< فهرست دروس

درس شوارق - استاد حشمت پور

92/02/03

بسم الله الرحمن الرحیم

مذهب سوم در ابصار:بحث در ابصار داشتيم كه دومذهب رايج درباب ابصار بيان شد؛ يكي اينكه ابصار به انطباع صورت در چشم است وديگر آنكه ابصار به خروج شعاع از چشم است مذهب سوّم اين است كه هواي واسطه بين رائي ومرئي متكيف مي شود به كيفيت بصر و آلت قوه باصره مي گردد، طبق اين بيان قوه اي باصره دو تا آلت دارد يكي چشم وديگري هواي متكيف وقوه اي باصره به كمك اين دو آلت مي بيند.

اشكال : سبب تكيف هوا چيست، بواسطه اي خروج شعاع اين هوا متكيف مي شود ويا بدون خروج شعاع؟ اگر با خروج شعاع متكيف شود؛

اوّلاً تمام اشكالات كه بر اصحاب خروج شعاع وارد است بر اين مذهب هم وارد است،

ثانيا چگونه اي هواي به اين وسعت با خروج شعاع متكيف شود مثلا فرض مي كنيم گنجشك ويا پشه اي چيزي را ببيند، چگونه شعاع كه از چشم يك گنجشك وپشه خارج مي شود هواي وسيع را متكيف مي كند.

ثالثاً، اگر عامل تكيف هوا شعاع نوري است كه مثلا ازچشم انسان خارج مي شود، درجاي كه يك جمع باهم مي خواهد چيزي را ببيند، وقت كه انسان اوّل نگاه مي كند هوا متكيف مي شود، شخص دوّم كه نگاه مي كند تكيف هوا شديد تر مي شود وهكذا پس وقت كه يك گروه از انسان به چيزي همزمان نگاه مي كند بايد ديدن بهتر واضح تر صورت گيرد، در حاليكه چنين نيست هيچ گاه انسان كه چشم ضعيف دارد ديدش در نگاه دسته جمعي بهتر نيست از زمان كه منفرد به چيزي نگاه مي كند.

رابعاً، درفرض كيفيت اشتداد پيدا كند اشكالش همان است كه بيان شد ولي در صورت كه كيفيت قبول اشتداد نكند در اين صورت يا هيچ يك از چشم ها نمي تواند هوا را متكيف كند، ويا برخي از چشم ها مي تواند هوا را متكيف نمايد وبرخي ديگر نمي تواند ويا همه اي چشم ها مي تواند هوا را متكيف نمايد، در صورت كه هيچ يك از چشم ها نتواند هوا را متكيف نمايد بايد طبق اين مذهب ابصار صورت نيگيرد، كه باطل است، در صورت دوّم كه برخي از چشم ها بتواند هوا را متكيف نمايد وبرخي ديگر نتواند اين اوّلاً ترجيح بدون مرجح است وثانياً گروه دوّم نبايد ببيند، درحاليكه چنين نيست، ابصار براي همه، در صورت سوّم كه لازم مي آيد كه توارد علل مستقل بر معلول واحد؛ چرا كه وقت يك نفر نگاه نمود هوا متكيف مي شود، شخص دوم كه نگاه نمود باز هم همان هوا را متكيف مي كند، نه اينكه تكيف آن را شديد نمايد چون در اين فرض كيفيت اشتداد نمي يابد، وهكذا شخص سوّم و... ودر نتيجه در ابصار شخص اوّل مثلاً هم استحاله اي خودش اثر دارد وهم استحاله اي كه از ناحيه اي ابصار ديگران است.

متن : و امّا المذهب الثالث فيمكن ابطاله بمثل ما ذكر فى ابطال الشعاع و قالوا أيضا انّا نعلم بالضرورة ( بالبداهه ) انّ الشعاع الّذي فى عين عصفور بل بقّة يستحيل ان يقوى على احالة نصف كرة العالم الى كيفيّته و أيضا لو توقف الابصار على استحالة المشف المتوسّط لكان كلّما كانت العيون اكبر ( اكثر، ظ ) كان الابصار اقوى لانّ ذلك ( كيفيت ) ليس مما لا يقبل الاشتداد لانّه ( كيفيت ) من باب القوى و الحالات ( چون تأثير گذار وتأثير پذير است ) فيجب ان يكون ضعفاء البصر اذا اجتمعوا راوا اقوى و اذا تفرقوا راوا اضعف كذا فى الشفا على انّا نقول تلك الكيفية ان قبلت الاشتداد فذاك و الا فعند اجتماع العيون (1) لو لم يحصل تلك الحالة لشي‌ء من العيون لزم ان لا يقع الابصار لاحد و هو باطل (2) و لو حصلت لبعض العيون فقط مع كونه ترجيحا من غير مرجح يلزم ان لا يراه الّا ذلك البعض (3) و لو حصل لكلّ من تلك العيون لزم اجتماع العلل المستقلة على معلول واحد شخصى‌ ( ابصار مثلاً زيد )

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo