< فهرست دروس

آرشیو سال جاری درس نهایة درایة(مرحوم کمپانی)

91/07/22

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : اشکال و جواب در تفسیر عرض ذاتی/ الاول: موضوع العلم و مسائله/ مقدّمه/ نهایة الدرایة.

خلاصه جلسه قبل: گفته شد که در هر علمی از عوارض ذاتی موضوع بحث می شود و اگر عارضی بر موضوع علم به توسط امر اخص عارض شود، عارض غریب محسوب می شود و اشکالی در اینجا بوجود آمد که اکثر محمولات مسائل بواسطه موضوعات مسائل بر موضوع علم حمل می شوند و موضوعات مسائل نسبت به موضوع علم، انواع محسوب می شوند پس اخص هستند پس محمولات مسائل عرض غریب برای موضوع علم هستند. و در علم اصول نیز محمولات بواسطه امر اعم بر موضوع علم حمل می شوند پس محمولات علم اصول نیز عرض غریب برای موضوع علم اصول هستند.

و أجود ما افيدَ في دفع الاشكالِ ما أفاده بعضُ الأكابرِ في جملةٍ من كتبه، و هو: أن الأعراض الذاتية للأنواع و ما بمنزلتها ربما تكون أعراضا ذاتية للأجناس و ما بحكمها، و ربما لا تكون، بل تكون غريبة عنها. [1]

جواب ملاصدرا به اشکال: در جایی که موضوع مساله نوعی از موضوع علم است، موضوع علم جنس برای آن انواع قرار می گیرد و عرضی که بر موضوع مسائل حمل شده یا همان محمول مساله، محمول بر نوع است حال اگر این محمول، بلا واسطه محمول بر جنس باشد، عرض ذاتی جنس هم خواهد بود همانطور که عرض ذاتی نوع است و اگر بلاواسطه محمول بر جنس نباشد، عرض غریب جنس خواهد بود.

پس مهم این است ببینیم که آن عرضی که به ظاهر عرض نوع است، بلاواسطه عرض جنس هم می شود یا بلاواسطه عرض جنس نمی شود؟! ملا صدرا می فرمایند بعض اعراض ذاتیه نوع، اعراض ذاتیه جنس هم هستند و اگر این دسته از اعراض، محمول مسائل قرار بگیرند اشکالی وارد نخواهد بود چه اینکه همانطور که اعراض ذاتی نوع هستند یعنی اعراض ذاتی برای موضوع مسائل هستند، اعراض ذاتی برای موضوع علم هم هستند.

اما باید توجه داشت که بعض اعراض ذاتیه نوع، اعراض ذاتیه جنس نیستند که اگر این چنین اعراضی را محمولات مسائل یک علم قرار دهیم در این صورت اشکال وارد خواهد بود پس باید سعی نماییم آن دسته از اعراض ذاتی نوع را که اعراض ذاتی جنس هم هستند، به عنوان محمولات مسائل قرار دهیم.

ترجمه و شرح متن:

و ما بمنزلتها ... علت آوردن این عبارت برای آن است که همیشه موضوع مساله، نوعی برای موضوع علم نیست و در بعض موارد عرض خاص محسوب می شود در عین حال که اخص از موضوع علم است پس همانطور که نوع نسبت به جنس، اخص است، این عرض خاص نیز نسبت به جنس، اخص است.گاهی موضوع مساله قسم و نوعی برای موضوع علم است و گاهی جزئی برای موضوع علم است چنانچه در منطق اشارات در فصلی که مربوط به عرض ذاتی است توضیح داده شده است که موضوعات مسائل نسبت به موضوع علم چگونه می توانند باشند؛ قسم و جزئی می توانند باشند، جزء هم می توانند باشند، عرض خاص هم می توانند باشند و در تمام اینها ملاحظه می شود که موضوع مساله اخص از موضوع علم است پس یا نوع است و یا بمنزله نوع است.

و وَجَّهَهُ‌ بَعضُ المحققينَ‌ لمرامه، و الشارحين لكلامه: بأخذ الجنس لا بشرط، فأعراضُ أنواعِهِ أعراضُهُ حقيقةً، و بشرطِ لا فأعراضُ أنواعِهِ غريبةٌ عَنهُ.

سوالی که پیش می آید این است که کدام یک از اعرض ذاتی نوع، عرض ذاتی جنس محسوب می شود؟ و کدام یک از اعراض ذاتی نوع، عرض ذاتی جنس محسوب نمی شود؟ به عبارت دیگر مرحوم ملاصدرا کبرای جواب را تبیین نموده اما صغرا را مشخص ننموده است.

توضیح جواب ملاصدرا به اشکال توسط مرحوم سبزواری: مرحوم سبزواری در واقع در توضیح جواب مرحوم ملاصدرا به تبیین صغرا پرداخته و جواب را از اجمال بیرون آورده و فرموده اند که جنس را به دو نحو می تان اعتبار نمود:

1. لا بشرط؛ اگر جنس را «لا بشرط» اعتبار نماییم معنایش آن است که جنس با هر قیدی که قابلیت حمل بر جنس را دارد، سازگاری دارد چه اینکه لا بشرط از هر حملی است و هر محمولی را که قابلیت دارد که بپذیرد، می پذیرد؛ مثلاً اگر حیوان بصورت «لا بشرط» ملاحظه شود می توان ناطق و صاهل و عوارضی همانند ماشی را بر آن حمل نمود پس معنی «لا بشرط» یعنی لا بشرط حمل.

2. به شرط لا؛ مثلاً در تعریف حیوان گفته می شود: جسم نامی متحرک بالاراده حساس و سپس به دور این تعریف، حصاری کشیده شده و گفته می شود همین و نه بیشتر از این که در این صورت نمی توان محمولی را به غیر از این چهار مورد بر حیوان حمل نمود و معنای ماده هم همین است یعنی این مقدار را دارد و بقیه را ندارد.

و باید توجه داشت که «جنس به شرط لا» با نوع و خیلی از موارد دیگر مباین است و در این صورت است که عرض ذاتی نوع، عرض غریب جنس است.

اما «جنس لا بشرط» با نوع مباین نبوده و نوع را می پذیرد و در این صورت است که عرض ذاتی نوع، عرض ذاتی جنس است چه اینکه بین نوع و جنس تباینی وجود ندارد.

نکته: بر چنین جنسی که «بشرط لا» لحاظ شده است نمی توان محمولی بصورت ذاتی حمل نمود هر چند به نحو عارضی می توان حمل نمود یعنی در ذات این جنس، محمول نمی تواند داخل شود چه اینکه ذات چنین جنسی بسته شده است.

و هو منه غريب؛ إذ كون التعجب و الضحك، عرضا غريبا للحيوان مبنيٌّ على اللابشرطية، و إلا فيكون الحيوان مباينا لمعروضهما، و لا يكونان عارضين له أصلا؛ إذ المباينة تعاند العروض.

اشکال مرحوم اصفهانی بر توضیح جواب ملاصدرا توسط مرحوم سبزواری: موردی وجود دارد که عرض، عرض ذاتی نوع بوده و عرض ذاتی جنس نیست و در عین حال جنس بصورت لا بشرط اخذ شده است در حالیکه مرحوم سبزواری فرمود در موردی که جنس بصورت لا بشرط اخذ شود عرض ذاتی نوع، عرض ذاتی جنس هم محسوب می شود. به عبارت دیگر مورد نقضی برای قاعده کلیه مرحوم سبزواری پیدا شده است که عبارت است از اینکه اگر حیوان -به توسط نوعِ حیوان یعنی انسان- متصف به متعجب یا ضاحک شود در این صورت باید عرض ذاتی جنس یعنی حیوان باشد در حالی که عرض غریب حیوان است با توجه به اینکه اولاً جنس یعنی حیوان را لا بشرط اخذ نموده ایم چه اینکه تعجب و ضحک را بر آن حمل نموده ایم و ثانیاً می دانیم که تعجب و ضحک، عرض ذاتیِ نوع یعنی انسان است.

ترجمه و شرح متن:

عرضا غريبا للحيوان ... در حالی که بنابر توضیح مرحوم سبزواری باید عرض ذاتی برای حیوان باشد.

مبنيٌّ على اللابشرطية ... چون اگر حیوان را بشرط لا بگیریم اصلاً این عرض را نخواهد داشت که بخواهد ذاتی باشد یا غریب چه اینکه عرض غریب بودن و یا عرض ذاتی بودن، فرع بر امکان حمل است و در صورتی که حیوان را بشرط لا بگیریم امکان حمل تعجب و ضحک بر حیوان وجود ندارد.

و إلا ... یعنی اگر شما حیوان را لا بشرط اخذ ننمایید بلکه بشرط لا اخذ نمایید.

مباينا لمعروضهما ... مباین خواهد بود با انسانی که معروض تعجب و ضحک است.

بل الوجه فيه ما أفاده المجيب في مواضع عديدة من كتبه‌، و هو: أنّ‌ أن لا يتوقف لحوقه لموضوع العلم على صيرورة الموضوع نوعا متهيّئ الاستعداد لقبوله، لا أن لا يتوقف لحوقه له على سبق اتصافه بوصف‌ مطلقا، و لو كان سبقا ذاتيا رتبيا.

توضیح جواب ملاصدرا به اشکال بنابر مطالب موجود در کتب وی:

در بعض موارد لازم است جنس، وجود نوعی پیدا نماید تا بتواند این عارض را قبول نماید و در بعض موارد هم لازم نیست جنس برای قبول نمودن عارض، وجود نوعی پیدا نماید؛ مثلاً حرکت که عارض بر نوع یعنی جسم است اگر بخواهیم بر موجود حمل شود ابتدا باید به موجود، وجود جسمی بدهیم یعنی باید به جنس، وجود نوعی بدهیم تا این عرض را قبول نماید و به عبارت دیگر ابتداء باید موجود را جسم نماییم تا حرکت را قبول نماید اما در موردی که جوهر، جنس و جسم، نوع محسوب می شود و چیزی را می خواهیم بر جسم مترتب نماییم در این صورت لازم نیست جوهر ابتداء جسم بشود چه اینکه جوهریت با جسمیت عین هم هستند یعنی این موجودی که جسم است، جسمیت و جوهریتش یک چیز است.

پس در مواردی که لازم است برای قبول نمودن عرض، ابتداء جنس را نوع نماییم در این صورت عرض ذاتی نوع، عرض ذاتی جنس نیست و در مواردی که لازم نیست برای قبول نمودن عرض، ابتداء جنس را نوع نماییم در این صورت عرض ذاتی نوع، عرض ذاتی جنس است.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo