< فهرست دروس

آرشیو سال جاری درس نهایة درایة(مرحوم کمپانی)

91/07/20

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تفسیر موضوع علم و عرض ذاتی/ الاول: موضوع العلم و مسائله/ مقدّمه/ نهایة الدرایة.

أما المقدمة ففي بيان أمور؛ الأول أن موضوع كل علم و هو الذي يبحث فيه عن عوارضه الذاتية أي بلا بواسطة في العروض هو نفس موضوعات مسائله عينا و ما يتحد معها خارجا و إن كان يغايرها مفهوما تغاير الكلي و مصاديقه و الطبيعي و أفراده و المسائل عبارة عن جملة من قضايا متشتتة جمعها اشتراكها في الداخل في الغرض الذي لأجله دون هذا العلم فلذا قد يتداخل بعض العلوم في بعض المسائل مما كان له دخل في مهمين لأجل كل منهما دون علم على حدة فيصير من مسائل العلمين [1]

الحمد لله رب العالمین و الصلاه و السلام علی خیر خلقه و سید رسله محمد صلی الله علیه و آله و عترته الطیبین الطاهرین .

روش ما در این درس چنین است که مطالبی که جناب آخوند خراسانی مولف کفایه الاصول در این بخش بیان فرموده اند ، توضیح داده شده و سپس عبارات های مرحوم اصفهانی هم از خارج و هم از متن تبیین می شود .

مرحوم آخوند درباره موضوع علم فرموده است که موضوع یک علم ، عین موضوع مسائل آن علم است و تفاوتشان فقط در این نکته نهفته است که موضوع یک علم، کلی بوده و موضوع مسائل، مصادیق این کلی محسوب می شوند؛ مثلاً موضوع علم نحو، کلمه و کلام است –البته من حیث- که کلی محسوب شده و مصادیق کلمه و کلام، موضوع مسائل علم نحو محسوب می شود همانند فاعل که از مصادیق کلمه است در یک مساله مطرح می شود و مفعول و یا مستثنی و یا مستثنی منه که هر کدام از مصادیق کلمه است و هر کدام در یک مساله مطرح می شود و مصداق و طبیعت هر دو بواسطه یک وجود، موجود هستند یعنی در واقع عین هم هستند به این صورت که زید، مصداق طبیعت «انسان» محسوب شده و در خارج با طبیعت «انسان» بواسطه یک وجود، موجود است پس طبیعت و مصداق یا کلی طبیعی و مصداق عین هم هستند و تفاوتشان در این است که یکی کلی و طبیعت و دیگری فرد و مصداق است .

پس نتیجه می گیریم موضوع هر علمی متحد است با موضوع مسائل آن علم و تفاوت اینها در کلیت و جزئیت و یا به طبیعت بودن و مصداق بودن است و مرحوم اصفهانی در این باره توضیحی ارائه نمی کنند .

مرحوم آخوند در ضمن تبیین موضوع علم با موضوع مساله به چیستی موضوع علم اشاره می نمایند و مرحوم اصفهانی به توضیح این مطلب می پردازند .

درباره موضوع هر علمی گفته شده است که آن چیزی که آن علم درباره عوارض ذاتیه آن چیز بحث می کند و از طرف دیگر یک علم، تشکیل شده از مجموعه ای از مسائل است که هر مساله نیز از یک موضوع و محمول تشکیل یافته است و موضوع مساله از مصادیق موضوع علم بوده و محمول نیز از عوارض ذاتیه موضوع است پس وقتی می گوییم در یک علم از عوارض ذاتیه موضوع بحث می شود یعنی از محمولاتِ موضوع علم بحث می شود منتها ممکن است بعضی از محمولات بر خود موضوع علم حمل شوند و برخی دیگر بر مصادیق موضوع علم حمل شوند؛ مثلاً در علم نحو در بعض موارد گفته می شود کلام تقسیم می شود به کلام مهمل و مستعمل و یا تقسیم می شود به معترضه و حالیه و غیر ذلک و اینها احکام و محمولاتی هستند مربوط به خود موضوع علم نحو و در بعض موارد موضوع علم را ریز نموده و مصادیقش را آورده و موضوع مساله قرار داده و محمولی را بر آن بار می نماییم .

تمام این محمولات چه مستقیم بر خود موضوع علم حمل بشوند و چه بر مصادیقِ موضوع علم که موضوعات مسائل هستند، حمل بشوند، عوارض ذاتی موضوع علم محسوب شده و در علم از همین عوارض ذاتی یعنی همین محمولات بحث می شود .

 

مرحوم آخوند به تفسیر عوارض ذاتی نیز اشاره می کنند؛ البته باید توجه نمود که عوارض ذاتی را به دو نحو تفسیر نموده اند :

1. عوارضی که از ذات شیء انتزاع شده و بر ذات شیء عارض می شود .

2. عوارضی که بر شیء عارض می شود چه از ذات انتزاع شود و چه از ذات انتزاع نشود پس اعم از تفسیر اول است ولی مشروط به این است که در حملش بر موضوع، نیازمند واسطه در عروض نباشد هر چند نیازمند واسطه در ثبوت باشد و به عبارت دیگر عرض ذاتی، عرضی است که بدون واسطه در عروض بر معروض حمل می شود چه از ذات معروض انتزاع شده باشد و چه از ذات معروض انتزاع نشده باشد.

در تبیین واسطه در عروض مثال معروف حرکت را بیان می کنند که حرکت عرض است و بر معروضش عارض می شود و معروضش سه مصداق می تواند باشد:

1. شخصی که راه می رود؛ واسطه ندارد یعنی چیزی باعث نمی شود که به خاطر حرکت آن چیز، حرکت را بر شخص راه رونده و متحرک نسبت دهند که در اصطلاح می گویند عرضی بر معروضی بدون واسطه حمل شده است.

2. کتابی که در دست شخص راه رونده است؛ به آن کتاب نیز متحرک گفته می شود چه اینکه انتقال مکان می یابد و شخص راه رونده واسطه در حرکت آن کتاب است پس شخص راه رونده واسطه در ثبوت محسوب می شود و البته به آن کتاب بصورت حقیقی می توان گفت متحرک است.

3. سکه ای که در جیب لباس شخص راه رونده است؛ به آن سکه متحرک گفته نمی شود چه اینکه انتقال مکان نمی یابد و مکانش همان داخل جیب بوده و ساکن است البته لباس، متحرک است چه اینکه مکان لباس آن هوایی است که آن را احاطه نموده است و البته به ان سکه بصورت مجازی می توان گفت متحرک است و شخص راه رونده واسطه در عروض محسوب می شود.

پس واسطه در عروض آنجایی است که اثبات شود اسناد عرض به معروض بصورت مجاز عقلی است و در مثال بیان شده نیز اسناد حرکت به سکه قرار گرفته در داخل جیب اسناد مجازی بوده و اسناد الی غیر ما هو له است.

جمع بندی: اسناد عرض به معروض دو صورت دارد:

1. مجازی است پس واسطه در عروض دارد.

2. حقیقی است که دو حالت دارد:

- واسطه دارد پس واسطه در ثبوت است.

- واسطه ندارد پس اسناد عرض به معروض بلاواسطه است.

نکته: مجاز لغوی آن است که لفظ در غیر موضوع له استعمال شود همراه با وجود علاقه.

نکته: معمولاً اصطلاح «بالعرض» در مورد واسطه در عروض و اصطلاح «بالتبع» در مورد واسطه در ثبوت به کار می رود.

بیان دوم -که باعث حل بسیاری از اشکالات می شود- : اگر عارضی اقتضاء داشته باشد که قبل از خودش عارض دیگری عارض شود تا این عارض بتواند وارد شود این عارضی که مشروط است به عروضِ عارض دیگر، این عارض، ذاتی نیست؛ مثلاً تحیز و مکان داشتن هم عارض بر جسم و هم عارض بر وجود است و بعض موجودات همانند موجود مادی، متحیز هستند اما عروض تحیز بر جسم نیازمند چیزی نیست و عروض تحیز بر موجود، نیازمند این است که قبل از اینکه این تحیز بر موجود عارض شود، عارض دیگری که مادیت یا جسمیت است، بر موجود وارد شود تا بعد از اینکه آن عارض وارد شد، این عارض دوم هم بتواند وارد شود پس تا جسمیت بر موجود وارد نشود و موجود جسم نباشد، نمی توان تحیز را بر موجود حمل نمود چه اینکه به مطلق موجود نمی توان گفت که متحیز است و از اینجا نتیجه می گیریم که تحیز عارض ذاتی موجود نبوده و در عین حال عارضِ ذاتیِ جسم است.

نکته: البته باید توجه نمود که حرکت نسبت به جسم نیز عرض ذاتی محسوب نمی شود لذا در فلسفه ای که موضوعش موجود است، بحث از اقسام و عوارض حرکت نمی شود هر چند بحث از وجود حرکت می شود چه اینکه بحث از حرکت مربوط به علمی است که موضوع آن علم، جسم است یا همان علم طبیعی در حالیکه موضوع علم الهی، موجود است و حرکت یا تحیز نسبت به موجود، عرض ذاتی محسوب نمی شود هر چند در علم الهی از وجود حرکت بحث می شود.

نکته: حرکت در اصطلاح رایج عبارت است از خروج از قوه و رسیدن به فعلیت و از طرف دیگر موجود مجرد، موجودی است که قوه نداشته و فعلیت محض است پس حرکت در مورد موجود مجرد، معنا ندارد هر چند امروزه بعض فلاسفه بدان معتقد شده اند؛ البته خروج از عدم به وجود بنابر قول مرحوم ملاصدرا در کتاب مبدا و معاد و مرحوم سبزواری در کتاب حاشیه بر الشواهد الربوبیه حرکت محسوب می شود اما چنین معنایی از حرکت، اصطلاح رایج نمی باشد و همه ممکنات بنابر اصطلاح اخیر حرکت، حرکت می کنند چه اینکه هیچ کدام واجب الوجود بالذات نبوده و وجودشان ذاتی نیست. و باید توجه نمود آن دسته از علماء که حرکت در مجردات را مطرح نموده اند در واقع بین علم کلام و علم فلسفه خلط نموده اند چه اینکه در علم کلام به مجردات، فرشته گفته می شود و از طرف دیگر گفته می شود که ملائکه مجرد نبوده و جسمانی هستند پس حرکت چنین ملائکه ای بلا اشکال است اما متاسفانه ملائکه ای که در فلسفه مورد بحث بوده و مجرد هستند را متحرک می گیرند.

ترجمه و شرح متن:

هو الذي يبحث فيه عن عوارضه الذاتية ... ضمیر «هو» و «عوارضه» به «موضوع کل علم» و ضمیر در «فیه» به «علم» بر می گردد.

تعريف الموضوع بذلك، و تفسير العرض الذاتي بما فسّره- مدّ ظله- هو المعروف المنقول عن أهالي فن المعقول، فإنه المناسب لمحمولات قضايا العلم، دون العرض الذاتي المنتزع عن مقام الذات، فإن التخصيص به بلا موجب- كما هو واضح- مع أنهم صرحوا أيضا: بأن العارض للشي‌ء بواسطة أمر أخصّ أو أعمّ- داخليا كان، أو خارجيا- عرض غريب، و الأخص و الأعم واسطة في العروض [2]

مرحوم اصفهانی می فرمایند در این دو تفسیری که برای عارض ذاتی بیان شده است، تفسیر دوم بهتر از تفسیر اول بوده و تفسیر معروف است چنانکه مرحوم آخوند نیز به تفسیر دوم، تفسیر نموده است و وجه بهتر بودن تفسیر دوم، دو دلیل است:

1. موجب و عاملی برای تخصیص وجود ندارد چه اینکه تفسیر اول از عرض ذاتی، عرض ذاتی را تخصیص می دهد به موردی را از ذات انتزاع بشود اما در تفسیر دوم از عرض ذاتی چنین تخصیصی وجود نداشته بلکه تعمیم می دهد چه عرض از ذات انتزاع شود و چه از ذات انتزاع نشود در هر صورت، عرض ذاتی محسوب می شود.

و درباره تفسیر موضوع علم که مرحوم آخوند بیان نموده اند، نیز می فرمایند که این تفسیر، تفسیر معروف است.

نکته: موضوع علم نمی تواند کل و موضوع مساله، جزء باشد چه اینکه کل و جزء با هم فرق و مغایرت ذاتی دارند اما کلی و جزئی مغایرت ذاتی ندارند.

ترجمه و شرح متن:

فإنه المناسب لمحمولات قضايا العلم ... تفسیر دوم از عرض ذاتی متناسب با محمولات مسائل علم است چه اینکه وقتی این محمولات موجود در مسائل علم را بررسی می کنیم می یابیم که اینها بر دو قسم هستند: بعض آنها از ذات انتزاع شده اند و بعض آنها از ذات انتزاع نشده اند.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo