< فهرست دروس

درس شوارق - استاد حشمت پور

92/07/06

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : دليل بر نفي تضاد دركم

بحث دراين داشتيم كه اولاً دركم تضاد نيست، و ثانياًَ نفي تضاد از خواص اضافي كم است، مدعاي دوم از بيان ابن سينا روشن شد.

دليل برنفي تضاد : تضاد دو خصوصيت دارد يكي اينكه طرفين تضاد قابل اجتماع نيست، بنابراين وقت كه طرفين جمع شود تضاد نيست چنانكه وقت طرفين جمع شود تضاد نيست، وديگر اينكه بين ضدين غايت خلاف است مثلا بين سياهي سفيدي غايت خلاف است اما ين سياهي وزردي غايت خلاف نيست. باتوجه به اين خاصيت هرجاي غايت خلاف نباشد تضاد نيست.

ابن سينا از خاصيت اول براي نفي تضاد در كم متصل استفاده مي كند واز خاصيت دوم براي نفي تضاد در كم منفصل، به اين صورت كه دركم متصل اجتماع است مثلا در جسم طبيعي حجم، سطح و خط هرسه جمع است، پس سه كم متصل در موضوع واحد جمع شده اند ووقت كه اشياء درموضوع واحد جمع شوند تضاد ندارند بنابراين دركم متصل تضاد نيست.

دركم منفصل غايت خلاف نيست مثلا دو وسه بايد بين شان غايت خلاف باشد تضاد درست شود ولي بين هيج دو عددي غايت خلاف نيت مثلا بين يك وهزار غايت خلاف نيست چون عددي ديگر وجود دارد كه ختلافش بايك بشتر از هزار است. پس دركم منفصل تضاد نيست.

ان قلت : شما چگونه غايت خلاف را درتضاد شرط مي كنيد در حاليكه سواد وبياض كه تضاد دارند هركدام داراي درجات است وبين درجات شان غايت خلاف نيست.

قلت : بين درجات سواد وبياض تضاد نيست بلكه بين خود سواد وبياض تضاد است، جاي كه سواد صدق مي كند با جاي كه بياض صدق مي كند تضاد است. بين اصل سواد وبياض تضاد است نه بين درجات شان.

بيان ابن سينا درمقاله هفتم الهيات شفا : وقت كه سفيدي كدر شود رنگ طوسيد مثلا پديد مي آيد و اگر رنگ طوسي را كدر تر نماييم رنگ ديگر بوجود مي آيد ولي وقت كه به سياهي رسيديم هركارش كنيم سياهي صادق است، ولودرجه اش را بالاببريم برخلاف زرد كه اگر درجه ش را بالا ببريم مي شود رنگ ديگر. پس وقت كه به سياهي برسيم به هردرجه اش سياهي صادق است. به هيمن خاطر بين سياهي وسفيدي كه تضاد است، امّا سياهي با رنگ ديگر تضاد ندار، سفيدي هم با رنگ ديگر تضاد ندار؛ چرا كه رنگ هاي ديگر وقت كه درجه اش كم وزياد شود به رنگ ديگر بدل مي شود.

قبلاًَ درباب جواهر بحث كرديم كه بايد همه اي عوارض برجواهر عارض شوند. جاي چند سوال در اين باره است :

سوال اول : آيا مي شود چند عرض در محل واحد حلول نمايند يا اينكه ممكن نيست، بلكه بايد هراكدام محل جدا گانه داشته باشد.

سوال دوم : اگر چند عرض در محل واحد حلول كنند آيا موضوع همه مي تواند محل آنها باشد، واگر مي تواند آيا مستقيماً همه اعراض بر موضوع واحد وارد مي شود يكي از اعراض بدون واسطه عارض مي شود وبقيه بواسطه اي آن؛ مثلا خط بر سطح وارد مي شود وسطح بر حجم وحجم برجسم طبيعي ؟

سوال سوم : آيا اگر اعراض با واسطه هم درمحل واحد جمع شود دلالت برنفي تضاد شان مي كند؟

از استدلال ابن سينا برنفي تضاد دركم متصل، سه مطلب استفاده مي شود، كه مي تواند پاسخ سوالات فوق باشد.

مطلب اول : خط، سطح وحجم هر سه درجسم طبيعي حلول مي كنند، منتها سطح بواسطه حجم وخط هم بواسطه اي سطح درجسم طبيعي حلول مي كند.

مطلب دوم : جسم طبيعي موضوع است هم براي حجم هم براي سطح وهم براي خط. پس موضوع هرسه عارض جسم طبيعي است ولو يكي بواسطه اي ديگري، سطح بواسطه حجم وخط هم بواسطه اي سطح.

مطلب سوم : اجتماع دوشيء درموضوع واحد ولو با واسط هم باشد منافي با ضديت است. پس خط، سطح وحجم كه با واسطه درجسم طبيعي اجتماع كرده اند تضاد ندارند.

استدلال خواجه برنفي تضاد دركم :

خواجه براي نفي تضاد به همان بيان ابن سينا اشاره مي كند ومي گويد :

الف) دركم متصل اجتماع سه كم متصل ـ خط، سطح وحجم ـ درموضوع واحد كه جسم طبيعي باشد منافات دارد با تضاد داشتن شان؛ يعني اجتماع درموضوع واحد مانع تضاد است.

ب) دركم منفصل نفي شرط تضاد كه غايت خلاف است دلالت مي كند كه دركم منفصل تضاد نيست؛ چرا كه دركم منفصل غايت خلاف نيست.

متن : ثم احتّج ( شيخ ) على نفى المضادّة : ( استدلال براي نفي تضاد دركم متصل :) بانّ الكمّيات المتّصلة قد تتوافر معاً فى موضوعٍ واحدٍ و ( حاليه/ استنافيه ) بعضها ( كميات ) نهايات بعض، ( استدلال براي نفي تضاد دركم منفصل :) و انّ المنفصلات كيف ( استفهام انكاري ) يمكن ان يفرض لواحد منها ضدّ و اىّ شي‌ء ( مبتدا ) وضع ضد الاثنين او الثلاثة من جملتها ( از ميان كميات منفصل ) مثلا، فهناك ( خبر) شي‌ء ( عددي پيدا مي شود ) هو ابعد مشاكلة للاثنين و الثلاثة و هو ( شيء ) العدد الازيد منه ( شيء اول، عدد اول ) انتهى.

و فيه ( كلام ابن سينا، صدر كلامش كه نفي تضاد دركم متصل نمود ) دلالة على (1) انّ الجسم التعليمىّ و السّطح و الخط جميعا حالة فى الجسم الطبيعى لكن بعضها بتوسّط بعض (2) و ان الجسم الطبيعى موضوع لها ( سه تا ) جميعا كما مر فى مباحث الجواهر (3) و ان الاجتماع بالتوسّط أيضا ممّا ينافى الضديّة.

و الى هذه الحجة ( كه ابن سينا بر نفي تضاد دركم متصل ومنفصل بيان كرد ) اشار المصنف بقوله‌ : ( مبتدا ) و فى حصول المنافى‌ اى ( تفسر منافي ) الاجتماع فى الموضوع فى المتصلات‌ ( اجتماع درموضوع واحد منافي ومانع ضديت است ) و ( عطف برحصول ) عدم الشرط اى ( تفسيرشرط ) غاية الخلاف فى المنفصلات‌ ( متعلق شرط ) دلالة ( خبر ) على انتفاء الضدّية فى الكم مطلقا ( چه كم متصل چه كم منفصل ) .

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo