< فهرست دروس

درس رساله وجود - استاد حشمت پور

استاد حشمت پور

95/01/25

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : ادامه بررسی سلوب ملکات/ 10. الفرق بين كون الخارج ظرفا لنفس النسبة و كونه ظرفا لوجوده/ رسالة فی الوجود الرابط.

خلاصه جلسه قبل: بحث در این بود که اعدام ملکات دارای وجود اند و مثل اعدام محض نیستند و بعد توضیح دادیم که منظور از وجودشان وجود موضوعشان است یعنی عمی خودش موجود نیست بلکه موضوعش که زید است موجود است.

در صفحه 160 آمده بود که اگر اعدام به صورت اعدام ملکات اخذ شوند در این صورت این اعدام وجودی دارند به وجود موضوعاتشان.

سپس بحث شد از تفاوت بین بیاض و عمی و گفتیم که بیاض خودش وجودی دارد جدای از وجود جدار و به جدار ملحق و ضمیمه می شود و جدار را ابیض می کند و گفتیم که ما ابیض را بر دو چیز حمل می کنیم یکی بر موضوعش مثل جدار و دیگری بر مصداق ذاتیش. حمل ابیض بر جدار که موضوعش است بالعرض است ولی حمل آن بر مصداقش یعنی بیاض بالذات است.

به عبارت دیگر بیاض وجودی دارد فی نفسه که ضمیمه به جدار می شود و جدار را بالعرض ابیض می کند ولی عمی خودش وجودی فی نفسه ندارد که وجودی شود جدا و ملحق شود به موضوعش و در واقع وجود زید عین وجود عمی است.

ابیض هم حمل می شود بر مصداق ابیض که بیاض باشد و هم بر موضوعش که جدار باشد. ابیض بودنِ بیاض، بالذات است یعنی ابیضیت ذاتی بیاض است ولی حمل ابیض بر جدار، بالعرض است و بالذات نیست.

و اذا كان وجود العمي القائم بموضوعه اعمي بالذات كما انه عمي بالذات، فصدق الاعمي عليه صدق الذاتي. مع ان في مفهومه اعتبار شأن الاتّصاف بملكته. و هذا الشأن لا يكون لوجوده القائم بموضوعه، بل يكون لوجود موضوعه فيكون مفهومه معقولاً بالقياس الي امر خارج عنه و المعقول كذلك لا يكون ذاتيا.[1]

اعمی نیز موضوعی دارد که عبارت باشد از زید و مصداقی دارد که عبارت باشد از عمی.

اگر اعمی و ابیض فرقی نداشته باشند و مثل هم باشند لازمه اش این می شود که عمی، اعمی بالذات باشد همانگونه که بیاض ابیض است بالذات.

ولی مصنف این مطلب را قبول ندارند و می فرمایند که این مطلب تالی فاسد دارد.

اگر بخواهیم اعمی را تصور کنیم باید قابلیت موضوع برای ملکه آن را نیز تصور کنیم یعنی عمی عدم البصر است از چیزی که از شأنش این است که بصر داشته باشد پس برای تصور عمی لازم است که زید یعنی موضوع را تصور کنیم پس اعمی ذاتی عمی نیست چون ذاتی وابسته به تصور غیر نیست مثلا برای تصور ابیض برای بیاض احتیاجی به تصور جدار نداریم.

پس عمی وجودی جدای از وجود زید ندارد چون در تعریفش زید اخذ می شود.

ما این قابلیت ملکه را در زید شرط می کنیم یعنی موضوع باید قابل ملکه باشد و اینگونه می گوییم که اعمی یا عمی یعنی عدم البصر عما من شأنه ان یکون بصیرا ولی در بیاض اینگونه نیست و بیاض را به ذاتیش که ابیض است تعریف می کنیم.

اگر اعمی را ذاتی عمی بدانیم لازمه اش این می شود که برای تصور عمی فقط تصور اعمی کافی باشد همانگونه که برای تصور ابیض تصور بیاض کافی است مثلا می گوییم که بیاض عبارت است از لون سفید یعنی بیاض عبارت است از ابیض ولی برای تعریف عمی نمی گوییم که عمی یعنی عدم البصر بلکه می گوییم که عدم بصر در آنچه که از شأنش این است که بصر داشته باشد یعنی عدم ملکه قوامش به قابلیت موصوفش است و ما برای تفسیر و تعریف عمی، باید قابلیت را نیز شرط کنیم و وقتی قابلیت شرط شد، غیر از اعمی (عدم البصر) چیز دیگری نیز اخذ شده است پس اعمی نمی تواند برای چیزی ذاتی باشد و حتی خود عمی نیز مصداق اعمی نیست پس اعمی هیچ مصداقی ندارد و فقط موضوع دارد و وجودش وابسته به موضوعش است و وجود مستقلی از موضوعش ندارد.

ترجمه و شرح متن:

اگر آن عمی که قائم به موضوعش است اعمی بالذات باشد همانگونه که عمی بالذات است، پس بنابراین صدق اعمی بر عمی بالذات می شود یعنی محمولی است که بدون ملاحظه غیر حمل می شود ولی در مفهوم عمی شأن و قابلیت اتصاف به ملکه اخذ شده است و این شأن برای وجود عمی که قائم به موضوعش باشد نیست بلکه برای وجود موضوعش است پس مفهوم عمی با ملاحظه امری خارجی معقول می شود (تصور می شود) و محمولی که به واسطه امر خارجی تصور می شود ذاتی نیست.

پس وقتی ثابت شد که اعمی برای عمی ذاتی نیست نتیجه می گیریم که عمی وجودی ندارد که با آن وجود، ذات عمی حاصل شود و در نتیجه اعمی بر این وجود صدق بالذات کند و در صدق بالذات شرط است که فقط خود شیء مد نظر قرار گیرد یعنی فقط خود محمول به تنهایی تصور شود در حالی که در اینجا اینگونه نیست.

خلاصه اینکه بین بیاض و عمی فرق است.

و هذا خرق للفرق.

مصنف می فرمایند که اگر شما با اینکه غریبه ای را در تعریف عمی اخذ می کنید، با این حال اگر هنوز می گویید که اعمی بالذات بر عمی حمل می شود این گفته شما باعث این می شود که بین ذاتی و غیر ذاتی فرقی نباشد.

ترجمه و شرح متن:

پس این رفع فرقی می شود بین ذاتی و غیر ذاتی یعنی بنابراین باید بگوییم که ذاتی و غیرذاتی فرقی ندارند در حالی که این صحیح نیست.

پس مصنف می فرمایند که بین اعمی و ابیض فرق است و نباید فرق بین آنها را حذف کرد و اگر این فرق حذف شود باعث می شود که فرقی که بین ذاتی و غیر ذ اتی است نیز حذف شود.

مصنف این مطلب را به صورت قیاس استثنایی بیان می کنند:

مدعی: وجود عمی، قائم بنفسه نیست بلکه قائم به موضوعش است.

استدلال: قیاس استثنایی

مقدمه اول: اگر وجود عمی وجودی قائم به خودش باشد نه به موضوعش، لازم می آید که همانگونه که ابیض صدق بالذات دارد بر بیاض اعمی نیز صدق بالذات داشته باشد بر عمی.

مقدمه دوم: و التالی باطل و این صدق صحیح نیست.

نتیجه: فالمقدم مثله پس روشن شد که اعدام ملکات موجوداند ولی نه به وجودی مستقل بلکه به وجود موضوعشان.


[1] مجموعه مصنفات حکیم مؤسس آقا علی مدرس طهرانی، علی بن عبدالله زنوزی، ج2، ص161.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo