< فهرست دروس

درس رساله وجود - استاد حشمت پور

استاد حشمت پور

95/03/04

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : بیان یک اشکال مبنی بر اینکه اگر اموری چون مفهوم وجود و ماهیت و .... از ذات وجود انتزاع شوند، باید ذاتی وجود باشند در حالی که کسی از حکما اینها را ذاتی وجود نمی داند/ 14. وهم و ابانة/ رسالة فی الوجود الرابط.

خلاصه جلسه قبل: بحثی که گذشت این بود که ما مفهوم وجود را از ذات وجود می گیریم نه از امری که مؤخر از وجود است و همچنین ماهیت را نیز از خود ذات وجود انتزاع می کنیم نه از مرتبه مؤخر از وجود و همچنین عوارض وجود مثل علم و قدرت را نیز از ذات وجود انتزاع می کنیم نه از مرتبه مؤخر از وجود و همچنین عوارض ماهیت را نیز از وجود انتزاع می کنیم نه از مرتبه مؤخر از وجود خلاصه اینکه چهار چیز را از وجود انتزاع می کنیم:

1. مفهوم وجود

2. ماهیت

3. مفاهیم ثبوتیه ای که از ذات وجود انتزاع می شوند مثل علم.

4. مفاهیم ثبوتیه ای که از ماهیت انتزاع می شوند.

[14] وهم و ابانة: و لعلك تقول: ان كان هذا هكذا فيكون الوجود المنتزع عن اصل حقيقته، و كذا الماهيات التي ينتزع منه بحسب حدوده الوجودية و العدمية و ساير المفاهيم الثبوتية المنتزعة عنه كعوارض الحقائق الوجودية السارية في جميع الوجودات كالعلم و القدرة و ما يضاهيهما او المنتزعة عن حدوده الوجودية كالمفاهيم الثبوتية للماهيات الغير المأخوذة مع قيد فقط و بشرط لا، كلها من ذاتياته او ذاتيّات مراتبه و حدوده. فان الفرق بين الذاتي و العرضي في كتاب ايساغوجي ليس الا بانتزاع المفهوم من مرتبة الذات و انتزاعه عن مرتبة اخيرة منها [1]

اشکال: معترضی قانونی را ذکر می کنند به این مفاد که:

هر چیزی را که از ذات شیئی بگیریم، آن چیز از ذاتیات آن شیء می شود مثلا اگر «ب» را از ذات «الف» گرفتیم، «ب» از ذاتیات «الف» می شود مثل اینکه حیوان و ناطق را از ذات انسان می گیریم بدون ضمّ ضمیمه ای لذا ذاتی هستند.

اما اگر چیزی را نه از ذات شیء بلکه از مرتبه مؤخره شیء گرفتیم ذاتی نیست بلکه از عرضیات است مثل اینکه از انسان کتابت را می گیریم و کتابت از ذات انسان گرفته نشده است بلکه از مرتبه مؤخره از ذات انسان گرفته شده است لذا عارضی است.

در ما نحن فیه چهار چیز را شما از وجود گرفتید یکی مفهوم وجود بود و یکی ماهیت و دیگری مفاهیم ثبوتی از قبیل علم و دیگری عوارض ماهیت بودند.

اگر این چهار چیز از وجود گرفته شده باشند، باید این چهار چیز از ذاتیات وجود باشند در حالی که علما و حکما هیچیک از این چهار چیز را از ذاتیات وجود نمی دانند پس چگونه است که شما این چهار چیز که ذاتی وجود نیستند را مدعی هستید که از ذات وجود گرفته اید؟

این اشکال مستشکل است که مصنف از آن تعبیر به «وهم» کرده اند.

ترجمه و شرح متن:

«وهم» اشاره به اشکال دارد و «ابانه» اشاره به جواب دارد.

و شاید تو بگویی که اگر وضع چنین است که این چهار چیز از ذات وجود گرفته می شوند، پس باید این چهار چیز از ذاتیات وجود باشند.

این چهار چیز عبارت اند از:

1. وجودی که انتزاع می شود از حقیقت وجود (مفهوم وجود).

2. ماهیاتی که انتزاع می شوند از وجود به حسب حدود وجودی و عدمی وجود.

حدود وجودی و عدمی وجود: وجود انسان را ملاحظه می کنیم این وجود یک حد ثبوتی دارد که انسانیت است و بی نهایت حد عدمی دارد مثلا فرس نیست و بقر نیست و کتاب و میز نیست. اگر این حدودِ عدمیِ بی نهایت را در کنار این حد واحد ثبوتی قرار دهیم، ماهیت انسان تشکیل می شود و همچنین است شیوه شکل گیری سایر ماهیات.

نکته: منظور از حد در اینجا مرز است نه تعریف.

3. سایر مفاهیم ثبوتیه ای (منظور از سایر در مقابل مفهوم وجود و مفهوم ماهیت است) که از خود وجود انتزاع می شوند مثل عوارض حقایق وجودیه که این عوارض ساری در جمیع موجودات هستند (یعنی هر حقیقت وجودی هر جا که هست، عوارضی دارد) مانند علم و قدرت و حیات (بنابر این حتی سنگ نیز دارای علم است چون دارای وجود است ولی متناسب با خودش).

4. و سایر مفاهیم ثبوتیه ای که منتزع اند از حدود وجودیه وجود (منظور از حدود وجودیه وجود، همان ماهیات است) مثل مفاهیم ثبوتیه ای که برای ماهیات اند مثل کتابت و بیاض و ... به شرط اینکه این ماهیات مأخود به فقط و شرط لا نباشند.

ماهیت را به چند نحو می توان لحاظ کرد و اگر ماهیت را به شرط لا ملاحظه کنیم دیگر نمی توان از او چیزی را انتزاع کرد.

تمام این چهار چیز که اسم «یکون» بودند همگی از ذاتیات وجود هستند.

«کلها من ذاتیاته» خبر «یکون» است.

مورد اول و دوم و سوم مستقیماً از خود وجود گرفته شده اند بر خلاف مورد چهارم که از حدود وجود گرفته شده است و لذا مصنف ادامه می دهند و می فرمایند که اینها یا از ذاتیات وجود هستند (سه مورد اول) و یا از ذاتیات مراتب و حدود وجود (ماهیت) هستند (مورد چهارم).

و فرق بین ذاتی و عرضی در کتاب ایساغوجی نیست الا اینکه آنچه که از مرتبه ذات انتزاع شود، ذاتی است و هر چه که از مرتبه متؤخر از ذات انتزاع شود، عرضی است.

مع ان الوفاق ثابت من الحكماء القائلين باصالة الوجود علي انها هذه كلها من العرضيات لحقيقته و حدود حقيقته، كما ان الوفاق ثابت في الوجود و عوارضه علي ذلك من الزاعمين باصالة الماهيات. لكن لا يتوجه اليهم الشبهة في بعض هذه الامور، فان بعضها ذاتيات لها و بعضها عرضيات لها بحيثيات تقييدية متأخرة عن ذواتها

مستشکل اشکال خود را با دو مقدمه بیان می کنند.

مقدمه اول: این چهار چیز از وجود یا از حدود وجود گرفته می شوند پس از ذاتیات وجود هستند.

مقدمه دوم: در حالی که حکما اتفاق نظر دارند بر اینکه همه این چهار مورد از عرضیات وجود هستند.

پس چگونه بین حرف شما و حرف حکما می توان جمع کرد؟

مستشکل در ضمن اشکال در مقدمه دوم گفتند حکماء قائل به اصالة الجود اینگونه می گویند پس در نتیجه اشکال بر حکماء قائل به اصالة الوجود وارد است نه بر همه حکما.

مصنف به بیان این قید می پردازند و مفصل بحث می کنند که این قید چه تأثیری دارد و چرا طبق نظر حکماء معتقد به اصالة الماهیة این اشکال پیش نمی آید.

مصنف می فرمایند که بنا بر اصالة الماهیة در بعضی از این چهار مورد اشکال وارد است و در بضعی وارد نیست ولی بنابر اصالة الوجود اشکال در هر چهار مورد وارد است.

مصنف می فرمایند که در قول به اصالة الماهیة بعضی از این امور که شمرده شدند از عوارض وجود هستند در نتیجه اشکالی به قائلین به اصالة الماهیة در این قسمت وارد نیست.

ترجمه و شرح متن:

چنانچه در مورد عرضی بودن این چهار امر اتفاق حاصل است از جانب فلاسفه قائلین به اصالة الوجود و این گروه از فلاسفه همه این چهار امر را از عوارض وجود می دانند کما اینکه فلاسفه قائل به اصالة الماهیة هم وجود و هم این چهار امر را عرضی می دانند ولی این شبهه ای که اکنون مطرح شد بر قائلین به اصالة الماهیة در بعضی از این چهار امر وارد نمی شود چون بعضی از اینها واقعاً ذاتی ماهیات هستند و بعضی نیز عرضی ماهیات هستند.

خب اگر بعضی از این امور از ذات ماهیات اخذ می شوند چرا آنها را عرضی محسوب می کنید؟

در جواب می گوییم که آنجایی مأخوذ از ماهیت، ذاتیِ ماهیت است که ماهیت را مقید به فقط و بشرط لا نکرده باشیم حال می گوییم که اگر ماهیتی را مقید به شرط لا کنیم و یا حیثیت تقییده ای برای او درست کنیم چون با توجه به این ضمیمه چیزی منتزع شده است، آن چیز عارضی خواهد بود چون از ماهیت خالی گرفته نشده است بلکه از ماهیت مقید گرفته شده است مثلا ابیض از ماهیت دیوار به همراه بیاضی که دیوار دارای اوست گرفته شده است.

پس بعضی از این امور ذاتیات ماهیات هستند و آنها اموری هستند که از ذات ماهیات گرفته شده اند و بعضی نیز عرضیات ماهیات هستند اما با توجه به حیثیات تقییده ای که متؤخر از ذوات ماهیات اند.

پس در اینگونه امور که از ماهیات یا حیثیات تقییده ماهیات انتزاع کردیم اشکال قبل وارد نمی شود چون گروهی واقعا ذاتی هستند و بعضی واقعا عرضی هستند و تنها اشکال بر مفهوم وجود وارد است چون اینها مفهوم وجود را از ذات ماهیات انتزاع می کنند نه از ذات وجود پس باید مفهوم وجود ذاتی ماهیت باشد.

پس همین شبهه که بر اصالة الوجودی ها در چهار امر وارد می شد بر قائلین به اصالة الماهیة در مفهوم وجود وارد می شود.

پس بنا بر قول اصالة الوجودی ها باید هر چهار امر ذاتی وجود باشند در حالی که اصالة الوجودی ها این امور را ذاتی وجود نمی دانند.

اما بنابر قول به اصالة الماهیة بعضی از این امور از ذات ماهیت گرفته می شوند که ذاتی هستند و بعضی نیز از ذات ماهیت گرفته نمی شوند که عرضی هستند ولی مفهوم وجود را اینها منتزع از ذات ماهیت می دانند در حالی که وجود را ذاتی ماهیت نمی دانند.

خلاصه اینکه هر دو گروه گرفتاراین شبهه هستند پس هر دوباید به این شبهه جواب دهند.


[1] مجموعه مصنفات حکیم مؤسس آقا علی مدرس طهرانی، علی بن عبدالله زنوزی، ج2، ص164.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo