< فهرست دروس

درس شوارق - استاد حشمت پور

91/08/06

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اثبات و تعریف نفس در کلمات ابن سینا (ره)

قوله (ره): «قال الشّيخ فى الفنّ السّادس من طبيعيّات الشّفا فى النّفس بهذه العبارة الفصل الاوّل فى اثبات النّفس و تحديدها من حيث هى نفس نقول اوّل ما يجب ان يتكلّم فيه اثبات وجود الشّي‌ء الّذى يسمّى نفسا ثم يتكلّم فيما يتبع ذلك فنقول‌...» (شوارق الالهام: ج 3 ص 429)

بحث در تعریف نفس بود. محقّق لاهیجی (ره) در ادامه کلامی از ابن سینا (ره) نقل می نماید که مؤید دیدگاه ایشان است، توضیح این کلام ابن سینا از این قرار است.

ابن سینا (ره) متذکر می شود که ما در اینجا دنبال تعریف نفس بما هی نفس هستیم نه دنبال تعریف بما هی حقیقه ی خاصه ی ؛ توضیح این مطلب در جلسه گذشته گفته شد.

سپس ایشان در صدد اثبات نفس بر آمده و همان دلیلی را که در جلسات گذشته تقریر شده ذکر می نماید، حاصلش این است که چون آثار و افعال موجودات ذی نفوس مختلف است، برخی تغذیه، تنمیه و تولید مثل دارند، برخی دیگر، علاوه بر تغذیه، تنمیه و تولید مثل، ادراک و حرکات ارادی دارند، حالا چه حرکات ارادی آنها دائمی باشد مانند افلاک یا غیر دائمی مانند حرکات حیوانات. این افعال و آثار مختلف از صورت جسمیه صادر نمی شوند زیرا صورت جسمیه بین همه موجودات مشترک است، در حالی که افعال مذکور از همه صادر نمی شوند، ماده نیز قابل محض است و نمیتواند منشأ ایجاد و تدثیر باشد؛ پس مبدء آنها چیز دیگری است که ما آنرا نفس یا صورت نوعیه می نامیم.

سپس با عبارت «و بالجمله» همان عبارت مورد استناد قطب الدین را ذکر می نماید که توضیحش گفته شد.

قوله (ره): «ثم يتكلّم فيما يتبع ذلك‌» فعل «یتکلم» یا به صورت مجهول خوانده شده و عطف بر «یتکلم» اول است که منصوب است و یا مرفوع است.

قوله (ره): «بل نشاهد اجساما تغتدى و تنمو و تولد المثل‌» ترقی از این جهت است که در نباتات هم افعال مختلف وجود دارد پس دارای نفس اند.

قوله (ره): «و الشي‌ء الّذى يصدر عنها هذه الافعال‌» لفظ «الشیئ» مبتداست و خبرش لفظ « فانّا نسميّه نفسا» می باشد و لفظ «کل ما یکون» تکرار مبتداست.

قوله (ره): «و بالجملة كلّ ما يكون مبدء الصّدور» عبارت صحیح چنین است: و بالجملة كلّ ما يكون مبدءاً لصدور...

قوله (ره): «فانّما نسميّه نفسا» عبارت صحیح إنّا است.

قوله (ره): «بل من جهة اضافة ما له اى من جهة ما هو مبدء لهذه الافاعيل» لفظ ما در «اضافة ما» نکره است، لکن در «جهة ما» نکره نیست بلکه موصوله است، بنابر این اضافه با تنوین خوانده می شود لکن جهه بدون تنوین است و با اضافه خوانده می شود.

قوله (ره): «و نحتاج و ان نتوصّل من هذا العارض الّذى له الى ان يتحقّق ذاته‌» مقصود این است که از تعریف نفس بما هی مدبره ی للبدن و فاعله ی للافعال الخاص کمک می گیریم تا نفس بما هی حقیقه ی خاصه ی را تعریف نمائیم.

قوله (ره): « كأنا قد عرفنا انّ لشي‌ء يتحرك محركا مّا و لسنا نعلم من ذلك انّ ذات هذا المحرّك ما هو» این جمله در حقیقت تکرار مطلب قبلی است، مقصود این است که تا حالا شناختیم که برای بدن که متحرّک است، محرکی وجود دارد که همان نفس است لکن تا کنون حقیقت آن محرک را نشناختیم.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo