< فهرست دروس

درس شوارق - استاد حشمت پور

92/06/30

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : اوّلين و دوّمين خاصيت شامله اي كم

خاصيت اوّل كم : يكي از خصوصيات كم قبول مساوات و عدم مساوات است بذاته، كه كم خودش مساوات وعدم مسات را قبول مي كند، امّا بقيه اشياء خود شان قبول مساوات وعدم مساوات نمي كنند بلكه بواسطه اي كم كه دارند قبول مساوات وعدم مساوات مي كنند؛ مثلا جسم مساوات ولامساوات را قبول مي كند امّا نه خودش بلكه بخاطر كمي كه دارد و اگر كم را از جسم بگيريم ديگر جسم نمي تواند مساوات وعدم مساوات را قبول نمايد.

دربيان خاصيت اوّل دو مدعا مطرح است يكي اينكه كم قبول مساوات وعدم مساوات مي كند بذاته وديگر انيكه بقيه اي اشياء قبول قسمت نمي كند مگر بواسطه اي كميت شان.

از اين دو مدعا مدعاي اوّل روشن است و لذا براي مدعاي دوّم دليل اقامه مي شود

استدلال : از ميان اشياء جهان آنچه كه داراي كم است ماديات است، نه مجردات، ودر عالم ماده آنچه كه متكاي عوارض مادي است جسم است ولذا در استدلال بايد ثابت نماييم كه جسم قبول مساوات وعدم مساوات نمي كند، به هيمن خاطر لاهيجي بيان مي كند كه جسم قبول مساوات وعدم مساوات نمي كند.

اجسام قبول مساوات وعدم مساوات نمي كند مگر بخاطر كم شان؛ چرا كه جسميت مشترك است بين همه اي اجسام ولذا چنانچه جسميت باعث قبول مساوات وعدم مساوات باشد بايد همه اي اجسام يا صغير باشد ويا كبير به بيان ديگر اگر باعث قبول مساوات وعدم مساوات جسميت باشد بايد هرچه را صغير دارد كبير هم داشته باشد، و بعبارت سوم اگر عامل قبول مساوات وعدم مساوات جسميت باشد هرچه مساوي جسم كبير است بايد مساوي جسم صغير باشد وهرچه كه مساوي صغير است مساوي كبير هم باشد. خلاصه بايد هرحكم را جسم صغير داشته باشد جسم كيبر هم داشته باشد، بعبارت بهتر بايدجسم صغير كبير باشد وبالعكس.

ان قيل : آنچه را در جسميت گفتيد ما در مقدار مي گويم همان طور كه جسميت مشترك است بين همه اي اجسام مقدار هم مشترك است بين همه اي اجسام همان طور كه جسميت نم تواند عامل اختلاف باشد اصل مقدار هم نمي تواند باعث اختلاف باشد و لذا نمي توانيم قبول مساوات وعدم مساوات را به اصل مقدار نسبت دهيم.

جواب : صغر وكبر حاصل اصل مقدار نيست همان طور كه حاصل جسميت نيست، بلكه عامل صغر وكبر مقدار خاص است اين مقدار خاص باعث صغر است و مقدار خاص ديگر باعث كبر يعني است اين جسم اين مقدار خاص را دارد لذا كبير است وجسم ديگر مقدار خاص ديگر را دارد لذا صغير است.

ان قلت : اگر مقدار خاص عامل صغر وكبر وبعبارت ديگر باعث قبول مساوات وعدم مساوات است جسم خاص هم مي تواند باعث قبول مساوات وعدم مساوات ويا صغر وكبر باشد، اين جسم خاص اين مقدار را دارد وجسم خاص ديگر مقدار ديگر رادارد. خلاصه همان طور كه جسم مطلق باعث اختلاف صغر و كبر نيست مقدار مطلق باعث اختلاف صغر وكبر اجسام نيست وهمان طور كه مقدار خاص باعث قبول مساوات وعدم مساوات است جسميت خاص هم باعث قبول صغر وكبر وقبول مساوات وعدم مساوات است.

قلت : جسميت با مقدار فرق دارد؛ چرا كه خصوصيت جسم از ناحيه مقدار مي آيد، اين جسم كه خاص است با مقدارش است كه خاص شده والاّ تفاوت با جسم ديگر نداشت، امّا مقدار اين طور نيست مقدار ذاتاًَ صغير ومقدار ديگر ذاتاً كبير است پس مقدار خاص ذاتا خاص است ولي جسم خاص از ناحيه مقدرش خاص مي شود. پس مقدارخاص مي تواند باعث اختلاف صغر وكبر باشد ولي جسميت خاص نمي تواند باعث اختلاف صغر وكبر باشد؛ چرا كه خاص بودن جسم از ناحيه اي مقدار مي آيد.

انواع منع : وقت كه معترضي حرف ديگر را منع مي كند ومي گويد قبول نمي كنم، دو صورت ممكن است منع نمايد :

الف) معترض بگويد حرف شما را قبول ندارم، وهيچ دليلي هم بر منعش اقامه نكند، به اين منع گفته مي شود مكابره يعني منع بدون دليل، ومدعي وظيفه اش اين است كه بيايد براي مدعايش دليل اقامه نمايد.

ب) معترض بگويد حرف شما را قبول ندارم ودليلي هم برمنعش اقامه نمايد، در اين صورت مدعي اوّلاً بايد منع معترض را باطل نمايد وثانياً برا مدعايش دليل اقامه نمايد.

درمانحن فيه كه داريم « ... وإن كان كابره » دو احتمال است :

    1. يكي اينكه ضمير « كان » به « منع » بر گردد، كه منع بدون دليل باشد؛ يعني متعرض جواب را ردّ‌ نمايد امّا اين ردّ ومنعش مكابره باشد.

    2. وديگر اينكه ضمير « كان » به جواب بر گردد، كه بگوييم مجيب مكابره كرده است، چرا كه گفته قبول مساوات عدم مساوات بخاطر مقدارمطلق نيست ولي بخاطر مقدار خاص است وهيچ دليل نياروده است لذا معترض مي كويد، بر اين جواب منع است يعني قبول ندارم وثانياً كابره است. خلاصه اين جواب دو تا مشكل دارد يكي اينكه من قبول ندارم ويگر اينكه مكابره است.

جواب مير سيد شريف : وقت كه دو مقدار را ملاحظه كنيم بدون لحاظ هيچ چيز ديگر مي توانيم به يك مقدار بگوييم بزرگ است وبه ديگري بگوييم گوچك است و يا هر دو مساوي اند ولي دو جسم را كه ملاحظه نماييم نمي توانيم بگوييم بزرگ يا كوچك است ويا مساوي است، تا مقدار دو جسم لحاظ نشود حكم به تساوي وعدم تساوي ممكن نسيت. پس مقدار عامل اختلاف است ولي جسم عامل اختلاف نيست

اين جواب مير سيد شريف بهتر است بيانش بنحوي است كه اعتراض بر آن وارد نيست، ممكن است مجيب قبلي هم همين را اراده نموده باشد ولي بيانش طوري است كه اعتراض برآن ممكن است بعبارت ديگر متعرض قبلي هم همين را گفته ولي تشريح نكرده است، نگفته خصوصيت در خود مقدار است ولي درخود جسم خصوصيت نيست و لذا لاهيجي مي گويد جواب ميرسيد شريف اولي است.

دوّمين خاصيت كم :

دومين خاصيت شامله كه هم شامل كم متصل است وهم شامل كم منفصل قبول قسمت است بالذات، كه خود كم قبول قسمت ولي اشيا ديگر خود شان قبول قسمت نمي كنند بلكه بواسطه اي مقدار كه دارند قبول قسمت مي كنند.

متن : اجيب : بانّ قبول المساواة و عدمها ليس لمطلق المقدار ليلزم ذلك ( مقدار مثل جسميت مشترك باشد ونتواند عامل اختلاف باشد ) بل للمقدار الخاص الّذي ليس مشتركا بين الصغير و الكبير و لا يمكن ان يكون ذلك القبول ( يعني قبول مساوات وعدم مساوات ) للجسميّة الخاصّة الّتي ( صفت مشعر به عليت يعني چون جسميت خاص خصوصيت خود را از ناحيه اي مقدارگرفته است ) هى معروض للمقدار لانّ تلك الجسمية لا يخالف جسمية اخرى الا بذلك المقدار. هكذا قالوا ( اين چنين جواب داده اند )، و عليه ( جواب ) منع و ان كان ( منع/ جواب ) مكابرة ( يعني بدون دليل است ).

و الاولى على ما قال المحقق الشريف ان يقال : ( دليل بر اينكه مقدار مي تواند باعث اختلاف باشد ولي جسميت نمي تواند باعث اختلاف باشد :) فان العقل اذا لاحظ المقادير و الاعداد و لم تلاحظ معها شيئا اخر امكنه ان يحكم بانّ واحدا منهما مساوٍ لآخر او زائد عليه ( اخر ) او ناقص منه ( آخر) و اذا لاحظ شيئا غير الكم ( مثلاًَ جسميت را ) و لم يلاحظ معه مقدارا و لا عددا لم يمكنه ذلك ( حكم به مساوات وعدم مساوات ).

و الثانية : قبول‌ القسمة اى بالذات فان غيره ( كم ) انما يقبل القسمة بواسطة الكم لا محالة بخلاف الكم فانه يقبلها ( قسمت ) لا بواسطة غيره ( كم ).

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo