< فهرست دروس

درس شوارق - استاد حشمت پور

91/08/22

بسم الله الرحمن الرحیم

گفته شد كه دراين مسأله سه بحث داريم :

1. مغايرت نفس با مزاج، 2. مغايرت نفس با جسميت خاص 3. مغايرت نفس باجسميت مشتركه.

واحتج علي الاوّل بوجه ( مغايرت نفس با مزاج با سه دليل اثبات مي شود) :

دليل اوّل : مزاج ازكفيت متوسط بين كيفيات متضاده بوجود مي آيد به اين نحو كه عناصرچهارگانه بايد توسط جامعي جمع شود درهم فعل وانفعال نمايد تاسورت كيفيات شان شكسته شود، حرارت بابرودت تعديل شود وبالعكس همين طور يبوست با رطوبت فعل و انفعال نمايد وبتعادل برسد، دراين صورت كيفيت متوسط بين كيفيات متضاده بوجود مي آيد كه به آن مزاج مي گويد، واين مزاج نياز به حافظ دارد تا انحراف پيدا نكند. پس مزاج كه از كيفيت متوسط بين كيفيات متضاده بوجود مي آيد، هم نياز به وجود آورنده داروهم احتياج به حافظ واين جامع وحافظ نفس است، حال اگر نفس همان مزاج باشد بايد نفس جامع وحافظ خود باشد، واين دور است ومحال يا محذور دور را دارد؛ به بيان اگر نفس همان مزاج باشد با توجه به اينكه نفس جامع عناصر وحافظ مزاج است بايد نفس سازنده وحافظ خود باشد، لكن التالي باطل بالضروره فالمقدم مثله.

همين استدلال درصورت نوعيه هم مي آيد به اين بيان كه اگر صورت نوعيه همان مزاج باشد با توجه به اينكه صورت نوعيه جامع وحافظ مزاج است لازم مي آيد كه صورت نوعيه هم سازنده خود باشد وهم حافظ خود، درحاليكه چيزي نمي شود سازند وحافظ خود باشد؛ چرا كه دور لازم مي آيد. پس مزاج نمي تواند همان صورت نوعيه باشد.

اشكال ( وعليه اعترض ...) : شما درجاي ديگر مي گوييد كه هرگاه عناصر تركيب شود و اين تركيب به سمت اعتدل برود مزاح حاصل مي شود، آن وقت اين مزاج تقاضاي نفس مي كند وتعيين مي كند كه قابل چه نفسي است. پس با اين بيان نفس بعد از مزاج بوجود مي آيد، درحاليكه طبق بيان قبلي شما نفس جامع وحافظ مزاج است، اين دوبيان چه گونه جمع مي شود؟

فخررازي دومطلب دارد كه دراين جا نقل مي شود، يكي جوابي كه از اين اشكال داده است و كلام شيخ را مؤيد خود آورده، وديگري نقش قوه مصوّره در وجود وحفظ مزاج، ولي خواجه مطالب فخررا نمي پذيرد وآنرا ردّ مي كند.

جواب فخررازي : اين دوبيان هيچ گونه تهافتي ندارد؛ چرا كه جامع وحافظ مزاج نفس ابوين است، نفس ابوين غذا را كه از عناصر است جمع مي كند وباهم ممزوج مي كند تا اينكه مزاج بوجود بيايد وقت كه مزاج بوجود آمد آنرا حفظ مي كند تا نفس مولود به آن تعلق مي گيرد، بعد از تعلق نفس مولود است كه غذا را جمع مي كند وحافظ مزاج است. پس ما سه چيز داريم يكي نفس ابوين كه، ديگري مزاج وسوّمي نفس مولود. آنچه كه درابتدا جامع عناصر حافظ مزاج است نفس ابوين است، وقت كه مزاج بوجود آمد نفس مولود به آن تعلق مي گيرد وآنر حفظ مي كند.

شاهد اين كلام : بهمنيار از شيخ مي پرسد كه برايم دليل اقامه نماييد كه چگون جامع مزاج وحافظ آن يكي است، شيخ درجواب مي گويد چگونه دليل اقامه نماييم بريكي بودن چيزي كه يكي نيست. اين جواب شيخ دلالت دارد كه جامع مزاج نفس ابوين است وحافظ آن نفس مولود است.

مطلب دوم فخر : ابتداءً نفس ابوين جامع عناصر است تا مزاج بوجود بيايد واجزاء نطفه حاصل شود، بعد قوه مصوّره به آن مزاج ونطفه عطا مي شود، واين قوه حافظ مزاج است ونطفه را آماده مي كند تا نفس به آن تعلق گيرد.

طبق اين بيان فخر قوه مصوّره، قوه نفس مولود است، بعضي گفته كه قوه مصوّره قوه نفس ابوين است، فخر مي گويد اين حرف را نمي پذيرد، ومي گويد قوه مصوّره كه نطفه عطا مي شود يك قوه نيست قواي متعاقب است، كه با توجه به استعدادات نطفه به او داده مي شود.

وبالجمله : خلاصه جامع مزاج وحافظ آن يك نفس نيست تا شكال لازم بيايد، بلكه جامع آن نفس ابوين است، حافظ آن قوه مصوّره است تا اينكه نفطه آماده شود نفس مولود را قبول نمايد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo