< فهرست دروس

درس شوارق - استاد حشمت پور

91/12/08

بسم الله الرحمن الرحیم

تعقل وادراك نفس :

بحث در اين داشتيم كه ادراك نفس توسط آلت است ولي تعقل نفس بدون آلت، بعبارت ديگر اگر نفس بخواهد تعقل كند نياز به آلت ندارد ولي اگر بخواهد احساس داشته باشد نياز به آلت دارد. اينكه نفس درتعقل نياز به آلت ندارد در اين جا بيان نمي شود، امّا اينكه نفس در ادراك نياز به آلت دارد، دراحساس ظاهري بيان شد ودر احساس باطني كه تخيل توسط آلت است وبدون آلت تخيل امكان ندارد مي توانيم بيان ذيل را داشته باشيم.

مربع مجنح : مربعي را تصور مي كنيم كه در دو طرف آن مربع كوچك رسم شده است، به اين مربع گفته مي شود مربع مجنح؛ چون دومربع كوچك بعنوان دو بال بحساب آمده؛ وازآنجاي كه مربع مجنح را در ذهن مان تصور مي كنيم بدون اينكه در خارج داشته باشيم، بايد مربع هاي كوچك را در ذهن مان جدا نموده وملاحظه نماييم كه يكي در طرف راست باشد وديگري در طرف چپ مثلاً، اين دومربع از تمام جهات مساوي است پس اينكه مي گوييم تمايز دارد بايد به اين جهت است كه در دوطرف مغز نقش بسته وامتياز شان به محل است. پس درك خيال بواسطه اي آلت است.

شبح خيالي : ابن سينا درشفا بيان دارد كه نزديك به مربع مجنح است، به اين بيان كه صورت خيالي كه شبح خيالي جسم است را درنظر مي گيريم وفرض مي كنيم كه اين شبح خيالي جسمي را نشان دهد، حال فرض مي كنيم كه اين شبح بتمامه سياه و بتمامه سفيد باشد روشن است كه چنين چيزي ممكن نيست، امّا اگر قسمت از آنرا سياه وقسمتي را سفيد نماييم ممكن است ودر اين صورت شبح خيالي دو جزء دارد. پس دو فرض داريم؛ فرض اوّل كه شبح بتمامه سياه وبتمامه سفيد باشد ممكن نيست وفرض دوّم كه جزء از شبح سياه وجزء ديگرش سفيد باشد ممكن است، حال سوال اين است كه اين دو جزء از كجا آمده درخارج كه وجود ندارد چون شبح ابداع ما است، اگر بگوييم قوه اي خيال مجرد است فرض اوّل بافرض دوّم تفاوت نخواهد داشت چون در مجرد جزء وجود ندارد بنابراين بايد قوه اي خيال مادي باشد وبا آلت كار كند كه تا دوجزء داشتن در مورد شبح خيالي معنا داشته باشد.

ان قلت : درعقل هم مي توانيم دوجزء متمايز داشته باشيم؛ چرا كه به صورت كلي مي گوييم كه هر شي كه داراي اجزاء است اجزايش از هم متمايز است. توجه داريم كه اين يك حكم كلي وعقلي است كه تمايز بين اجزاء را بيان مي كند.

قلت : بين عقل وخيال از دو جهت فرق است؛ يكي از ناحيه تصور كه عقل مي تواند سياهي وسفيدي را باهم تصور كند، بدون اينكه سياهي را درجاي وسفيدي را درجاي ديگر قرار دهد، درحاليكه خيال نمي تواند شي را كاملاً سياه وكاملاً سفيد تصوركند،‌ وديگري از جهت تصديق كه عقل تصديق نمي كند سياهي وسفيدي باهم باشد؛ يعني بر هم منطبق شود ولي خيال اصلاً تصديق ندارد. خلاصه در تصورت كه مشترك بين خيال وعقل است، خيال بايد سفيدي وساهي را دو چيز بگذارد ولي عقل لازم نمي يست كه سفيدي وسياهي را در دو چيز بگذارد، بلك خود سياهي وسفيدي را بدون اينكه در چيزي باشد باهم درك مي كند، ولي درتصديق چون بايد تطبيق شود امكان ندارد كه سياهي بر سفيدي منطبق شود لذا عقل تصديق نمي كند كه سياهي وسفيدي باهم باشد.

متن : ثم ذكر حديث المربّع المحتجّ الّذي اشار إليه المصنف بقوله‌ للامتياز بين المختلفين وضعا ( بلحاظ وضع ) من غير استناد يعنى قد نتخيل مربّعا محنجا ( كه بال قرار داده شده برايش ) بمربّعين متساويين فى جميع الوجوه الا فى انّ احدهما على يمين المربع الوسطانى ( وسطي ) و الاخر على يساره على هذا الشكل من غير ان يستند هذا المتخيّل الى الخارج ( كه بگوييم همان طور كه درخارج بود تخيل نموديم ) بل يكون بمحض اختراعنا فالتميّز بين جناحيه المختلفين ليس بالماهيّة و لا باللّوازم و لا بالعوارض لفرض التّساوى فيها بل يجب ان يكون ( تمايز ) لاختلاف فى وضع اجزاء المدرك ( آلت مدرك ) فيكون جسمانيا اذ لا اختلاف وضع فى المجرّد ( مدرك ) و هو المطلوب و مما يبيّن ذلك ( اينكه خيال احتياج به آلت دارد ) ما ذكره الشيخ أيضا ( همان طور كه بيان قبل را شيخ ذكر كرده است ) من انه ليس يمكننا ان نتخيل السّواد و البياض فى شبح خياليّ واحد ساريين فيه ( شبح ) معا و يمكننا ذلك ( كه سواد وبياض در شبح خيالي واحد باشد ) فى جزءين منه يلحظهما الخيال مفترقين و لو كان الجزءان لا يتميزان فى الوضع بل كان كلا الخيالين ( سواد وبياض ) يرتسمان فى شي‌ء غير منقسم لكان لا يفترق الامر بين المعتذر ( فرض اول يعني ليس يمكننا... ) منهما ( دوفرض ) و الممكن ( فرض دوّم يعني يمكننا... ) فاذن الجزءان متميّزان فى الوضع، و الخيال يتخيّلهما ( سواد وبياض ) متميّزين فى جزءين ( دوجزء شبح ) فان قال قائل و كذلك ( مثل تخيل است ) العقل فنجيبه و نقول انّ العقل يعقل السّواد و البياض معا فى زمان واحد من حيث التصوّر و امّا من حيث التّصديق فيمتنع ان يكون موضوعهما واحدا و امّا الخيال فلا يتخيّلهما ( سواد وبياض ) معا لا على قياس ( بحيث ) التصوّر و لا على قياس التصديق على ان فعل الخيال انما هو على قياس التّصور و لا فعل له ( خيال ) فى غيره ( تصور) انتهى

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo