< فهرست دروس

درس شوارق - استاد حشمت پور

91/10/25

بسم الله الرحمن الرحیم

هفت دليل بر تجرد نفس اقامه شد دليل ششم وهفتم دليل اقناعي بود كه افاده ظن مي كند، بر اين دو دليل از طرف فخررازي اشكالات مطرح شده است، دو اشكال بر دليل ششم ويك اشكال بر دليل هفتم، خواجه هر سه اشكال را ردّ مي كند.

اشكال اول بر دليل ششم : دليل ششم اين بود كه بدن در سن شيخوخت نفس انسان قوي مي شود درحاليكه بدن وقواي بدني ضعيف مي شود. پس نفس بدني نيست. فخررازي مي گويد قوت نفس درشيخوخت دليل بر تجرد نفس نيست؛ چرا كه نفس درزمان جواني ذخاير زيادي را كسب نموده وچون مدرك هم است به درك آنها مي پردازد، نه اينكه قوت درنفس حاصل شده باشد، امّا قواي بدني نه چنين ذخايري دارد ونه مدرك است، مثلاً قوه اي حافظه و مصوّره ذخيره دارد ولي مدرك نيست وقوه باصره ذخيره ندارد ومدرك هم نيست. پس اينكه نفس درحال شيخوخت ضعيف نمي شود بخاطر اين است كه ذخايري دارد ومدرك هم است، نه اينكه قوت ادراك داشته باشد، امّا در زمان كهولت اين ذخاير نمي تواند تاثير داشته باشد لذا خرفتي عارض مي شود وهمين براي تأثير بدن بر نفس كافي است.

اشكال دوّم بردليل ششم : تمام قواي ما با سلامت مزاج سالم اند وبا اختلاف مزاج مختل مي شود وبا زوال مزاج زايل مي شود، همين رابطه را قوا با روح بخاري دارد. پس تمام قوا با مزاج كار مي كند، امّا مزاج كه قوه اي عاقله دارد با مزاج كه قواي ديگر دارد فرق مي كند، مزاج قوه اي عاقله در دوره هاي مختلف عمر موافق با قوه اي عاقله است ودرزمان شيخوخت موافقت بشتري دارد ولذا درسن شيخوخت انسان تعقل قوي تري دارد. پس تعقل قوي بخاطر موافقت مزاج است نه بخاطر تجرد نفس.

اشكال بر دليل هفتم : هم حواس دربدن حلول نموده وهم قوه اي عاقله، امّا قوه اي عاقله نوعش با قواي حسي فرق دارد، نوع قوه اي عاقله اين گونه است كه از بدن متاثر نشود ولي نوع قواي حسي اين گونه است كه از بدن متاثر شود وضعف بدن درآن تاثير بگذارد. پس اين تفاوت قوه اي عاقله وقواي حسي درتاثر از بدن وعدم تاثر از آن بخاطر تفاوت نوعي اين قوا است نه بخاطر تجرد وعدم تجرد.

جواب از اشكال اوّل : فخر گفت كه تمرين وذخاير علمي قوه اي عاقله در زمان جواني موجب مي شود كه در زمان شيخوخت قوه اي عاقله قوي باشد، درحاليكه مي توانيم كه از نظر عقل بالقوه باشد ولي درعين حال قوه اي عقلي اش در زمان شيخوخت قوي باشد.

ماگاهي از اوقات شروع مي كنيم به تعقل ومي بينيم كه خوب تعقل نمي كنيم ولي اگر روزه بگيريم درنزديك هاي افطار كه بدن ضعيف مي شود عاقله قوي مي شود درحاليكه ذخاير علمي فرق نكرده وتمرين هم دركار نيست. پس اين قوت تعقل بخاطر ضعف بدن است.اينكه انسان در زمان كهولت خرفت مي شود بخاطر اين است كه عاقله بايد بدن را تدبير نمايد وقت كه انسان پُر خوري مي كند يا ضعف شديد بر بدن عارض مي شود عاقله اي ما مراتب پايين خود را براي تدبير مي فرستد بعبارت ديگر عاقله متوجه تدبير مي شود ولذا تعقل ضعيف مي گردد.

جواب از اشكال دوّم : اينكه در زمان شيخوخت مزاج عاقله موافق تر مي شود با عاقله بخاطر اين است كه بدن ضعيف شده، درحاليكه اگر نفس بدني بود بايد مزاج عاقله را ضعيف مي نمود، امّا چنين نيست. پس مزاج عاقله بدني نيست.

جواب اشكال سوم : اينكه گفتيد نوع عاقله با نوع حاسه فرق مي كند ولذا عاقله با حاسه فرق مي كند صحيح نيست؛ چرا كه اگر چيزي در بدن حلول كند از بدن متأثر مي شود بخاطر اينكه حال تابع محل است وفرق نمي كند كه حال از چه نوع باشد. پس عدم تاثر عاقله بخاطر اين است كه حال دربدن نيست نه اينكه حال باشد و نوعش با حاسه فرق داشته باشد.

متن : و قد اورد ( بر هر دو دليل اقناعي ) الامام اما على الاوّل ( دليل اوّل اقناعي يعني دليل ششم ) منهما فبانه يجوز ان يكون ازدياد تعقل النّفس عند تضعف البدن بسبب التمرن ( تمرين كردن ) و الاعتياد ( عادت كردن به تعقل ) و اجتماع علوم كثيرة ( ذخاير علوم ) ثم فى اخر سنّ الشيخوخة ( در زمان كهولت ) يستولى الضّعف على البدن و بسببه على القوة العاقلة بحيث لا يبقى للتمرّن و امثاله ( اعتياد واجتماع علوم كثيره ) اثر فيعرض الخرافة و أيضا يجوز ان يكون المزاج الحاصل فى زمان الكهولة اوفق للقوة العاقلة من الامزجة الحاصلة فى ساير الازمنة و امّا على الثانى ( دليل دوّم اقناعي يعني دليل هفتم ) فبانه يجوز ان يكون الغافلة مخالفة بالنوع لسائر القوى ( قواي حسي ) مع كون الجميع جسمانية فلا ( متفرع بر اختلاف نوعي ) يمتنع اختصاص بعضها بالكلال دون بعض و يمكن دفع الاوّل بانا نجزم بان لبعض مراتب الضعف ( بعض مراتب ضعف طوري است كه به نفس اجازه تعقل نمي دهد ) الحاصل للبدن كالحاصلة بسبب الارتياض ( رياضت كشيدن مثلا روزه گرفتن ) و عند بعض الامراض مدخلا فى قوة التّعقل و جودته و ان لم يكن التمرن و الاعتياد و اجتماع العلوم حاصلة و اوفقية مزاج زمان الكهولة للتعقل أيضا انما هو لذلك ( لبعض مراتب الضعف ... مدخلا في قوه التعقل ) ورد الثانى أيضا بان انفعال القوى الجسمانية انما هو لانفعال موضوعاتها ( محل شان ) لا محالة فلا اثر للمخالفة النوعية فى ذلك‌ ( درتبعيت انفعال يعين همه تبعيت در انفعال دارد ).

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo