< فهرست دروس

درس رساله وجود - استاد حشمت پور

استاد حشمت پور

95/02/22

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : اثبات اینکه نسبت وجود مستقل و بحیالها ندارد/ 11. النسب و الاضافات/ رسالة فی الوجود الرابط.

خلاصه جلسه قبل: بحث در وجود نِسَب داشتیم و بررسی می کردیم که آیا نسب فقط در ذهن موجود هستند و یا در خارج نیز موجود اند؟

گفتیم که نسبت در خارج موجود است به شرطی که به نحو غیر آلیت لحاظ شود که در این صورت نسبت وجودی خواهد داشت عین وجود طرفینش.

والنسبة بين وجودين ان كانت لها وجود بحيالها يحصل لوجودها نسبة الي واحد من الوجودين و نسبة الي الآخر، فيتسلسل الامر و لا ينقطع بانقطاع الاعتبار، اذ التسلسل المنقطع به هو ما يتسلسل آحاده بتسلسل الاعتبار فيكون كل اعتبار موجبا لوجود واحد من آحاده غير ما يوجبه اعتبار آخر فآحاد السلسلة مطابقة لآحاد الاعتبار، فاذا انقطع الاعتبار انقطعت آحادها. و اما الآحاد المتسلسلة بذواتها ولو بوضع اول و فرض واحد كوضع شي‌ء معلول لشي‌ء هو معلول ايضا و هكذا، و فرض امكان جميع العلل، فلا ينقطع بانقطاع الاعتبار، بل يتسلسل الي ما لا نهاية له [1]

ابطال وجود مستقل نسب و اضافات:

حال می خواهیم بیان کنیم که نسبت نمی تواند وجودی غیر از جود طرفین داشته باشد.

اگر برای نسبت وجودی مستقل باشد ما در قضیه سه وجود مستقل خواهیم داشت که این سه وجود عبارت اند از موضوع و محمول و نسبت.

اگر نسبت فقط ارتباط این دو وجود باشد و یا به عبارت دیگر عین وجود طرفین باشد در این صورت قضیه دو طرف مستقل خواهد داشت و این دو طرف با نسبت به یکدیگر پیوند خورده اند.

ولی اگر نسبت را نیز مستقل حساب کردیم در این صورت سه وجود مستقل خواهیم داشت که باید بینشان ارتباط برقرار شود که در این صورت به دو نسبت دیگر احتیاج خواهیم داشت که باز چون این نسبت ها نیز مستقل هستند باید بین این نسبتها با اجزاء قبلی نیز نسبت های جدیدی حاصل شود که در مرحله اول قضیه پنج جزئی و سپس نه جزئی می شود و همینطور تعداد اجزاء اضافه می شود تا بینهایت در نتیجه تسلسل لازم می آید و تسلسل نیز باطل است.

پس اگر نسب و اضافات وجود مستقلی داشته باشند تسلسل لازم می آید و تسلسل که تالی است باطل است لذا مقدم که وجود مستقل نسب و اضافات است نیز باطل می باشد.

اشکال: گویا معترضی اعتراض می کنند که این تسلسل اعتباری است و تا وقتی که نسبت ها را اعتبار کنیم، نسبتهای بیشتری ایجاد می شوند و هر وقت از این اعتبار دست کشیدیم دیگر نسبت جدیدی ایجاد نمی شود یعنی با انقطاع اعتبار ها و لحاظ ها، نسبتها نیز منقطع می شوند لذا چون اعتبار شخص در زمانی قطع می شود، این نسب نیز قطع می شوند لذا تسلسل تا بی نهایت حاصل نمی شود مثل اعتبار اعداد که می توان بعد از هر عددی عدد دیگری را قرار داد که چون عمرمان و توانمان متناهی است می توانیم تا عدد مشخصی بشماریم لذا نمی توانیم تا اعداد نامتناهی پیش برویم.

پس اشکال مستشکل این است که این تسلسل اعتباری است و تسلسل اعتباری باطل نیست.

جواب: مصنف جواب می دهند که این تسلسل اعتباری نیست بلکه حقیقی است چون واقعا بین دو طرف قضیه نسبتی موجود است و اگر نسبت وجود مستقلی داشته باشد برای ارتباط با طرفین باید نسب دیگری ایجاد شوند و برای ارتباط بین آنها نیز نسب دیگری لازم هستند و همینطور تا بی نهایت.

پس مشخص است که این تسلسل به اعتبار معتبر بستگی ندارد بلکه بنابر فرض وجود نسبت مستقل، این نسب نا متناهی نیز باید موجود شوند مانند سلسله علل و معالیل بی نهایت که تا به علتی که معلول نباشد نرسد، تسلسل ادامه پیدا خواهد کرد و مورد اشکال خواهد بود.

پس کلام مصنف به قوت خود باقی است و نسبت نمی تواند وجودی بحیالها یعنی مستقل داشته باشد زیرا تسلسل پیش می آید.

پس نسبت وجود بحیاله و مستقل ندارد زیرا تالی فاسد دارد.

ترجمه و شرح متن:

نسبت بین وجود موضوع و محمول (مسند و مسند الیه) اگر برای این نسبت وجودی مستقل باشد حاصل می شود برای وجود این نسبت، نسبتی به یکی از این دو طرف و نسبت دیگری به طرف دیگر و این ایجاد نِسَب جدید تا بی نهایت ادامه پیدا خواهد کرد.

و این تسلسل با قطع شدن اعتبار، منقطع نمی شود زیرا آن تسلسی که با انقطاع اعتبار قطع می شود، تسلسلی است که آحادش با اعتبار موجود و متسلسل شوند که در این صورت هر اعتباری باعث می شود که واحدی از آحاد این تسلسل حاصل شوند غیر از آن واحدی که اعتبار دیگری آن را حاصل می کند.

پس تعداد این سلسله اعتباری بستگی به تعداد اعتبارات دارد.

و در چنین سلسله ای اگر اعتبار قطع شود، سلسله نیز قطع می شود.

اما آحاد و افرادی که بذاته متسلسل هستند و اعتبار هیچ نقشی در تعداد افراد این سلسله ندارد، هر چند با اولین وضع و فرض ایجاد شده باشند مثل اینکه در ابتدا شیئی را که معلول است برای معلولی دیگر وضع کنیم و همچنین فرض کنیم که همه علتها ممکن هستند و منتهی به واجب الوجود نمی شوند، چنین آحادی با انقطاع اعتبار منقطع نمی شوند بلکه تا بی نهایت ادامه پیدا می کنند.

و اذا لم يكن لها وجود بحيالها فهي موجودة بنفس وجود طرفيها، بل هي نفس وجود الطرفين، فانّها كما علمت من عوارض الوجود. فان لم يكن وجود كل واحد من الطرفين منسوبا الي الآخر بذاته لكان له واسطة في كونه منسوبا اليه، و تلك الواسطه لا تكون ماهية اخري لما علمت، و لا ماهية النسبة ايضا، لانّها بذاتها ليست الا نفسها بالحمل الاولي و لا تكون منسوبا الي شي‌ء بالحمل الشايع باعتبار الوجود بالعرض اذ ليس لها وجود بحيالها ولا عدما من الاعدام، فان العدم بما هو عدم ليس الا عدما، ولا يعرضه شي‌ء الا باعتبار وجود له بالعرض، فاذن تلك الواسطة وجود آخر، والكلام فيه عائد، و لا يتسلسل بل ينقطع الافتقار الي الواسطة و ينتهي الي وجود هو منسوب اليه بذاته، والمنسوب بذاته جهة ذاته بعينها جهة النسبة.

حال می خواهیم فرض کنیم که نسبت وجود بحیالها و مستقل ندارد بلکه وجودش عین وجود طرفینش است.

همانطور که در جلسه قبل گفته شد نسبت بین وجود موضوع و وجود محمول ارتباط برقرار می کند یعنی عارض بر وجود آن دو است نه بر ماهیات آنها.

اگر بگوییم نسبت به وجود طرفین موجود است معنایش این است که وجود موضوع به وجود محمول نسبت داده می شود بذاته و بدون واسطه نسبت دیگری که بین این نسبت و وجود موضوع و این نسبت و وجود محمول ارتباط برقرار کند.

پس بین وجود موضوع و وجود محمول وجود دیگری را قرار نمی دهیم بلکه خود این دو وجود را به هم می چسبانیم و نسبت یعنی چسبیدن این دو به یکدیگر نه چسبی که دو طرف را بچسباند.

ترجمه و شرح متن:

و اگر برای آن نسبت وجود مستقلی نبود در این صورت این نسبت موجود است به نفس وجود طرفینش بلکه نسبت خود وجود طرفین است (نه اینکه به وسیله وجود طرفین موجود شود) و علت اینکه نسبت نفس وجود طرفین است این است که گفته شد که نسبت از عوارض وجود است.

و اگر وجود هر یک از طرفین قضیه (موضوع و محمول) بذاته منسوب به دیگری نباشد (بلکه واسطه ای بخواهد)، در این صورت واسطه ای لازم است که یکی از طرفین را منسوب کند به دیگری یعنی در نسبت دادن یکی به دیگری احتیاج به واسطه ای است و این واسطه ماهیت دیگری نیست کما اینکه دانسته شد (صفحه 161 سطر 13) و همچنین ماهیت همین نسبت نیز نمی تواند واسطه باشد زیرا ماهیت نسبت (یعنی همان خود نسبت چون نسبت از سنخ ماهیت است) چیزی جز خودش نیست به حمل اولی (یعنی خودش، خودش است و نمی تواند واسطه باشد) و همچنین نمی توان آن را منسوب به شیئی قرار داد به حمل شایع به اعتبار اینکه وجودی بالعرض باشد چون همانگونه که گفته شد، نسبت وجود بحیاله و مستقل ندارد.

اگر نسبت بخواهد واسطه ای بین دو طرف باشد در این صورت باید واسطه ی دیگری نیز باشد که بین این واسطه با طرفین واسطه شود و همینطور تا بی نهایت احتیاج به نسبت است.

و همچنین عدمی از اعدام نیز نمی تواند واسطه باشد زیرا عدم بما اینکه عدم است چیزی نیست الا نیستی و عدم حکمی نخواهد داشت مگر به اعتبار وجود بالعرض مثل اینکه عدم را اضافه به موجودی کنیم و حکمی را بر آن عدم مضاف حمل کنیم مثل اینکه حکمی را بر عدم البصر حمل کنیم.

پس حال که هیچکدام از این امور نتوانستند ربط کننده باشند پس این واسطه وجود دیگری است که در واقع و خارج وجود ندارد بلکه به اعتبار مُعتَبِر است.

درست است که در اینجا نیز تسلسل حاصل می شود ولی چون به اعبتار معتبر است لذا تسلسل تا بی نهایت ادامه پیدا نخواهد کرد.

و آن کلامی که بین موضوع و ومحمول داشتیم و گفتیم که باید با هم مرتبط باشند در این وجود آخر (رابط) نیز می آید در حالی که تسلسل باطل در اینجا لازم نمی آید بلکه در اینجا احتیاج به واسطه قطع می شود و امر منتهی می شود به واسطه ای که بذاته منسوب الیه است و آنچه که منسوب بذاته است جهت (حیث) ذاتش بعینه جهت نسبتش است.

یعنی در آخر می رسیم به نسبتی که چیزی جز نسبت بودن نیست یعنی چیزی که دارد چیزی جز نسبت نیست و این منسوب بذاته است.


[1] مجموعه مصنفات حکیم مؤسس آقا علی مدرس طهرانی، علی بن عبدالله زنوزی، ج2، ص161.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo