< فهرست دروس

درس رساله وجود - استاد حشمت پور

استاد حشمت پور

94/11/28

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : ادامه نقل کلام مرحوم میرداماد در تأیید مستشکل/ 9.روایة و تأیید و درایة و تسدید/ رسالة فی الوجود الرابط.

خلاصه جلسه قبل : در حال نقل کلام میرداماد بودیم و ایشان معتقدند که فوقیت و امثال آن اموری انتزاعی هستند و فقط در ذهن موجود اند و در خارج هیچ وجودی ندارند.

ایشان نحوه انتزاع این امور را اینگونه بیان می کنند که ما سماء را در خارج می یابیم و آن را در ذهنمان با زمین مقایسه می کنیم و ذهن فوقیت را از سمائی که در ذهن با ارض مقایسه کرده ایم انتزاع می کند.

پس اگر بگوییم که «لیست الفوقیة ثابة للسماء فی الاعیان»، صحیح است و از طرفی نیز اگر بگوییم که «السماء فوقنا» این نیز صحیح است و وجه حمل این دو این است که صفت (فوقیت) در خارج موجود نیست لذا قضیه اول صحیح است ولی اتصاف سماء به فوقیت در خارج موجود است لذا قضیه دوم نیز صادق است.

نعم لو صدقت ليست الفوقية ثابتة للسماء في الخارج علي ان يكون موضوعها الفوقية خارجية و ذهنية مطلقا لزم ان يكذب ايضا السماء فوق الارض في الخارج خارجية، لان اتصاف السماء بالفوقية في الخارج و ثبوت الفوقية لها في الاعيان انما يتحقق في الذهن بحسب حال السماء في الوجود العيني.[1]

پس مرحوم میراماد هر دو قضیه را صادق دانسته اند و گفتند که صدق یکی مانع از صدق دیگری نمی شود چون یکی به لحاظ حال صفت است و دیگری به لحاظ حال موصوف است.

حال اگر در جمله «لیست الفوقیة ثابتة للسماء» فوقیت را اعم گرفتیم یعنی هم فوقیت خارجی و هم فوقیت ذهنی را از سماء سلب کردیم، در این صورت جمله دوم که «السماء فوق الارض» باشد کاذب می شود.

البته مرحوم آقا علی می فرمایند این قضیه دوم ایضا کاذب می شوند و منظورشان از «ایضا» این است که جمله اول نیز کاذب بود و ما فقط آن را صادق فرض کریم چون فوقیت ذهنی برای سماء مسلماً حاصل است و نمی توان آن فوقیت را نادیده گرفت.

ترجمه و شرح متن :

بله (استدراک از لا تصادم بین...) اگر قضیه «فوقیت برای سماء نیست در خارج» را صادق بدانیم و منظور از سماء را هم سماء خارجی و هم سماء ذهنی مطلقا بدانیم، قضیه «سماء فوق ارض است» کاذب می شود چون سماء نه خارجیا فوق الارض است و نه ذهنیا پس نسبت غلط می شود.

مطلقا : قید اطلاق هم می تواند تأکیدی برای خارجیة و ذهنیة باشد و هم می تواند قیدی باشد برای ذهنیه فقط چون ذهینه دو نوع است گاهی ذهنی گرفته شده از خارج است و گاهی مفهومی ذهنی است که ذهن فقط آن را می سازد و مصنف می خواهند بگویند که همه نوع از ثبوت صفت برای موصوف را نفی کنیم.

چون اتصاف سماء به فوقیت در خارج و ثبوت فوقیت برای آن در خارج فقط در ذهن محقق می شود بحسب حال سماء در وجود عینی و خارجی و این حالت منشأ می شود که ذهن فوقیت را برای سماء انتزاع کند پس نمی توان گفت که جمله اول صادق است و او نیز کاذب است.

دقت شود که با این توضیح «لأنّ .....» تعلیلی برای «ایضا» شد نه برای اصل مدعا و این توضیحی خلاف ظاهر است ولی مطلب با آن بهتر حل می شود البته می توان آن را دلیلی برای اصل مدعا نیز گرفت.

اگر آن را دلیلی برای اصل مدعی گرفتیم باید اینگونه معنا کنیم که چون جمله «فوقیت برای سماء در خارج است» می گوید که فوقیت در خارج موجود است ولی ما می دانیم که فوقیت برای سماء در خارج حاصل نیست و امری منتزع است، لذا جمله کاذب می شود.

این تفسیر نیز خلاف ظاهری دارد چون ما منظوران از این جمله آن است که فوقیت برای سماء در خارج ثابت است به این معنا که اتصاف خارجی است و ربطی به عدم قبوت فوقیت در خارج برای سماء ندارد.

به هر حال تفسیر اول بهتر است.

و ذلك احد ضربي الاتصاف الخارجي. فما لم يتحقق الفوقية في الاذهان و لم يوجد ثبوتها للسماء في الاذهان بحسب وجود السماء في الاعيان لم يصدق الحكم بان اتصاف السماء بالفوقيه اتصاف خارجي، اذ الاتصاف العيني ليس الا علي ضربين : انضمامي و يعبّر عنه بثبوت الصفة للموصوف في الاعيان كثبوت البياض للجسم، و انتزاعي و يعبّر عنه بثبوت الصفة للموصوف بحسب الاعيان كثبوت الفوقية و العمي للسماء و زيد،

پس از عبارت «لان...» این مستفاد شد که وصف را می توان برای موصوف ثابت کرد چه آن وصف در خارج وجود داشه باشد و چه در ذهن وجود بگیرد چون هر دو نحوی از وجود اند و هر کدام می توانند منشأ اتصاف شوند و به عبارت دیگر اتصاف به امر خارجی نحوی از اتصاف است و اتصاف به امر ذهنی نحو دیگری از اتصاف است و در اتصاف شرط نیست که وصف در خارج موجود باشد بلکه اتصاف به دو ضرب است یا اتصاف به امر موجود در خارج و یا اتصاف به امری که در خارج موجود نیست در قسم اول می گوییم که صفت ثابت است برای موصوف در خارج و در قسم دوم می گوییم که صفت برای موصوف ثابت است بحسب خارج.

ترجمه و شرح متن :

پس اینکه می گوییم که اتصافِ سماء به فوقیتی که این فوقیت ساخته ذهن است، این یک نوع از اتصاف خارجی است. پس تا زمانی که فوقیت برای سماء در اذهان حاصل نشده و فوقیت برای سماء در ذهن محقق نشده، دیگر حکم به اینکه «اتصاف سماء به فوقیت، خارجی است» صحیح نخواهد بود چون اتصاف خارجی به دو نحو است (و نوع سومی ندارد) یکی انضمامی که از آن تعبیر می شود به ثبوت صفت برای موصوف در خارج (فی الاعیان) مانند ثبوت سفیدی برای جسم و قسم دیگر انتزاعی است که از آن تعبیر می شود به ثبوت صفت برای موصوف بحسب اعیان یعنی با لحاظ خارج این وصف به ذهن آمد و وصف موصوف قرار گرفت مانند ثبوت فوقیت برای سماء و ثبوت عمی برای زید که هم فوقیت و هم عمی ذهنی هستند ولی در خارج سماء و زید را متصف می کنند.

و هو انما يكون في الذهن لكن المحكي عنه و مطابق الحكم انما هو وجود الموصوف في الاعيان، فالخارج في الاول ظرف الثبوت و وعائه و في الثاني جهة الاتصاف و مطابقه و ما به اساسه و بنائه،

پس مرحوم میرداماد اتصاف را به دو قسم تقسیم کردند و بیان کردند.

حال می خواهند دقت بیشتری را به خرج بدهند و بگویند که در قسم دوم اتصافی در خارج نیست بلکه در ذهن است و محکیّ آن در خارج است.

ترجمه و شرح متن :

و ثبوت صفت برای موصوف (اتصاف الموصوف بالصفة) بحسب اعیان فقط در ذهن است ولی محکی آن و مطابق حکم، وجودِ موصوف در خارج است.

پس نتیجه گرفته می شود در قسم اول که صفت انضمامی است خارج ظرفِ ثبوتِ وصف است ولی در قسم دوم که وصف انتزاعی است خارج ظرفِ اتصافِ وصف است.

پس «خارج»، در قسم اول (انضمامی) ظرف و وعاء ثبوت است و «خارج» در قسم دوم (انتزاعی) جهت اتصاف و مطابق آن و اساس و بناء اتصاف است.

پس دقت شود که مرحوم میرداماد قبلا خودِ اتصاف را در خارج موجود می دانستند ولی اکنون می خواهند جهت اتصاف را در خارج موجود بدانند.


[1] مجموعه مصنفات حکیم مؤسس آقا علی مدرس طهرانی، علی بن عبدالله زنونی، ج2، ص158.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo