< فهرست دروس

درس شوارق - استاد حشمت پور

92/07/07

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : شدت وضعف متوقف است برتضاد

گفته شد يكي از خاصيت هاي كم نفي تضاد است، دوتا كم با هم تضاد دارند، از اين خاصه خاصه اي ديكري متولد مي شود وآن خاصيت اين است كه كم قبول شدت وضعف نمي كند.

بيان شد كه كم بر منباي ابن سينا قبول شدت وضعف نمي كند، طبق بيان ايشان دركيف هرچند شدت وضعف است ولي اختلاف شديد با ضعيف به تباين است، شديد وضعيف دونوع متباين اند، اما به نظر صدرا وشيخ اشراق دركيف شدت وضعف است واختلاف شديد وشعيف به تشكيك است، نه درحقيقت وماهيت شان.

هرجاي تضاد است شدت وضعف است، چه شدت وضعف را تشكيكي توضيح دهيم وچه بنحو ديگر توضيح دهيم. پس هرجاي تضاد باشد شدت وضعف است يعني شدت وضعف متوقف بر تضاد است؛

مثلاًحرارت وبرودت تضاد دارند، وحرارت شديد حرارتي است كه فاصله اش از احد الضدين ـ يعني برودت ـ بشتر باشد وحرارت ضعيف حرارتي است كه فاصله اش از احد الضدين ـ يعني برودت ـ كمتر باشد. پس شدت وضعف متوقف است بر تضاد. بنابر اين اگرگفتيم دركم تضاد نيست شدت وضعف هم نبيست.

زياده ونقصان وكثرت وقلت متوقف بر تضاد نيست، بناير اين كم هرچند زياده ونقصان دارد وكثرت وقلت را هم مي پذيرد ولي شدت وضعف ندارد چرا كه شدت وضعف متوقف است بر تضاد، نه زياده ونقصان ويا كثرت وقت.

مسالهء پنجم :

اين مساله درباره اي كم متصل قار است كه سه قسم دارد؛ خط، سطح وجسم تعليمي. كم متصل غير قار فعلا مورد بحث نيست.

اين سه قسم كم متصل قار وقت كه درخارج موجود است برماده كه جسم طبيعي است عارض مي شود. حجم بدون واسطه ولي خط وسطح با واسطه اي حجم. پس درخارج اين سه تا كم ماده دارد يعني بدون جسم طبعي نمي توانيم خط، سطح وحجم را پيدا كنيم. بله در ذهن مي شود خط، سطح وحجم بدون ماده باشد؛ مثلا مكعب را كه مي تواند درماده اي گل باشد درماده اي مموم باشد بدون ماده تصور كنيم شكل. در هندسه همين جسم تعليمي بدون ماده، سطح وخط بدون ماده مورد بحث است؛ مثلا گفته مي شود : مكعب بطور كلي، مربع به صورت كلي حكمش چنين است، نه شكل خاص.

تقسيم علوم نظري :

علماي قديم درتقسيم علوم نظري به سه قسم چنين مي گويند : علم نظري يا موضوعش ذ هنا وخارجا مادي است وآن علم طبيعي است كه موضوعش جسم طبيعي است، جسم طبيعي درخارج وذهن مادي است، يا موضوعش درخارج مادي است ولي درذهن بدون ماده است وآن علم تعليمي يعني رياضيات است، كه موضوع آن درخارج مادي است ولي در ذهن احتياج به ماده ندارد؛ مثل مقدار دررياضي واشكال در هندسه ويا موضوعش هم درخارج وهم درذهن خالي از ماده است؛ مثل علم الهي كه موضوعش درخارج وذهن مجرد است.

باتوجه به بيان بالا علم رياضي قوامش به اين كه موضوعش در خارج مادي ودر ذهن مجرد باشد.

جسم تعليمي وخط وسطح ولو در خارج مادي است ولي در ذهن مي تواند مجرد باشد، بعبارت ديگر خط، سطح وحج لابشرط ازماده موضوع رياضي است، نه خط، سطح وحجم بشرط لاي از ماده، كه مقيد باشند به نداشتن ماده. پس خط، سطح وحج نسبت به ماده مي توانند لابشرط باشند وبحث ما درهمين است.

لاهيجي : انواع كم متصل را مي تواينم به رياضي نسبت دهيم وبگوييم كم كه درتعليميات مورد بحث است چرا كه درتعليميات ماده اش را لحاظ نمي كنيم.

خلاصه : چه بگويم كم متصل را بدون ماده لحاظ كنيم وچه بگوييم منسوب كنيم به رياضي به يك معنا است يعني مي توانيم بدون ماده لحاظ كنيم.

وجه تسميه علوم رياضي به تعليمي : اينكه به علم رياضي تعليمي گفته اند به اين جهت است كه علماي قديم در تعليم وآموزش ابتدا رياضيات را آموزش مي دادند، چرا كه تعليم رياضي هم رياضت است براي نفس، هم باتعليم رياضي نفس با تقيينيات انس پيدا مي كند وهم مغالطه در رياضيات نيست؛ به اين جهت كه اولا در رياضيات هم شكل در مقابل انسان است ونمي شود مغالطه كرد، ثانيا رياضيات دقيق است ومغالطه در آن نيست و ثالثا رياضيات منظم است ووقت كه نظم بهم بخورد انسان متوجه مي شود ولذا نمي شود مغالطه كرد.

متن : ثم اشار ( مصنف ) الى الخاصة المتولدة من نفى التضاد بقوله‌ : و يوصف‌ اى الكم‌ بالزيادة و الكثرة و مقابلهما ( زياده وكثرت يعي نقيصه وقلت )، دون الشدة و مقابلها ( شدت يعني ضعف ). ( تعليل براي يوصف :) فانّه يقال : هذا الخط ازيد او انقص من ذلك الخط ( دركم متصل كثرت وقلت نيست، مگر بواسطه اي عدد، ولذا كثرت وقلت را ذكر نكرده است ) و ان هذا العدد ازيد و اكثر او انقص و اقل من ذلك العدد. ( تعليل براي لايوصف بالشده وضعف :) و لا يقال : إن هذا الخط او العدد، اشد او اضعف من ذلك الخطّ او العدد، والسبب فى ذلك هو انّ الشدّة عبارة عن بُعد ( فاصله ) احد الضدين ( حرارت ) عن الضدّ الاخر ( برودت ). و ( عطف بر الشده ) الضعف عبارة عن قربه ( احد الضدين ) منه ( ضد الاخر )، كما يقال هذه الحرارة اشد من تلك الحرارة فان معناه انّ هذه الحرارة ابعد بالقياس الى البرودة من تلك الحرارة و تلك الحرارة اقرب الى البرودة من هذه الحرارة و كذا الحال فى قولنا هذا السواد اشد من ذلك السواد فان معناه ( قول ما ) ان هذا ابعد من البياض و ذلك اقرب إليه ( بياض ) الى غير ذلك من الامثلة.فتحقّق الشدة و الضّعف فى شي‌ء فرع تحقق التضاد فيه بخلاف الزيادة و الكثرة و مقابليهما ( كه اين ها متوقف بر تضاد نيست ) فتدبّر.

المسألة الخامسة فى ان كلا من الجسم التعليمى و السّطح و الخط، و إن كان فى وجوده ( يعني درخارج ) محتاجا الى المادة لكن يمكن اعتباره من حيث هو هو ( بيان من حيث هوهو :) من غير التفات الى المادة ( يعني ماده اش را لحاظ نمي كنيم كه بشود لابشرط، نه اينكه ماده اش را نفي كنيم كه بشود بشرط لا ) بحيث يكون من هذه الحيثية مناطا لكثير من الاحكام ( احكام رياضي ) فان العلوم الرياضيات كلها مبنيّة على هذا الاعتبار ( اشاره به اعتباره ) الماخوذ من هذه الحيثية ( اشاره به من حيث هوهو ).

و الى هذا اشار ( مصنف ) بقوله‌ : و انواع المتصل‌؛ اى القار ـ و هى الجسم التعليمى و السّطح و الخط ـ قد تكون تعليمية؛ اى ( بيان تعلميه، كه ياي دوم آن ياي نسبت است ) مأخوذة بحيث تنسب الى التعاليم ( يعني منسوبا الي التعليمي ) و هى ( تعاليم ) العلوم الرياضية ( تعليل براي اينكه چرا تعليمي اين طور تفسير نمود :) لكونها ( انواع متصل ) موضوعة لها ( تعاليم ).

و انّما سمّيت ( علوم رياضيه ) بالعلوم التعليميّة و التعاليم، لانّهم ( علماي سابق ) كانوا يبتدءون بها ( رياضيات ) فى تعليم مبتديتهم (1) رياضة للنفوس (2) و تانيسا لها باليقينيات (3) و تبعيدا لها عن الغلط ( تعليل براي تبعيدا ... :) لكونها ( تعليميات ) علوما دقيقة و مع ذلك ( علوم دقيق است ) متسقة ( منظم است ) قلّما يضلّ الفكر فيها ( تعليميات )

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo