< فهرست دروس

درس رساله وجود - استاد حشمت پور

94/10/30

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : ادامه پاسخ به اشکال مستشکل بر صحت حمل در قیام انتزاعی/ 8.کشف نورانی/ رسالة فی الوجود الرابط.
خلاصه جلسه قبل : در حال پاسخ به اشکال مستشکل بودیم و گفتیم که در هر موصوفی باید مبدأِ صفت وجود داشته باشد و این مبدأ یا وجودی است و یا عدمی و مبدأ وجودی یا مؤَخَّر و ممتاز از موصوف است و یا اینکه از خود موصوف انتزاع می شود با مقایسه موصوف با شیئی دیگر. برای قسم اول به سواد مثال زدیم و برای قسم دوم که آن مبدأ منضم و ممتاز از موصوف نیست مثال زدیم به فوقیت برای سماء به این بیان که سماء را با مرکز عالم که زمین است ملاحظه می کنیم و نسبت فوقیت را از سماء انتزاع می کنیم.
بحث به اینجا رسیده بود که سماء را به دو نحو می توان لحاظ کرد یک بار سماء را به تنهایی لحاظ می کنیم که این وجودی است برای ماهیت سماء و یک بار به این نحو لحاظش می کنیم که بالای زمین است و این وجودی است برای سماء با مقایسه سماء با زمین که فوقیت نامیده می شود.
سپس وارد یک بحث دیگری شدیم به این بیان که وقتی قضیه ای را در ذهن لحاظ می کنیم این قضیه مشتمل بر موضوع و محمول و نسبت است. وقتی به بیرون از ذهن نگاه می کنیم ذات زید و قائم و رابطه ی وجودی بین آن دو را می یابیم و وقتی این سه به ذهن می آیند موضوع و محمول و نسبت می شوند.
فعلا با ذهن کاری نداریم و به خارج نظر داریم. زید که موضوع بود در خارج موجود است چه موضوع باشد و چه نباشد بلکه این ذات یک وجود لایق به خودش را دارا است و حالِ محمول نیز مانند موضوع است.
و بما هو منسوب اليهما وجود لهما معا و يكون ما به اتحادهما، بل يكون نفس حيثية اتحادهما، و ينتزع منه مفهوم اتحادهما.[1]
حال می خواهیم نسبت حکمیه و ربط وجودی بین موضوع و محمول را ملاحظه کنیم. این ربط وجودی نیز به دو نحو قابل تصور است یک بار به عنوان ربط بین موضوع و محمول لحاظ می شود تا بین موضوع و محمول ارتباط برقرار کند و یک بار به صورت عنوانی برای نسبت و ربط در نظر گرفته می شود که دیگر ربط ایجاد نمی کند بلکه عنوانی است برای ربط یعنی یک مفهوم استقلالی از ربط اتخاذ کرده ایم که حاکی از ربط است.
ترجمه و شرح متن :
و با توجه به اینکه وجودی است منسوب به موضوع و محول، این وجود وجودی است برای آن دو معاً و این وجود وسیله ی اتحاد موضوع و محمول است بلکه این وجود، خودِ اتحاد است و اتحاد یعنی همین وجود موضوع برای محمول و از این وجود، مفهوم اتحاد موضوع و محمول انتزاع می شود که این مفهوم منتزع همان عنوان ربط است که مفهومی مستقل است و خودش ربط نیست.
و هذا المفهوم بهذا القدر من الاعتبار مفهوم مستقل يحكي عن حيثية اتحادهما التي هي بعينها نفس الوجود الذي به اتحادهما و اذا زاد عليه الذهن اعتبار انه كاشف عن حالهما آلة لتعرف حال كل واحد منهما مقيسا الي الآخر بحسب الظرف الخارج عن العقد يكون مفهوما آليا غير مستقل لا يصلح للحكم عليه و لا به، و يكون نسبة حكمية.
اگر این مفهوم اتحاد را به تنهایی و مستقلا ملاحظه کنیم مفهومی مستقل است که حاکی از وجودی است که اتحاد را خارجاً بین موضوع و محمول برقرار کرده است.
ولی اگر این مفهوم را به عنوان آلتی برای تعرف حال موضوع و محمول در نظر بگیریم به گونه ای که از ارتباط خارجی بین موضوع و محمول کاشف باشد، این مفهوم با این لحاظ نسبت حکمیه می شود.
پس نسبت حکمیه عبارت است از مفهوم اتحاد به شرطی که این مفهومِ اتحاد، کاشف و آلت باشد.
ترجمه و شرح متن :
و این مفهوم به این مقدار از اعتبار (مفهوم انتزاع شده از حیثیت اتحاد) مفهومی مستقل است که حکایت می کند از حیثیتِ اتحادِ موضوع و محمول که آن حیثیت، همان وجودی است که بوسیله ی آن وجود، اتحادِ موضوع و محمول را در خارج داریم (البته این حیث، خودِ اتحادِ موضوع و محمول است).
و این مفهوم اگر ذهن به آن اعتبار کاشفیت را اضافه کند، یک مفهوم آلی و غیر مستقل می شود.
و اگر ذهن به این مفهوم این اعبتار را اضافه کند که کاشف از حال موضوع و محمول است و آلتی است برای تعرف حال هر یک از این دو در خارج به گونه ای که مقایسه با یکدیگر شوند (یعنی این مفهوم آلتی است برای شناخت حالتی که آن حالت به وسیله ی مقایسه موضوع و محمول به دست می آید)، اگر این مفهوم را به این نحو لحاظ کردیم مفهومی آلی و غیر مستقل می شود که نمی توان بر آن حکم کرد (موضوع واقع شود) و نمی توان با آن حکم کرد (محمول واقع شود) و این، مفهومِ نسبتِ حکمیه می شود.
«کل واحد منها» غلط است و باید «کل واحد منهما» نوشته شود.
«نسبته» غلط است و «نسبة» صحیح است.
فوجود الحكمية فی العقود الصادقة هو بعينه نفس الوجود الذي هو ما به اتحاد الطرفين.
بهتر است که عبارت به اینگونه تصحیح شود « فوجود الحکمیة فی العقود الصادقة».
پس نسبت حکیمه در قضایای صادقه آن وجودی است که در خارج، اتحادِ بینِ موضوع و محمول را درست کرده است. پس آن مفهومی که از اتحاد خارجی برداشت می شود، همان نسبت حکمیه است.
ترجمه و شرح متن :
پس نسبت حکمیه در عقود صادقه همان وجودی است که وسیله ی اتحاد طرفین در خارج است (دقت شود که نسبت حکمیه با وجود رابط خارجی یکی نیست بلکه عینِ آن وجودی است که در قضیه و ذهن است و از آن وجود خارجی حکایت می کند).
والمبدء العدمي ليس عدما باطلاقه، بل عدما مضافا الي موجود ما، فله حظّ من الوجود، فانّه ليس عدم شي‌ء ما باطلاقه، بل عدم شي‌ء عمّا من شأنه ان يكون له هذا الشي‌ء
مبدأ عدمی که وصف است حتما مضاف است و عدمِ چیزی است مثلا عمی عدم البصر است و عدمِ صرف نیست پس می توان گفت که بهره ای از وجود دارد و مصنف علاوه بر این، می گویند که بهره ی دیگری نیز دارد یعنی وصف است برای موصوفی که آن موصوف شأنیت بصر را دارد.
پس دو بهره از وجود دارد هم خودش مضاف به یک وجود است و هم موصوفش موجود است پس نه عدم مطلق است و نه عدم البصر مطلق.
بحث را در جلسه آینده ادامه خواهیم داد.


[1] مجموعه مصنفات حکیم مؤسس آقا علی مدرس طهرانی، علی بن عبدالله زنونی، ج2، ص156.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo