< فهرست دروس

درس شوارق - استاد حشمت پور

92/06/31

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : فرع واصل بود خاصيت اوّل ودوّم

براي مطلق كم سه تا صفت خصوصيت است خصوصيت اول عبارت است از قبول مساوات وعدم مساوات و خصوصيت دوم عبارت است از قبول قسمت. حال سوال اين است كه اين دو خصوصيت كدام اصل وكدام فرع است ويا كدام مبنا وكدام بناست؟

فخرازي مي گويد خصوصيت قبول مساوات وعدم مساوات اصل است وخصوصيت قبول قمست فرع است يعني بايد خصوصيت مساوات وعدم مساوات را بپذيريم تا قسمت را بپذيريم ولي صاحب مواقف مي گويد قبول قسمت اصل وقبول مساوات وعدم مساوات فرع است. و ابن سينا هر دو حرف را دارد گاهي گفته است قبول مساوات وعدم مساوات اصل است وگاهي هم گفته قبول قسمت اصل است. از بين بيانات معلوم مي شود هردوحرف درست است حال بايد ببينمي در كجا اين حرف درست است ودر كجا آن درست است.

بايد بين حرف ها جمع كنيم شارح مواقف اين گونه جمع نموده است كم در كم منفصل مساوات وعدم مساوات اصل است ودر كم متصل قبول قسمت اصل است.

بيان فخررازي : خاصيت اوّل يعني قبول مساوات وعدم مساوات اصل است وخاصيت دوم يعني قبول قسمت فرع است يعني اگر مساوات وعدم مساوات را بپذيريم قبول قسمت را هم مي پذيريم.

بيان مطلب : ما اجسام را باهم مقايسه مي كنيم واندازه مي گيريم مي گوييم اين جسم با آن جسم مساوي است ويا بزرگ تر است ويا كوچك تر است مثلاً نصف آن است و يا يك سوم آن است، وچه بسا كه يك جسم را واحد اندازه گيري ساير اجسام قرار مي دهيم؛ مثلا يك جسم را كه يك مترمكعب ربع است واحد اندازه گيري ساير اجسام قرار دهيم، چنانكه يك متر واحد اندازه گيري طول است ويك متر مربع واحد اندازه گيري سطح است. پس مي شود يك جسم را واحد اندازه گيري ساير اجسام قرا دهيم، و لازم نيست وقت كه مقايسه مي كنيم هميشه جسم دوّم مساوي جسم اوّل باشد بلكه گاهي زياده دارد وگاهي نقيصه دارد. پس از اين كه جسم را مي توانيم اندازه بگيريم به اين مطلب رسيديم كه جسم گاهي مساوي جسم ديگر است گاهي زياده دارد وگاهي نقيصه، ووقت كه يك جسم زياده دارد بر جسم ديگر در اين صورت مي گوييم اين جسم كه زياده دارد مثلاً دو برابر جسم اوّل است پس جسم دوّم به دو قسمت تقسيم مي شود، يك بخش آن مساوي است با جسم اول وقسمت ديگر آن زياده است . پس لامساوات باعث قسمت شده است. بنابراين قبول مساوات ولامساوات اصل و قبول قسمت فرع است.

بيان ابن سينا : اين سينا واضح تر از فخر بيان نموده است به اين صورت كه چون جسم بعد دارد اندازه گيري مي شود ووقت كه اندازه گيري شد قسمت مي شود، بعبارت ديگر چون جسم بعد دارد مي توانيم اندازه بگيريم ووقت كه اندازه بگيريم يا مساوي مي شود ويا كم مي آيد و يا زياد، وكم آمدن وزياد آمدن يعني تقسيم شدن به دو جزء. پس ابن سينا همان حرف فخررا مي زند كه جزداشتن يعني نقسام بخاطر بعد است وبعد يعني مساوات وعدم مساوات.

اينكه گفتيم بيان ابن سينا واضح تر است به اين جهت است كه ايشان دريك عبارت بُعد را همان اندازه مي گيرد وروشن است كه قبول قسمت فرع بر اندازه است.

قاضي عضد الدين ايجي : وقت كه دوتا كم را مقايسه نماييم اگر توانيسم آنر تجزيه نماييم مي توانيم مقايسه نماييم چرا كه تا تجزيه نكنيم نمي توانيم بگوييم اجزاي اين برابر است با اجزاي آن يا برابر نيست پس خاصيت دوم اصل است وخاصيت اول فرع است.

بيان شيخ : كم احتمال اندازه گيري مي دهد يعني قبول قسمت مي كند؛ چرا كه تعيين اندازه نمودن يعني قبول قسمت كردن، ووقت كه چيزي اندازه داشته باشد مي توانيم مقايسه نماييم با چيزي ديگري كه اندازه دارد، كه در اين صورت دو چيز يا مساوي است ويا زياده ونقيصه دارد. پس قبول مساوات ولامساوات مبتني است بر قبول قسمت.

جمع دو كلام : شارح مواف ( مير سيد شريف ) اين دوقول را كه هردو حق است اين طور جمع نموده است كه دركم منفصل قبول قسمت اصل وقبول مساوات ولامساوا ت فرع است چون كم منفصل قسمت را پذيرفته است، امّا در كم متصل اول قبول مساوات وعدم مساوات را داريم بعد بزرگ وكوچكي را مي بينيم بعد مي گوييم اين بشتر از آن دارد واين يعني قسمت، وقبول دو جزء كه يك جزء مساوي است با مقيس اليه وجزء ديگر كه بشتر است از مقيس اليه.

به بيان ديگر در كم منفصل وقت مساوات ولامساوات را بيان مي كنيم مي رويم سراغ قسمت و آنرا مي پذيريم مثلا قسمت پنج را به پنج جزء و شش را به شش جزء پذيرفته ايم وبعد مي گوييم شش پنج تا را دارد بعلاوه چيزي ديگر واين يعني مساوات ولامساوات. پس دركم منفصل اوّل قسمت مي كنيم وبعد مساوات ولامساوات را بيان مي كنيم ولي در كم متصل اول كوچك تر وبزرك تر را مي بينيم و مي گوييم اين خط بزرگ تر است وآن خط كوچك تر است و بعد وقت كه تحليل مي كنيم مي گوييم بزرك همان كوچك است بعلاوه مقدار ديگر واين قسمت است.

متن : و نقل فى شرح المقاصد ( تفتازاني ) عن الامام ( فخررازي ) : إنّ هذه الخاصية اى قبول القسمة انّما يلزم الكمّ بسبب الخاصة الاولى لانه لمّا كانت الاجسام تتقدّر بعضها بالبعض من غير لزوم المساواة ( در اندازه گيري لازم نيست نتيجه اش مساوات باشد بلكه گاهي زياده است وگاهي نقيصه ) وجب ( جواب لمّا ) ان يكون فيها ( اجسام ) ما يقبل المساواة و اللامساواة لذاته و هو ( ما ) المقدار و لا يتصور اللّا مساواة إلا بان يشتمل احدهما ( اجسام ) على مثل الاخر ( به اندازه ديگري ) مع زيادة ( پس دوقسم درست مي شود؛ مثل وزياده و قسمت پيش مي آيد ) فلزم ان يقبل القسمة اى ( تفسيرقسمت ) فرض شي‌ء دون شي‌ء ( وقت كه يك جزء را لحاظ كنيم جزء ديگر را لحاظ نكنيم تقسيم شده است واگر كل اجزاء را لحاظ كنيم تقسيم نشده است ) انتهى.

و هو ( اصل قرار دادن قبول مساوات ولامساوات وفرع قرار دادن قبول قسمت ) مستفاد من كلام الشيخ حيث قال : وهذا الجسم المحسوس ليس يتجزّأ إلاّ من حيث فيه بُعد فينقسم ذلك البُعد الى ما ينقسم ( جسم ) إليه ( يعني وقت كه جسم را تقسيم مي كنيم در حقيقت بعد تقسيم مي شود ). فالجزء له ( جسم ) من حيث هو ذو ذلك المقدار ( يعني از آن جهت كه مقدار دارد تقسيم مي شود ومقدار داشتن، باتوجه به عبارت بعدي، يعني مساوات وعدم مساوات داشتن )، لا من حيث هو جسم على الاطلاق ( يعني جسم مطلق ) او جسم جوهرىّ، فان الجزء له من حيث تفاوت ( لامساوات ) و تساوى لا من حيث لا يقبل مفاوتة و مساواة ( يعني نه از آن جهت كه جسم مطلق يا جسم جوهري است؛ چرا كه در خود جسم مفاوته ومساوات نمي آيد ) انتهى.

و فى المواقف فعل عكس ذلك ( يعني قبول قسمت را اصل قرار داده ومساوات وعدم مساوات را فرع ) : فإنّه جعل قبول المساواة و اللّامساواة فرعا لقبول القسمة. وقال : « لانّه اذا فرض اجزاء فى كمّ ( يعني ولو تقسيم فرضي شود ) فامّا ان يوجد بإزاء كل جزء مفروض فى ذلك الكم ( كم اوّل ) جزء مفروض فى كم اخر او اكثر او اقل ( پس قبل از زياده ونقيصه ومساوات بايد اجزاء را ملاحظه كنيم يعني تقسيم نماييم ) فيتصف حينئذ الكم الاوّل بالمساواة او بالزيادة او بالنقصان مقيسا ( درحاليكه قياس مي شود كم اوّلي ) الى الكم الثانى انتهى.

و هو ( اصل قرار دادن قسمت وفرع قرار دادن مساوات ولامساوات ) صريح كلام الشيخ : حيث نقل عن بعض المتقدمين مرتضيا ( درحاليكه پذيرفته ) انه يُتولّد من ان الكمية يحتمل التقدير ( از اينكه احتمال اندازه گيري مي دهد؛ يعني قبول قسمت مي كند؛ چرا كه اندازه تعين كردن يعني قسمت كردن ) ان يقال مساوٍ او غير مساوٍ، و سيأتي.

و قال شارح المواقف : و الظاهر انّ ما ( حرف قاضي عضد كه قبول قسمت را اصل وقبول مساوات ولامساوات را فرع قرار داده ) فى الكتاب ( يعني كتاب كه من شرح مي كنم ) انما هو فى المساواة و اللّامساواة العددية ( يعني اين حرف در كم منفصل درست است ) و ان عكسه ( حرف فخر كه قبول مساوات ولامساوات را اصل وقبول قسمت را فرع قرار داده ) انما هو فى المساواة و اللامساواة المقدارية ( يعني اين حرف در كم متصل درست است ) انتهى فليتامل‌.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo