< فهرست دروس

درس شوارق - استاد حشمت پور

91/10/12

بسم الله الرحمن الرحیم

دليل بر تجرد نفس اين بود كه اگر نفس دربدن حلول كند يا بايد محلش را دائماً تعقل كند درصورت كه نفس نيروي مدرك باشد ويا اصلاً تعقل نكند درصورت كه نفس نيروي مدرنباشد لكن التالي بكلا قسميه باطل فالمقدم مثله.ابن سينا ملازمه را اين گونه بيان نمود كه اگر نفس در آلت وحل باشد يا همان صورت خارجي آلت را درك مي كند، يا صورت ديگري را كه شخصاً باصورت خارجي آلت فرق دارد ولي نوعاً فرق ندارد درك مي كند و يا صورت ديگري را درك مي كند كه ماهيتاً ونوعاً با صورت خارجي آلت فرق مي كند ؛ مثلاً اگر نفس درقلب حلول نموده باشد يا همان صورت خارجي قلب را درك مي كند ويا صورت ديگري را كه با صورت خارجي قلب شخصاً تفاوت دارد درك مي كند ويا صورت ديگري را كه ماهيتاًَ با صورت خارجي قلب فرق دارد مثلاً صورت مغز را درك مي كند.درفرض اوّل چون نفس حلول نموده يا بايد دائماً همان صورت خارجي قلب را درك نمايد اگر نفس مدرِك باشد؛ چرا كه صورت خارجي نفس دائماً درپيش نفس حاضر است ويا نبايد هرگز صورت خارجي قلب را درك نمايد درصورت كه نفس مدرِك نباشد.درفرض دوّم صورت خارجي آلت پيش نفس نيست ( البته اين يك فرض است والاّ درخارج چون نفس حلول نموده صورت خارجي آلت پيش نفس حاضر است ) بلكه صورت ذهني آلت پيش نفس حاضر است واز طريق همين صورت ذهني علم به قلب وآلت براي نفس حاصل است، اشكال اين فرض اين است كه بين صورت ذهني آلت وصورت خارجي آن بايد فرق باشد ولي فرق هاي كه ممكن است در اين جا وجود ندارد.

بيان مطلب : دوچيز كه اختلاف داشته باشد به يكي از صورت هاي ذيل ممكن است باشد؛

يكي، اينكه اختلاف ماهوي داشته باشد مثلاً يكي صورت قلب باشد وديگري صورت مغز، اين تفاوت درفرض مذكور وجود ندارد.

دوّم، آنكه اختلاف به اعراض داشته باشد مثل زيد وعمرو كه اختلاف به ماهيت ندارند بلكه اختلاف به بدن وعوارض دارد بالاخص در زمان تولد، اين تفاوت درمانحن فيه نيست؛ چرا كه صورت خارجي حلول نموده درماده قلب وصورت ذهني هرچند حلول نموده درنفس ولي خود نفس حلول نموده درماده قلب پس صورت ذهني هم حلول نموده درقلب ودرنتيجه اختلاف به عوارض كه اين جا ممكن بود از ناحيه محل باشد وجود ندارد.

سوّم، اينكه تفاوت از ناحيه تجرد وماديت باشد، اين تفاوت هم در اينجا نيست؛ چرا كه هر دوحلول نموده درماده اي قلب.

چهارم، اينكه فرق به كليت وجزئيت باشد، كلي قابل صدق بر كثرين است جزئي قابل صدق بر كثرين نيست، اين تفاوت هم درمانحن فيه نيست؛ چرا كه جزئيت يك كلي به اين است كه درماده خاص بيايد وبشود جزئي بعبارت ديگر لابشرط دراين ماده مي شود متحصص به حصه اي خاص وجزئي كه اگر ماده را برداريم مي شود كلي، درمانحن فيه هردوصورت درماده وجزئي است.

پس فرض دوّم باطل است يعني فرق بين صورت خارجي وذهني نيست[1] ، برفرض اگر دوتا باشد اجتماع مثلين لازم مي آيد واجتماع مثلين بر مي گردد به اجتماع نقيضين؛ چرا كه اگر مثلين است دوتا است واجتماع نموده يكي است.

ان قلت : نفس چگونه به خودش عالم است آيا صورت از خودش مي گيرد يا نمي گيرد؟ اگر صورت نگيرد فرق آن با صورت خارجي چيست هرحرفي كه شما در اينجا مي گويد درمانحن فيه هم مي آيد.

قلت : نفس از خودش صورت نمي گيرد، بلكه به علم حضوري به خودش علم دارد، البته بعد از علم حضوري مي تواند صورت هم از آن بگيرد. پس علم نفس به نفس با مانحن فيه قياس مع الفارق است.

متن : وان كان ( تعقل نفس آلتش را ) لوجود صورة آلتها غير تلك الصّورة ( صورت خارجي آلت ) بالعدد ( قيد غير ) فذلك باطل اما أولا ( اما ثانياً درعبارت شيخ بخاطر اينكه روشن بوده ذكر نكرديده؛ زيرا كه درفرض دوّم مي گوييم صورت خارجي پيش نفس حاضر نيست واين باطل است؛ چرا كه صورت خارجي حاضر است پيش نفس ) فلان المغايرة بين اشياء تدخل فى حدّ واحد ( يعني تفاوت ماهوي ندارد ) اما (1 ) لاختلاف الموادّ و الاحوال و الاعراض و امّا ( 2) لاختلاف ما بين الكلّى و الجزئى و (3 ) المجرّد عن المادّى و الموجود فى المادّة و ليس هاهنا اختلاف موادّ و اعراض فان المادّة واحدة و الاعراض الموجودة واحدة و ليس هاهنا ( دربحث ما ) اختلاف التّجريد و الوجود فى المادّة فان كليهما ( صورت خارجي وذهني ) فى المادة و ليس هاهنا اختلاف المخصوص و العموم لان إحداهما ( صورت خارجي ) ان استفادت جزئية فانما يستفيد الجزئية بسبب المادّة الجزئية و اللّواحق الّتي تلحقها ( صورت خارجي را ) من جهة المادّة الّتي فيها ( صورت خارجي ) و هذا المعنى ( استفاده جزئيت از اين طريق ) لا يختصّ باحدهما دون الاخر و لا يلزم هذا ( اشكال از ناحيه عدم فرق ) على ادراك النفس ذاتها فانها تدرك دائما ذاتها ( يعني ادراك نفس خودش را به صورت فرض اوّل است نه فرض دوّم تا اين اشكالات پيش بيايد ) و ان كان قد تدركها فى الاغلب مقارنة الاجسام الّتي هى معها على ما بيّناه‌

 


[1] . فخرازي فرق بين صورت خارجي وصورت ذهني را به خارجيت وذهنيت بيان نموده است، كه لاهيجي آنرا طرح نمي كند وگويا قبول ندارد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo