< فهرست دروس

درس شوارق - استاد حشمت پور

92/08/05

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: کیف ملموس/ معانی حرارت

بحث در حرارت داشتيم كه كيفتي است مخصوص در مقابل برودت كه آن هم كيفيتي است مخصوص، گفته شد كه حرارت چهار معنا دارد، يكي از معاني حرارت غريزي است كه ارسطو آنرا غير از حرارت ناري مي داند ولي جالينوس معتقد است كه حرارت غريزي را همان حرارت ناري است.

دليل ارسطو : حرارت غريزي كارش اين است كه مركب را از تفرق باز مي دارد ولي حرارت ناري كارش تفرق مركب است. پس حرارت غريزي وحرارت ناري فرق دارد.

فخررازي : حرارت ناري وغريزي يكي است، امّا اينكه كارشان متفاوت اند بخاطر اختلاف موضوع حرارت غريزي وحرارت ناري است؛ حرارت غريزي در داخل مركب جاي دارد ولذا وظيفه اش پزيدن و التصاق والتيام اجزاي مركب است امّا حرارت ناري بيرون از مركب قرار دارد به همين جهت وقت كه به مركب مي رسد اجزاي آنرا متفرق مي كند. پس ختلاف فعل دلالت بر اختلاف حقيقت نيست، بلكه اختلاف فعل بر اختلاف موضوع دلالت دارد، بعبارت ديگر اختلاف موضع باعث اختلاف فعل شده است.

سوال : آيا حرارت كه براين چهار معنا اطلاق مي شود جنس است براي چهار معنا كه داخل در حقيقت شان باشد ويا اينكه جنس نيست، بلكه به اشتراك لفظي اطلاق مي شود؟

تذكر : دوفرض در اينجا مطرح است، يكي اينكه خود حرارت لحاظ شود وديگر آنكه حارّ لحاظ گردد، در فرض اوّل حرارت مي تواند به اشتراك لفظي بر چهار معنا اطلاق شود ومي تواند جنس باشد براي حرارت عنصري، حرارت غريزي، حرارت كوكبيه وحرارت كه از حركت توليد مي شود. امّا اگر حارّ لحاظ گردد، روح حارّ غريزي است، نارّ حارّ غريب است وحركت حارّ است، دراين صورت روشن است كه اطلاق حرارت بر نارّ، روح بخاري، اجرام نيّره وكيفيت محسوسهء مخصوصه به اشتراك لفظي است.

جواب : از ظاهر عبارت مصنف چنين تبادر مي كند كه حرارت مشترك لفظي بين معاني مذكور باشد، ولي حق اين است كه حرارت جنس است براي چهار حرارت مذكور وبه اشتراك معنوي صادق مي كند بر آنها.

توضيح مطلب : در عبارت مصنف كه مي گويد: « ويطلق الحرارة على معانى اخر مخالفة للكيفية فى الحقيقة » براي كيفيت دو احتمال وجود دارد :

    1. يكي اينكه مراد از كيفيت کیفیت محسوسهء مخصوصه باشد در این صورت معانی اخرمی شود غیر از چهار معنا وبین معانی اخر که نمی دانیم چیست وچهارمعنای ذکر شده اشتراک لفظی است، این معنا برای کیف هرچند زظاهر عبارت مصنف به نظر می رسد ولی معانی صحیح نیست.

    2. ودیگر آنکه مراد از کیفیت حرارت ناری باشد در این صورت معانی اخر اقسام دیگر حرارت است که عبارت باشد از حرارت کوکبیه، حرارت غریزیه وحرارت حاصل از حرکت واطلاق حرارت بر این چهار معنا به اشتراک معنوی است، نه اشتراک لفظی؛ چرا که حرارت جنس است برای این چهارتا حرارت.

رطوبت ویبوست :رطوبت ویبوست که هر دو کیف انفعالی است، تقابل دارند وهرکدام بردومعنا اطلاق می شوند، یکی ازمعانی رطوبت :

    1. طوبت حالتی است برای جسم که با داشتن آن حالت جسم به راحتی شکل را می پذیرد وبه آسانی هم آنرا ازدست می دهد؛

    2. رطوبت بمعنای التصاق وچسپدگی، چرا که بعض از اجسام مرطوب بگونه ای است که اگر به جسم دیکر تماس پیدا نماید به آن می چسپد، مثل آب که با تماس به آشیا انرا تر می کند.

معانی یبوست :

    1. یبوست حالتی است برای جسم که با داشتن آن حالت جسم به سختی شکل را می پذیر و به سختی هم آن شکل را از دست می دهد؛

    2. یبوست بعنای عدم التصاق وچسپندگی که اجسام یابس وقت که اشیا بر خورد نماید به آن نمی چسپد.

متن : واجاب الامام بان تلك المقاومة انما هى من جهة ان الحرارة الغريبة تحاول ( قصد مي كند ) التفريق و العزيزية افادت المركب ( بيان قبل براي ما: ) من الطبخ و النضج ما ( مفعول افادت ) يعسر معه على الحرارة الغريبة تفريق اجزائه. فالتفاوت بين الغريزية و الغريبة النارية ( كه از سنخ نار است) ليس فى الماهية بل فى كون العزيزية داخلة فى ذلك المركب دون الغريبة حتى لو توهمنا الغريبة داخلة فيه ( مركب ) و الغريزية خارجة عنه لكان كل واحدة منها تفعل فعل الاخرى، هذا ( اي خذا ).

ثم الظاهر ان هذه المعانى الاربعة المتخالفة بالماهية ( ماهيت نوعيه ) مشتركة فى مفهوم مطلق الحرارة و هى ( مطلق حرارت ) الكيفية المخصوصة و هى ( كيفيت مخصوصه ) جنس لهذه الاربعة، لا انها مشتركة لفظا بينها على ما توهّم و يتبادر من ظاهر عبارة المصنف، ( تعليل يتبادر:) فانّ الظاهر ان الكيفية المذكورة فى هذه العبارة ( عبارت مصنف ) هى الكيفية المبحوث عنها و هى مطلق الكيفية المحسوسة المخصوصة، لكن التحقيق ان مراد المصنف ليس ذلك ( كيفيت مبحوث عنها ) بل مراده من الكيفية فى هذه العبارة هى الحرارة النارية للاستعمال الغالب ( در چنين جاي كه بحث از حرارت است غالباً كيفيت را اطلاق بر حرارت مي كند ) كما حملها‌( كيفيت موجود درعبارت مصنف ) عليها ( حرارت ناريه ) الشا‌رحان القديمان.

نعم لو اطلق لفظ الحرارة على الحار أيضا اصطلاحا ( قيد اطلق )‌ ‌لكان لهذا التبادر ‌( تبادر اشتراك لفظي از عبارت مصنف ) وجه، بان يكون مراده من المعانى الاخر: النار و الاجرام النيرة السماوية و الحار الغريزي‌ ـ اعنى الرّوح ( روح بخاري ) ـ فيكون لفظ الحرارة لفظا مشتركا بين الكيفية المحسوسة المخصوصة و بين كل واحد من هذه المعانى الثلاثة ( يعني نار، اجرام نيّره وحارّ غريزي ).

و الرطوبةُكيفيةٌ تقتضى سهولة التشكل و اليبوسة بالعكس‌؛ ‌اشارة الى ما قال الشيخ فى طبيعيات الشفا «انّ الرطوبة : هى الكيفية التى بها يكون الجسم سهل الانحصار و التشكل بشكل الحاوى الغريب ( جسم آنجاي كه محصور مي شود شكل مي پذيرد ) و سهل الترك له. و اليبوسة : هى الكيفية التى بها (كيفيت ) يعسر انحصار الجسم و تشكله ( شكل پذيري اش ) من غيره و بها ( كيفيت ) يعسر تركه لذلك ( ترك كردن جسم انحصار وتشكل را )

و قال أيضا : ويتبع بعض الاجسام الرطبة الجوهر امرٌ ( فاعل يتبع ) و هو ( امر ) الملاصقة و الملازمة لما يماسّه من جنسه كما للماء حتى انّ الجمهور يظنون ان الرطوبة حقيقتها هذا

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo