< فهرست دروس

درس شوارق - استاد حشمت پور

91/07/29

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: تعریف نفس
 قوله (ره): «و نقل صاحب المحاكمات عن الامام أيضا فى الملخّص ما حاصله ان زعم المحقّقين انه لا يمكن تعريف النّفس بما يندرج فيه النّفوس الثلثة اى النباتية و الحيوانية و الفلكيّة...» (شوارق الالهام: ج 3 ص 427)
 بحث در تعریف نفس بود. محقّق لاهیجی (ره) در ادامه کلامی از قطب الدین رازی نقل می نماید که شرح آن بدین قرار است:
 در مورد تعریف نفس در اینجا دو مسأله مطرح است:
 الف: آیا میتوان تعریف جامعی برای نفس ارائه داد که شامل نفوس ارضی و نفس سماوی گردد یا ارائه چنین تعریفی امکان ندارد؟
 ب: آیا نفس نسبت به نفوس ارضی و نفس سماوی مشترک لفظی است یا مشترک معنوی است؟
 این دو مسأله با یکدیگر ارتباط دارند، زیرا اگر نفس نسبت به نفوس ارضی و نفس سماوی مشترک معنوی باشد میتوان تعریف نفس را به عنوان تعریف جامع ارائه نمود. لکن چنین نیست که اگر نفس نسبت به نفوس ارضی و نفس سماوی مشترک لفظی باشد نتوان تعریف جامعی ارائه نمود، زیرا امکان دارد که نفس مشترک لفظی باشد در عین حال بتوان با افزودن برخی قیود، تعریف جامعی برای نفوس ارائه نمود.
 با توجه به این مقدمه، قطب الدین رازی از فخر رازی نقل می نماید که فلاسفه معتقدند نمیتوان تعریف جامعی برای نفس ارائه داد که شامل نفوس ارضی و نفس سماوی گردد. و از طرف دیگر آنها معتقدند نفس، نسبت به نفوس ارضی و نفس سماوی مشترک لفظی است.
 قطب الدین رازی بعد از نقل این دو مطلب از فخر رازی به بررسی آن می پردازد، و مطلب اول را نپذیرفته لکن مطلب دوّم را می پذیرد.
 توضیح اینکه ایشان نیز معتقد است نفس، نسبت به نفوس ارضی و نفس سماوی مشترک لفظی است، زیرا آثار و افعال موجودات ذی نفوس مختلف است، برخی تغذیه، تنمیه و تولید مثل دارند، برخی دیگر، علاوه بر تغذیه، تنمیه و تولید مثل، ادراک و حرکات ارادی دارند، حالا چه حرکات ارادی آنها دائمی باشد مانند افلاک یا غیر دائمی مانند حرکات حیوانات. این افعال و آثار مختلف از صورت جسمیه صادر نمی شوند زیرا صورت جسمیه بین همه موجودات مشترک است، در حالی که افعال مذکور از همه صادر نمی شوند، ماده نیز قابل محض است و نمیتواند منشأ ایجاد و تدثیر باشد؛ پس مبدء آنها چیز دیگری است که ما آنرا نفس یا صورت نوعیه می نامیم. و چون این مبادی، مختلف اند پس اسم نفس نیز در بین اینها مشترک لفظی است. این در مورد بحث دوّم است.
 اما اینکه آیا میتوان تعریف جامعی برای نفس ارائه داد که شامل نفوس ارضی و نفس سماوی گردد؟ (بحث اول) قطب الدین رازی معتقد است میتوان تعریف جامعی برای نفس ارائه داد که شامل نفوس ارضی و نفس سماوی گردد، ایشان تعریفی از ابن سینا نقل می نماید و معتقد است که این تعریف شامل همه نفوس می گردد. ابن سینا می نویسد: « كلّ ما يكون مبدأ لصدور افاعيل ليست على وتيرة واحدة عادته للارادة فانا نسميه نفساً».
 توضیح این تعریف با توجه به برداشت قطب الدین این است که موجودات دارای افعال از چهار حال خارج نیستند:
  1. موجوداتی که افعال شان یکنواخت است و نیز فاقد اراده می باشند، مانند افعال طبیعی که از فواعل طبیعی صادر می گردد مثلاً وقتی سنگی را از بالا پرت کنیم به طرف زمین سقوط می نماید، این فعل، یکنواخت بوده و فاعلش فاقد اراده می باشد. البته اختلاف سرعت و بطئی که در مراحل مختلف این افعال وجود دارند چون خارج از ذات افعال اند، منافاتی با یکنواختی بودن این افعال ندارند.
  2. موجوداتی که نه افعال شان یکنواخت است و نه فاقد اراده می باشند، بلکه هم افعال مختلفی دارند و هم با اراده اند، مانند انسان وحیوانات.
  3. موجوداتی که افعال مختلفی دارند لکن فاقد اراده می باشند مانند نباتات که تعذیه، تنمیه و تولید مثل دارند لکن فاقد اراده می باشند.
  4. موجوداتی که افعال شان یکنواخت است لکن با اراده اند مانند افلاک که افعال شان یکنواخت است لکن با اراده اند.
 با توجه به این مقدمّه، قطب الدین معتقد است در تعریف مذکور دو قید اخذ شده است: الف: یکنواخت نبودن افعال ب: فقدان اراده؛ در هر موجودی که این دو قید وجود داشته باشد آن موجود، نفس ندارد لکن هر موجودی که فاقد این دو قید باشد یا فاقد یکی از این دو قید باشد، نفس دارد. بنابر این از اقسام چهارگانه فوق، تنها موجودات قسم اول، نفس ندارند لکن موجودات سه قسم بعدی دارای نفس می باشند. بنابر این تعریف فوق، تعریف جامعی است که اقسام سه گانه نفوس ارضی و نفس فلکی را شامل می گردد.
 سعدالدین تفتازانی نیز این مطلب را پذیرفته است.
 محقّق لاهیجی (ره) در ادامه به نقد دیدگاه قطب الدین می پردازد.
 قوله (ره): « بل مقولية النّفس عليها» مقولیت به معنای محمولیت است.
 قوله (ره): « و اجساما تدرك و تحرك‌» ادراک، هم شامل حیوانات می گردد که ادراک جزئی دارند و هم افلاک را که ادراک حسی ندارند ولی ادراک دارند.
 قوله (ره): « و ليس ذلك لجسميّتها» مقصود، صورت جسمیه است. حکم ماده را ذکر نکرده چون خیلی واضح است.
 قوله (ره): « كلّما يكون مبدأ لصدور» لفظ «ما» موصوله است و لازم است جدا نوشته شود.
 قوله (ره): « عادمة للارادة» یا خبر دوّم لیست است یا صفت برای افاعیل.
 قوله (ره): « نسميه‌» قطب الدین معتقد است این ضمیر به «ما» موصوله بر می گردد.
 قوله (ره): « فهذا المعنى مشترك بين النّفوس الثلثة» این تعریف، شامل نفس فلکی نیز می گردد لکن نفس فلکی مورد ملاحظه اش نبوده است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo