاري است.حكم عقلي كه گفتيم اين بود كه دوميل ذاتي كه در جهت مختلف باشند يعني در جهات مختلف حركت نمايند دريك جسم جمع نمي شود، اين حكم نه اختصاص به حركت ايني ووضعي دارد ونه ظهور، بلكه در حركات كمي وكيفي هم جاري است وهم ظاهر است، بله درحركت ايني ووضعي چون ميل محسوس است اين حكم اظهر است.

متن : و اما تعيين مرتبة من المراتب المتفاوتة للميل ( متعلق مراتب متفاوتة ) دون ( عطف بر مرتبة ) مرتبة اخرى للصدور ( متعلق تعيين ) عن الطبيعة فانما هو ( تعيين ) من ( نشئيه ) حال الجسم ذى الطبيعة بحسب الكم او الكيف او الوضع ( يعني جسم حالات مختلف دارد ولذا مراتب ميل مختلف مي شود ) كما اشار إليه فى شرح الاشارات بقوله « فاقتضت أوّلا امرا يشتد و يضعف بحسب اختلاف الجسم فى الطبيعة فى الكم الخ » هكذا ينبغى ان يفهم هذا المقام.

و اعلم انّ للحركة نحوا اخر من التغير ( يعني تغيير غير از سرعت وبط ) و هو كونها ( حركت ) غير قارّة الذات و هذا ( تغييرنحو آخر ) أيضا ( مثل تغيير مذكور ) ممّا ينافى صدورها عن الطبيعة القارّة الذات الّا ( يعني ولي ) انّ الطبيعة ليست بذاتها ( خودش به تنهايي ) مبدأ لصدورها بل باعتبار كون الطبيعة طالبة لحالة ملائمة ( يعني قرار گرفتن در جايگاه خودش ) قد زالت ( حالت ) عنها ( طبيعت ) فباعتبار حصولها ( حالت ) فى كل حد من حدود القرب من تلك الحالة تقتضى الحركة الى حدّ اخر من حدود المسافة.

والوقوع فى كل حد من حدود القرب و ان كان متوقفا على الحركة لكن على حركة سابقة عليه ( حد) وما ( حد ) يتوقف ( حركت ) عليه ( حد ) انما هو الحركة اللاحقة فلا يلزم الدور المستحيل.

(ب) ومنها ما اشار إليه بقوله‌ « ومختلفة ( مختلفه. كشف المراد ) متضاد » يعنى ان الميلين الذاتيتين الى جهتين مختلفتين متضادان ( خبر ان ) لا يمكن اجتماعهما فى جسم واحد لان المدافعة الذاتية الى جهة لا يجامع المدافعة الذاتية الى خلاف تلك الجهة بالضرورة ( متعلق لايجامع ) سواء ذلك فى الحركة الأينية و غيرها. و كون الميل محسوسا فى الأينيّة و الوضعيّة دون غيرهما ( درحركت كمي وكيفي محسوس نيست ) لا يقتضي كون ذلك الحكم العقلى ظاهرا فيهما ( اينيه ووضعيه ) دون غيرهما كما زعمه المحقق الشريف و ان اقتضى ( محسوس بودن ) الاطهريّة

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo