< فهرست دروس

درس شوارق - استاد حشمت پور

91/12/20

بسم الله الرحمن الرحیم

قواي نفس ناطقه :

گفتيم كه درقوه اي مولده قوه اي وجود دارد به اسم مصوّره كه كار صورت گري بذر ونطفه را به عهده دارد ووقت كه بذر ونطفه استعداد صورتي را پيدا نمود قوه اي مصوّره به آن پاسخ مي دهد وصورت مناسب را به آن عطا مي كند، آنهاي كه اين قوه را قبول ندارند دوتا اشكال بر آن وارد نموده اند.

اشكال اوّل : قوه اي مصوّره يك قوه اي بدون شعور است وكارهاي كه به آن نسبت داده مي شود از يك موجود ذي شعور هم بر نمي آيد.

اشكال دوّم : درباب مني حيوان وانسان دو قول است؛ يك قول اينكه نطفه ومني واز انثيين گرفته مي شود ومتشابه است، قول دوّم اين است كه مني ونطفه از تمام اجزاي بدن گرفته مي شود ودرآن اجزاي مختلف وجود دارد ولو متشابه بنظر مي رسد[1] . پس جسم مني متشابه الاجزاء است ويا متشابه الامتزاج است وقوه اي مصوّره در چنين جسمي حلول كرده وطبق قانون كه بسيط به بسيط فقط شكل كره مي دهد دراين صورت بايد مني به شكل كره دربيايد وچون مصوّره هم بسيط است ومني هم بسيط است، اين درصورت كه مني متشابه الاجزاء باشد، امّا درصورت كه مني متشابه الامتزاج باشد هر جزئي عضو بسيط است ومصوّره به آن شكل كره مي دهد وتمام اجزاء شكل كره خواهد داشت، كه بهم چسپيده اند.

والحاصل ... : خلاصه اولاً اين صور عجيبه كه در انسان واجزاي درخت مثلا وجود دارد نمي تواند كار قوه اي مصوّره باشد كه موجود بي شعور است، وثانياً قابل كه مني باشد هم بسيط است وفقط شكل كره را قبول مي كند. پس هم از جهت فاعل مشكل داريم وهم از جهت قابل.

جواب از اشكال اوّل : اينكه قوه اي مصوّره نمي تواند چنين كاري انجام دهد صرف استبعاد است، بله درصورت كه قوه اي مصوّره بدون مدد از حق تعالي چنين كاري نمي تواند انجام دهد ولي قوه اي مصوّره فقط واسطه اي فيض است كه حق تعالي كار هاي پيچيده را از طريق آن انجام مي دهد. پس قوه اي مصوّره مسخر حق تعالي است ومبدأ فاعلي درحقيقت حق تعالي است.

جواب اشكال دوّم : اوّلاً براي ما ثابت نشده كه قوه اي مصوّره بسيط باشد وثانياًَ تشابه اجزاي مني براي ما ثابت نيست، ولي قبول مي كنيم كه هم مصوّره بسيط باشد وهم اجزاي مني متشابه باشد دراين صورت بايد ببنيم كه مصوّره درچه چيزي فعاليت مي كند، در شي بسيط فعاليت مي كند ويا درشيء مركب؟ حق اين است كه مصوّره در شيء مركب فعاليت مي كند؛ چرا كه مني از اجزاي مختلف بدن حاصل مي شود ولذا نبايد بگوييم كه شكل كره به آن مي دهد، بلكه مصوّره كارش صورت گري است واجزاي مختلف طبق استعدادي كه دارند هر كدام شكل مناسب را از آن مي پذيرد.

متن : مع انّها ( قوه اي مصوّره ) حالة فى جسم ( مني ) متشابه الاجزاء ( درصورت كه از انثيين گرفته شده باشد ) او متشابه الامتزاج ( درصورت كه از اعضا مختلف بدن گرفته شده باشد كه در اين صورت اجزاء مختلف است ولي امتزاج متشابه دارد يعني يك چيز بنظر مي رسد ) على اختلاف الرّأيين فعلى الاول يلزم ان يكون الشكل الحادث من فعل المصوّرة فى المنى هو الكرة على ما هو شان القوة ( قوه بسيط ) الغير الشاعرة فى المادة المتشابهة و على الثانى يلزم ان يحصل كرات مضمومة بعضها الى بعض و الحاصل ان ما يدرك بعلم التّشريح من الصّور ( شكل هاي مختلف اجزا ) و الكيفيات ( مثلا دركبد حرارت غلبه دارد ودر مغز برودت ) و الاوضاع ( مثلا معده دروسط است و... ) فى بدن الانسان يمتنع ان يجعل فعل القوة المصورة فى مادة المنى اما من جهة الفاعل ( قوه اي مصوّره ) فلكونه عديمة الشعور و امّا من جهة القابل ( مني ) فلكونه متشابها و الجواب عن الاول انّه استبعاد و انما يمتنع لو لم يكن ذلك ( انجا اين كار ) باذن خالقها بمعنى ( معناي منفي يعني يكن ذلك... ) انه خلقها ( مصوّره ) لذلك ( انجام اين كار ) و اوجدها كذلك ( فاعلاً لهذ الافعال ) كما اشار إليه الشيخ فى الشفا حيث اشار الى فعل القوة المصوّرة من « انه ( فعل مصوّره ) افادة اجزاء البزر ( اعم از بذر ومني ) فى الاستحالة الثّانية ( استحاله اولي تبديل غذا به مني است واستحاله اي ثانيه تبديل مني است به اجزاء ) صورها ( فاعل افاده ) من ( بيان اجزاء ) القوى ( مثلا قوه غاذيه و... ) و المقادير ( مثلا پابزرگ تر از دست باشد ) و الاعداد ( مثلا انگشت پنج تا باشد ) و الاشكال ( مثلا شكل فلان عضو چگونه باشد ) و الخشونة ( مثلاً ناخن تيز باشد ) و الملاسة ( كبد صاف وهموار باشد مثلاًَ ) و ما يتّصل بذلك ( يعني آنچه كه شبيه اين ها است ) متسخرة تحت المنفرد بالجبروت ( خداوند تعالي جبّار است يعني جبران كننده اي تمام نواقص وبقيه اي موجودات اگر جبران كننده اند تحت تسخير او است پس خداوند منفرد در جبروت است ) » و عن الثانى انه لو سلم بساطة القوة المصوّرة و تشابه اجزاء المنى فلا خفاء فى انّه من اجسام مختلفة الطّبائع ( چون اگر گفتيم كه مني از اجزاء مازاد غذاي بالفعل ساخته مي شود، اين اجزاء درهر عضو شبيه همان عضو است ) و حينئذ ( كه اجزاء مني از اجسام مختلفه است ) لا يلزم ان يكون الحيوان كرة او كرات اذ لا يلزم ان يكون فعل القوة فى المركّب فعلها فى واحد واحد من الاجزاء ( بلكه درهمه اي مركب يك فعل دارد وهركدام از اجزاء طبق استعدادي كه دارد شكل مي پذيرد ) كما مرّ

 


[1] . قول دوّم از بقراط نقل شده ونسبت به قول اوّل ترجيح دارد، شاهدش اين است كه درغسل جنابت بايد تمام اجزاي بدن شسته شود.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo