< فهرست دروس

درس شوارق - استاد حشمت پور

91/09/21

بسم الله الرحمن الرحیم

اشكال : بحث درتجرد نفس ناطقه داريم، دربحث قبل گفته شد كه نفس بدن نيست يعني جسم خاص نيست، ونفس صورت جسميه هم نيست؛ يعني جسم مطلق نيست وهم چنين نفس مزاج نيست يعني جسماني نيست. پس نفس مجرد است، دراين بحث هم مي گوييم كه نفس مجرد است يعني جسم وجسماني نيست. واين تكرار بحث قبل است.

جواب : دربحث قبل مطلق جسماني بودن نفي نشد فقط مزاج بودن نفي شد، حال مي گوييم كه نفس مجرد است مراد ما اين است كه مطلق جسماني نيست، چه مزاج باشد چه غير مزاج، ومطلق جسم نيست، چه صورت جسميه عنصري باشد وچه صورت جسميه فلكي باشد، البته اگر كسي قائل باشد كه صورت جسميه فلكي فرق دارد. علاوه بر اين دربحث قبل فقط گفتيم كه اين ها نفس نيست، ولي نگفتيم كه نفس چيست، دراين جا چيستي نفس را هم بيان مي كنيم.

« كان هذا... » : متكلمين گفت كه نفس همان اجزاي اصليه است ومراد « من قال »‌ هم همين حرف است؛ چرا كه مي گويد نفس همان هيكل مخصوص همراه بنيه است، ومراد از بنيه اجزا اصليه است؛ يعني نظم اجزاء كه با از بين رفتن آن انسان از بين مي رود و اين نظم گاهي محسوس است مثل اينكه سربه بالا است وپا به پايين وگاهي نامحسوس مثل نظم كه درسلول هاي بدن است، ولي چون گفته بنيه كه قرينه است براي اجزاي اصليه چون با از بين رفتن آن انسان از بين مي رود، و بر اجزاء تصريح نكرده گفته شده « كان هذا... » .

جمهور متكلمين : بدن ونفس ما هر دو جسم اند، امّا اين دوجسم چند تفاوت دارد؛ اوّلاً، بدن ما جسم عنصري است كه فاسد مي شود، ونفس ما جسم نوراني است كه فاسد نمي شود؛ ثانياً، بدن ما جسم كثيف، انبوه وتوده است كه نمي تواند درجاي نفوذ نمايد، امّا نفس ما جسم لطيف است كه مي تواند نفوذ نمايد به همين خاطر دربدن ما حلول مي كند، چنانچه آب گل درگل حلول مي كند ويا آتش درذغال حلول مي كند؛ ثالثاً، بدن ما جسم سنگين است كه حركات كند دارد، ولي نفس ما جسم سبك است كه حركت سريع دارد؛ ورابعاً، بدن ما حيات بالعرض واسطه دارد، درحاليكه نفس از همان ابتدا حيات دارد، از زماني كه ايجاد مي شود حي است.

گروهي از همين متكلمين ـ كه لاهيجي حرف شان را نياورد ـ مي گويند كه نفس ما از سنخ جسم فلك است ولذا فاسد نمي شود، البته اين حرف طبق مبناي مشاء كه جسم فلكي را فاسد نمي داند درظاهر توجيه دارد، امّا صدرا كه جسم فلكي را هم فاسد مي داند اين حرف اصلا توجيه ندارد.

استاد : اين بيان درظاهر اشكالات را كه فلاسفه برديگران مي گيرد وارد نيست، با برخي روايات هم سازگاري دارد، ونتايج هم كه برتجرد نفس بار است بر اين مبنا هم بار است. لاهيجي اين قول را ردّ نمي كند، بلكه مي گويد اين جسم نفس نيست، بلكه حال درآن نفس است؛ يعني ما سه چيز داريم، يكي جسم كثيف، ديگري جسم لطيف وسوّمي نفس مجرد كه به جسم لطيف بدون واسطه وبه جسم كثيف باواسطه تعلق گرفته است.

وقيل : آنچه كه از جمهور متكلمين بيان شد تصريح نكرده كه نفس همان روح بخاري است، قول كه دراين قيل مطرح مي شود بيانش جوري است كه نفس همان روح بخاري است، كه سه شعبه دارد؛ شعبه اي كه درقلب است، شعبه اي كه دركبد است وشعبه اي كه درمغز است.

توضح مطلب اينكه همه اي روح بخاري از قلب ناشي مي شود؛ شعبه اي كه درقلب مي ماند روح حيواني است، شعبه اي كه دركبد وارد مي شود روح نباتي است وشعبه اي كه درمغز وارد مي شود روح نفساني است.

روح بخاري صفوه اي اخلاط است، كه درتمام اعضا سريان دارد وتمام قواي كه دربدن است توسط همين روح بخاري فعاليت مي كند واگر روح بخاري نباشد نه قواي تحريكي دارد ونه قواي ادراكي درك؛ مثلاً قوه باصره توسط روح بخاري ادراك بصري دارد و يا قوه اي تحريكي در دست توسط همين روح بخاري تحريك مي كند.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo