< فهرست دروس

درس شوارق - استاد حشمت پور

92/08/12

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : دواعتبار خفيف وثقيل اضافي

بحث در ثقل وخف داشتيم گفتيم كه ثقل وخفت به دوقسم تقسيم مي شود، يكي مطلق وديگري اضافي، ثقل مطلق كيفيتي است در جسم كه باعث مي شود جسم مركز ثقلش را بر مركز عالم كه زمين است منطبق نمايد واز ميان عناصر زمين است كه اين صفت را دارد، خفيف مطلق كه صفت نار است كيفيتي است در جسم كه باعث مي شود جسم محيطش را بر مقعر فلك قمر منبطق نمايد.

از ميان عناصر دوتاي ديگر باقي مانده است يكي هوا وديگري آب، كه هوا خفيف اضافي است وآب ثقيل اضافي است، حال به بيان خفت وثقل اضافي مي پردازيم وهركدام را به دو اعتبار بيان مي كنيم بگونه اي كه خفيف اضافي مبنطق شود بر هوا وثقيل اضافي منبطق شود بر آب.

دو اعتبار ثقيل اضافي :

مقدمه : بين مقعر قمر كه منتهاي عالم كون وفساد است و مرگز زمين كه مركز عالم است فاصله اي وجود كه اين فاصله با چهار تا كره پر شده است. اين كرات هرچند ضخامت شان مساوي نيست مثلا ضخامت اب كمتر از ضخامت هوا است چرا كه آب كود ترين جايش يازده كيلومتر است، هوا بشتر است و نار هم كه ضخامتش معلوم نيست، ولي ما دراين بيان فرض مي كنيم كه ضخامت كرات مساوي است، چنانكه قدما معتقد اند.

اعتبار اوّل ثقيل اضافي : ثقيل مضاف آن جسمي است كه اكثر فاصله اي بين مقعر قمر يعني محيط عالم ومركز زمين را طي نمايد، بعبارت ديگر ثقيل اضافي داراي كيفيتي است كه اكثر مسافت بين محيط عالم ومركز زمين را طي نمايد. طبق اين بيان آب ثقيل اضافي است چرا كه اگر آب را ببريم در مقعر قمر قرار دهيم به سمت پايين مي آيد از كره اي نار مي گذر، از كره اي هوا مي گذر ومسافت آب را هم عبور مي كند تا در جايگاهش قرار كيرد كه روي زمين باشد. پس آب اكثر مسافت بين محيط ومركز را كه سه تا كره باشد طي مي كند.

اينكه آب سه كره را طي مي كند بخاطر اين است كه خلاء محال است ولذا آب وقت كه بالا مي رود دركره اي نار هوا جاي آب را مي گيرد ونار هم جاي هوا را، ووقت كه آب به سمت پايين مي آيد كه كره اي نار وهوا را عبور مي كند ومسافت كره اي آب را هم طي مي كند تا در جايگاهش قرار گيرد.

اعتبار دوم ثقل اضافي : در اعبتار دوم دو جسم باهم مقايسه مي شود؛ آب وزمين هر دو را مي بريم بالا در محيط عالم قرار مي دهيم و مي بينيم كه زمين زودتر مي آيد وآب كند تر مي آيد.

دوچيزي كه اختلاف در سرعت دارد يا بخاطر كوچكي وبزرگي شان است كه بزرگ تندتر حركت مي كند وكوچك كند تر ويا به اين جهت است كه يكي سنكين تر است وديگري سبك تر، ودر مانحن فيه از آنجاي كه ضخامت كرات مساوي است پس سنگيني وسبكي است كه باعث اختلاف سرعت شده است.

باتوجه به بيان قوق ثقيل اضافي را اين گونه تعريف مي كنيم : ثقل اضافي كيفيتي است كه دارنده اي آن كه اگر با زمين مقايسته شود زمين زودتر از آن به مركز زمين مي رسد، بعبارت ديگر ثقيل اضافي ثقيلي ااست كه اگر با ثقيل مطلق مقايسه شود ثقيل مطلق زود تر به مركز زمين مي رسد.

اين دواعتبار براي ثقيل اضافي بود كه در هر دو اعتبار ثقيل اضافي تعريف شد ومنطق گرديد بر آب.

بيان شيخ در فرق دو اعتبار : شيخ اين دو اعبتار را نزديك به هم مي داند ومي گويد باهم فرق دارند، روشن است كه باهم فرق دارد؛ چرا كه اوّلا در اعتبار اول ما فقط آب تنها را رها نموديم ولي در اعتبار دوم زاب وزمين را باهم رها نموديم، وثانياً در اعتبار اوّل عدم بلوغ به مركز زمين را اعتبار نموديم، تخلف وعقب ماندن را اصلا ملاحظه نكرديم امّا اعتبار دوم تخلف و عبق ماندن را لحاظ نموديم.

اختلاف سريع وبطي يا بخاطراعبتار جنس است؛ مثلاً يكي سنگ است وديگري پنبه ويا بخاطر اختلاف صغر و كبر است كه كوچك تر دير مي رسد وسنگين زود تر؛ مثلا دوتا آب را كه ملاحظه نماييم يكي كه سنگين تراست سريع مي آيد به سمت زمين وديگري كه كوچك تر است كند مي آيد به سمت زمين ولي هيچ كدام به مركز زمين نمي رسد پس اعتبار دوم در مورد شان جاري نيست ولي اعتبار اول در مورد شان جاري است چرا كه هيچ كدام به مركز نمي رسد روي زمين مي ماند. پس دو اعتبار يكي نيست چرا كه يك اعتبار در جاي جاري مي شود واعتبار ديگر در آن جا جاري نمي شود.

دو اعتبار خفت اضافي : خفت اضافي هم دو اعتبار دارد همان طور كه ثقيل اضافي دو اعتبار داشت، در اعتبار اوّل ثقيل اضافي جسم ثقيل را برديم بالا در محيط عالم ورها نموديم كه بيايد پايين ولي در اعتبار اول خفيف اضافي جسم خفيف را مي آوريم درمركز عالم ورها مي كنيم كه به سمت با لا حركت كند واكثر مسافت بين مركز ومحيط را طي نمايد. ودراعتبار دوم ثقيل اضافي آب وخاك را در مقعر فلك قرار داديم وسرعت حركت شان را ملاحظه نموديم ولي در اعتبار دوم خفيف اضافي هوا و نار را مي آوريم در مركز زمين قرار مي دهيم وسرعت حركت شان را ملاحظه مي كنيم.

اعتبار اوّل خفيف اضافي : خفيف اضافي جسمي است كه اگر در غير موضع طبيغي اش رها كنيم اكثر مسافت بين مركز زمين ومحيط ارا طي نمايد، بعبارت ديگر خفت اضافي كيفيتي است در جسم كه اگر جسم در غيرموضوع طبيعي اش قرار گيرد اكثر مسافت بين مركز زمين ومحيط عناصر را طي نمايد.

اعتباردوّم خفيف اضافي : خفت اضافي كيفيتي است در جسم كه در دارنده اي آن هرگاه با نار مقايسه شود نار زود تر از آن به محيط مي رسد، بعبارت ديگر خفيف اضافي آن است كه هرگاه با خفيف مطلق سنجيده شود خفيف مطلق سريع تر از آن به محيط مي رسد.

توجه داريم كه طبق هردو اعتبار كه براي خفيف اضافي است منطبق مي شود بر هوا.

متن : ويقالان ( ثقل وخفت ) بالإضافة باعتبارين‌. فالثقل الاضافى؛ (1) باعتبارٍ ( به يك اعتبار) كيفيةٌ يقتضي بها ( كيفيت ) الجسم ( فاعل يقتضي ) ان يتحرك فى اكثر المسافة الممتدة بين المركز و المحيط ( محيط عالم عناصر كه مقعر قمر است ) حركة الى المركز لكنه لا يبلغ المركز ( اگر ثقيل مطلق بود مي رسيد ) و هذا مثل الماء فانّه يطفو ( اي يعلوا ) على الارض ( يعني روي زمين قرار مي گيرد ) و يرسب فى الهواء ( يعني زير هوا قرار مي گيرد ) (2) و باعتبار اخر كيفيةٌ ( يعني ثقيل اضافي كيفيتي است ) يقتضي بها ( كيفيت ) الجسمُ ( يتقضي ) ان يتحرك بحيث اذا قيس الى الارض كانت الارضُ سابقة الى المركز.

قال الشيخ : « هذا ( اعتبار آخر يعني اعتبار دوم ) يقرب ( نزديك است ) من الاوّ ل ( اعتبار اوّل ) و ليس به ( ولي همان اوّل نيست ) فان هذا ( اعتبا آخر ) باعتباره ( ثقيل اضافي ) و ( حاليه ) هو ( ثقيل اضافي) يشارك الارض فى حركته ( ثقيل اضافي ) الى الوسط ( وسط عالم يعني مركز زمين ) ولكنه ( ثقيل اضافي ) يبطئ و يتخلف ( عقب مي افتد ) عنها ( ارض ) و اما ذلك ( اعتبار اوّل ) فاعتباره ( ثقيل اضافي ) من حيث لا يريد ( ثقيل اضافي ) من الوسط ( مركز زمين ) الحد الّذي يريده الارض بعينه ( مربوط به حد ) و هذا الاعتبار ( اعتباردوم/ اعتبار اوّل ) غير ذلك ( اعتبار اوّل/ اعتبار دوّم ) و كيف لا ( چگونه اين دو اعتبار مغاير نباشند )، و ربّما شارك البطي‌ء السّريع فى الغاية ( يعني هر دو دريك جاي مي ايستد )، اذا كان اختلاف ما بينهما ( بطي وسريع ) للصغر و الكبر ( مثلاً هردو آب اند ولي يكي كوچك ديگري برزگ ) انتهى »

وكذا الخفة الاضافية؛ (1) باعتبار كيفية يقتضي بها ( كيفيت ) الجسم ( فاعل يقتضي ) ان يتحرك فى اكثر المسافة الممتدة بين المركز ( مركز زمين ) و المحيط ( محيط عناصر ) حركة الى المحيط لكنّه ( خفيف اضافي ) لم يبلغ المحيط و هذا مثل الهواء فانّه يرسب ( رسوب مي كند ) فى النار ( يعني زير نار قرار مي گيرد ) و يطفو ( اي يعلوا ) على الماء. (2) وباعتباراخر كيفية يقتضي بها ( كيفيت ) الجسم ان يتحرك فى اكثر المسافة الممتدة بين المركز و المحيط بحيث اذا قيس الى النار كانت النارُ سابقة الى المحيط ( محيط عناصر يعني مقعر قمر )

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo