< فهرست دروس

درس شوارق - استاد حشمت پور

91/12/21

بسم الله الرحمن الرحیم

قواي نفس حيواني :

بحث در قواي نفس داشتيم قواي نفس انساني بيان شد حال به بيان قواي حيواني مي پردازيم كه دريك تقسيم كلي به دوقسم ادراكي وتحريكي تقسيم مي شود ودرتقسيم بعدي خود وقواي ادراكي جزئي به دو قسم ظاهري وباطني تقسيم مي شود، كه به ترتيب به هركدام مي پردازيم. اوّلين قوه اي ظاهري قوه اي لامسه است يعني عام است و همه اي حيوانات لامسه را دارند، بخاطر اين كه به حيات حيوانات كمك مي كند؛ زيرا كه اولاً لامسه طليعه وپيشرو است، از همه اي منافع ومضارّ خبر مي دهد وبقيه اي قوا را به فعاليت وا مي دارد ولذا بايد وجود داشته باشد تا حيوان هلاك نشود، سرما وگرما ومنافع ومضارّ را حس كند ودر مقابل آن واكنش مناسب نشان دهد، امّا بعض قواي ديگر در بعض حيوانات وجود ندارد مثلاًَ عقرب چشم ندارد ويا برخي از حيوانات شامه را ندارد. وثانياً لامسه بدون جانشين است هيچ قوه اي نمي تواند جاي آن را بگيرد امّا قواي ديگر جانشين دارد مثلاًَ ذائقه كه تاحدي به حيات كمك مي كند، تشخيص مي دهد غذاي سالم را از غير نا سالم مي تواند شامه وباصره جانشين آن باشد.قوه اي لامسه درحيوانات مثل غاذيه درنفوس ارضي است، همان گونه كه همه اي نفوس ارضي غاذيه را دارند وممكن است قوه اي بالاتر از آنرا نداشته باشند ولي عكس آن ممكن است كه قوه اي بالاتر را داشته باشند ولي قوه اي غاذيه را نداشته باشند. نفوس حيواني هم لامسه را دارند ولي ممكن است قوه اي بالاتر از آن را نداشته باشند وعكس آن ممكن نيست كه قوه اي بالاتر را داشته باشند ولي لامسه را نداشته باشند.

متن : و امّا قوّة الادراك للجزئى فمنه اللّمس‌ و هو اوّل الحواس الّذي يصير به الحيوان حيوانا فانّه كما ان كلّ ذى نفس ارضيّة ( درمقابل نفس سماوي : نفس نباتي، حيواني وانساني ) فان له قوة غاذية و يجوز ان يفقد قوةٌ قوةً من الاخرى و لا ينعكس ( كه قوه اي بعدي را داشته باشد ولي قوه اي قبلي را نداشته باشد ) كذلك كلّ ذى نفس حيوانية فله حس اللّمس و يجوز ان تفقد قوةٌ ( قوه اي غاذيه، منظور اين است كه قوه اي غاذيه را داشته باشد ولي قوه اي بالاتر را نداشته باشد ) قوةً من الاخرى ( مثل اينكه حيوان قوه اي عاقله را كه از نفس انساني است نداشته باشد ) و لا ينعكس ( كه نفس انساني قوه اي نفس حيواني را نداشته باشد ) و ذلك ( اينكه حيوان از قوه اي لمس خالي نيست ) لان تركبه ( حيوان ) الاوّل هو من الكيفيات الملموسة فان مزاجه منها ( كيفيات ) و فساده ( مزاج ) باختلالها ( كيفيات ) و الحس طليعة ( پيش رو است، آن لشكري كه جلو تر از لشكر اصلي حركت مي كند تا موقعيت را كنترل كند ) را للنّفس فيجب (1) ان يكون الطّليعة الاولى هو ما يدلّ ( راهنمايي مي كند حيوان ) على ما يقع به الفساد و يحفظ به الصّلاح (2) و ان يكون قبل الطّلائع ( طلائع ديگر راهنمايي مي كند براي امور بعد از حيات ) التى يدل على امور يتعلّق ببعضها منفعة خارجة عن القوام او مضرة خارجة عن الفساد. و الذّوق و ان كان دالّا على الشّي‌ء الّذي به يستبقى الحياة من المطعومات فقد ( يعني ولكن ) يجوز ان يعدم الذّوق و يبقى الحيوان حيوانا فان الحواس الاخرى ( مثلا شامه وباصره ) ربما اعانت على ارتياد ( طلب ) الغذاء الموافق و اجتناب المضار لكنها لا تعين على معرفة ان الهواء المحيط بالبدن مثلا محرق ( سوزاننده ) او مجمد ( يخ زننده )

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo