< فهرست دروس

درس شوارق - استاد حشمت پور

92/07/30

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : خواص كيفيات ملموسه/ خواص حرارت

بحث در كيفيات ملموسه داشتيم، كه به دوقسم تقسيم شد :

1. كيفيات ملموسه اي كه بدون واسطه لمس مي شود؛

2. كيفيات ملموسه اي كه باواسطه لمس مي شود.

كيفيات ملموسه اي كه بدون واسطه لمس مي شوند عبارتند از حرارت، برودت، رطوبت ويبوست. شروع نموديم به بيان خواص حرارت، يكي از خواص حرارت اين است كه جمع متشاكلات وتفريق مختلفات مي كند، و اين خاصيت تابع خاصيت ديگري است كه عبارت باشد از ايجاد خفت.

توضيح مطلب : حرارت وقت كه به چيزي برسد آنرا خفيف مي كند وميل به تصعيد در آن پديد مي آيد وقت كه ميل به تصعيد ايجاد شد باتوجه به اينكه جسم چگونه باشد آثار مختلفي در آن پديد مي آيد؛ در بعض قوام ها اين اثر جمع شدن است دربعض قوام ديگر اين اثر متفرق شدن است ودر قوام هاي ديگر اين اثر تحويل پيدا كردن است. پس كار حرارت ايجاد خفت است واين خفت در اجسام مختلف آثار مختلف را در پي دارد.

شاهد از كلام تفتازاني بر اختلاف آثار در اجسام مختلف :اجسام يا بسيط است يا مركب ومركب يا بگونه اي است كه اجزايش شديد الالتيام است مثل آهن كه اجزاي آن التيام شديد دارد وباهر حرارت از هم جدا نمي شود ويا شديد الالتيام نيست مثل گوشت كه توسط حرارت متوسط از هم جدا مي شود. اجسام كه اجزايش شديد الالتيام نيست يا اجزايش مساوي ومتعادل است، غلبه برهم ندارند ويا اجزايش متعادل نيست بلكه برهم غلبه دارند، واجزاي كه غلبه دارند يا اجزاي لطيف است ويا اجزاي كثيف كه خود دوصورت دارد؛ يكي اينكه اجزاي كثيف غلبه اش زياد باشند وديگر انيكه اجزاي كثيف غلبه اش كم باشند.جسم حرارت ديده

    1. اگر جسم حرارت ديده بسيط باشد وقت كه حرارت به آن برسد خفيف مي شود واثر اين خفت يا ظهور خفت به تحويل وتبديل است مثلاًَ آب وقت كه حرارت به آن برسد خفيف مي شود واين خفت به صورت تبخير ظاهر مي شود ويا اثر خفت تبخير آب است؛ چرا كه هواي داخل آب سبك مي شود وبه سمت بالا مي رود وذرات ريز آب هم قسراً بالا مي رود.

به بيان ديگر در داخل آب به صورت قسري هوا وجود دارد، اين حرف را علماي جديدطبيعي هم قبول دارد، وقت كه حرارت به آب برسد آنر منبسط مي كند ولذا هواي داخل آب آزاد مي شود وهواي آزاد شده ذرات مجاور آب را با خود بالا مي برد.

تذكر : طبق بيان قدما طبقات عناصر به اين صورت است كه در پايين خاك قرار دارد، روي آن آب است، درطبقه اي سوم هوا جاي دارد وطبقه اي چهارم جايگاه نار است. واز آنجاي كه طفره محال است هريك از طبقات فقط مي تواند به طبقه اي مجارو خود تبديل شود مثلا خاك نمي تواند به هوا تبديل شود بلكه بايد به آب تبديل شود.

    2. اگر جسم حرارت ديده مركب باشد واجزايش شدت التيام نداشته باشد در اين صورت باتوجه به اينكه جسم لطيف زود تر بالا مي رود وجسم كثيف ديرتر بالا مي ردو ويا اصلاً بالا نمي رود، اجزاي حرارت ديده كه خفيف شده از هم متفرق مي شود واين تفرق با اجتماع متشاكلات همراه است.

    3. اجسام مركب كه شدت التيام دارند در صورت كه اجزاي لطيف وكثيف قريب به اعتدال باشند بعبارت ديگر يكي بر ديگري غلبه نداشته باشند در اين صورت حرارت ايجاد خفت مي مي كند و اثر خفت حركت دوري است؛ چرا كه اجزاي لطيف ميل به صعود مي كند واجزاي كثيف آنرا به سوي خود جذب مي كند ودر نتيجه حركت دوري پديد مي آيد.

    4. اجسام مركب كه شديد الالتيام باشند در صورت كه اجزاي لطيف آن غلبه داشته باشد خفت كه از حرارت بوجود مي آيد اثرش صعود تمام اجزا به بالا است.

    5. اجسام مركب كه شديد الالتيام باشند در صورت كه اجزاي كثيف آن غلبه داشته باشند ولي غلبه شديد نباشد در اين صورت خفت كه اثر حرارت است با سيلان و يانرم شدن همراه است.

    6. اجسام مركب شديد الالتيام كه اجزاي كثيف آن غلبه ي شديد دارد، خفت كه از حرارت بوجود مي آيد فقط اثرش گرمي جسم است.

متن : و بالجملة فالخاصّة الاوليّة ( كه بدون واسطه درك مي شود ) للحرارة هى احداث الخفة و الميل المصعد ( درجسم حرارت ديده ) ثم يترتب على ذلك ( خفت ) بحسب اختلاف القوام آثار مختلفة من الجمع ( بعض از اجسام بعد از خفيف شدن جمع مي شود ) و التفريق و التبخير الى غير ذلك ( يعني اين سه تا بعنوان مثال است ) .

والتفصيل على ما فى شرح المقاصد : انّ ما يتأثر عن الحرارة ( يعني جسم كه حرارت را مي پذيرد ) ( الف ) ان كان بسيطا استحال أوّلاً فى الكيف ( مثلاً آب براثر حرارت گرم مي شود ) ثم افضى به ذلك ( استحاله در كيف ) الى انقلاب الجوهر فيصير الماء هواء و الهواء نارا و ربما يلزمه ( انقلاب در جوهر ) تفرق المتشاكلات بان تميّز الاجزاء الهوائية فى الماء و يتبعها ( اجزاي هوائيه ) ما يخالطها من الاجزاء المائية ( ب) وان كان مركبا (a) فان لم يشتد التحام بسائطه و لا خفاء فى ان الالطف اقبل للصعود لزم تفريق الاجزاء المختلفة ( اجزاي كه در لطافت مختلف اند ) و تبعه ( تفريق اجزاء ) انضمام كل الى ما يشاكله بمقتضى الطبيعة وهو معنى جمع المتشاكلات (b ) وان اشتد التحام بسائطه (1) فان كان اللطيف ( اجزاي لطيف ) و الكثيف ( اجزاي كثيف ) قريبين من الاعتدال حدثت من الحرارة القوية حركة دوريّة لانه ( شان ) كلما مال اللطيف الى التصعد جذبه الكثيف الى الانحدار ( پايين آمدن ) و الّا ( اگر لطيف وكثيف قريب به اعتدال نباشند ) (2) فان كان الغالب هو اللطيف تصعد بالكلية كالنوشادر (3) وان كان هو الكثيف فان لم يكن غالبا جدا حدث يسيل ( يعني به سيلان مي اُفتد ) كما فى الرصاص ( سرب ) او تليين ( نرم مي كند )كما فى الحديد وان كان غالبا جدا ( اگر جزء كثيف خيلي غالب باشد ) كما فى الطَلق ( سنگ معدني كه هنگام لمس مثل آب بنظر مي رسد ) حدث مجرد سخونة و احتيج فى تليّنه ( ذوب كردنش ) الى الاستعانة باعمال اخر يزاولها اصحاب الاكسير ( مبتدا : ) وعدم صلوح التصعيد او التفرق بناء على مانع ( بخاطر وجود مانع ) لا ينافى ( خبر ) كون خاصيتها ( حرارت ) التصعيد و تفريق المختلفات ( اولاً ) و جمع المتشاكلات‌ ( ثانياً )

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo