< فهرست دروس

درس شرح منظومه - استاد حشمت پور

95/09/20

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بیان اقوال در اینکه نتیجه با مقدمتین چه رابطه ای دارد/ قیاس/ منطق/ شرح منظومه

و هل الانتاج بتولیدٍ بناء علی الافعال التولیدیه التی یقول بها المعتزله[1]

همه علما قبول دارند بعد از ذکر دو مقدمه، با شرائطی که در جای خودش ذکر شده نتیجه گرفته می شود اما اختلاف است در اینکه چه عاملی باعث گرفتن نتیجه می شود. آیا خود این دو مقدمه باعث می شوند ما از آنها نتیجه بگیریم یا معلم ما را در نتیجه گرفتن کمک می کند و یا این دو مقدمه برای نتیجه گیری هیچ نقشی ندارند و تمام نقش برای معلم است؟

قول اول « قول معتزله »: معتزله قائل به تولید هستند. توضیح آن در جلسه قبل بیان شد و الان به صورت مختصر ذکر می شود. معتزله بیان کرده که فعل انسان اگر بدون واسطه صادر شود فعل مباشری است و اگر با واسطه صادر شود فعل تولیدی است. مثال به حرکت دست زده شد که زِهِ کمان را می کِشد و تیر رها می گردد و انسانی کشته می شود. بیان شد که حرکت دست، فعل ما می شود ولی فعل مباشری است و پرتاب تیر هم فعل ما می شود ولی فعل تولیدی است. هر دو فعل ما هستند ولی یکی بلاواسطه صادر می شود و دیگر مع الواسطه صادر می شود.

معتزله در باب علم هم این اعتقاد را دارند یعنی برای ما یک فعل مباشری و یک فعل تولیدی درست کردند و گفتند فکر کردن، فعل مباشری است و نتیجه گرفتن فعل تولیدی است. حاصل فکر، تشکیل آن دو مقدمه یعنی تشکیل قیاس است که کار مباشری می باشد. این کار مباشری، کار دیگری را بدنبال دارد که آن کار به صورت مستقیم انجام نشده است بلکه کاری که انجام داده شده این کار دیگر را در پِی داشت. نتیجه گیری، فعل تولیدی ما است. معتزله تمام افعال را به خود ما نسبت می دهند. در هیچ فعل از افعالی که از ما صادر می شود خداوند ـ تبارک ـ یا وسائط فیض را دخالت نمی دهند. لذا معتزله سعی می کند در باب قیاس هم همه افعال را به ما نسبت دهد. آنها فعل اول که فکر کردن است و فعل دوم که نتیجه گرفتن است را به ما نسبت می دهد ولی می گوید آن اوّلی، مباشری است و دومی، تولیدی است. لذا معتزله می گوید قیاس که با دو مقدمه تشکیل شده همان قیاس، نتیجه را در پی دارد و هیچ دخالتی از خداوند ـ تبارک ـ و معلم را قبول نمی کند بنابراین قیاس را علت تامه برای نتیجه می داند همانطور که ما علت تامه برای فکر « یعنی قیاس » هستیم.

توجه کنید هر جا علیت باشد لزوم عقلی هست یعنی عقل حکم می کند به اینکه علت مستلزم معلول است و بین علت و معلول، لزوم است اینچنین لزومی را لزوم عقلی می گویند. پس چه بگویید « معتزله قائل به علیت است » چه بگویید « معتزله قائل به لزوم عقلی است » فرقی نمی کند.

توضیح عبارت

و هل الانتاج بتولیدٍ بناء علی الافعال التولیدیه التی یقول بها المعتزله

مرحوم سبزواری ابتدا سه قول را به صورت سوال مطرح می کند بعد از یک صفحه به بیان این مطلب می پردازد که کدام قول حق است؟

ترجمه: آیا انتاج « یعنی نتیجه گیری » به وسیله تولید است؟ « یعنی آیا به این جهت است که قیاس، مولّد نتیجه شده است؟ به عبارت دیگر آیا نتیجه گیری به خاطر این است که ما علت را در اختیار داریم لذا معلول در اختیار ما قرار می گیرد » این انتاج در صورتی تولیدی خواهد بود که تمام افعال عباد به عباد نسبت داده شود و به دو قسم تولیدی و مباشری تقسیم می شود.

فان المقدمتین مولّدتان للنتیجه عندهم

معتزله معتقد است که دو مقدمه، مولّد نتیجه است مراد از « مولد » این است که فعل اختیاری ما هستند اما فعل بی واسطه اند و نتیجه، فعلِ با واسطه می باشد.

نکته: معتزله نمی گوید ما فعل خداوند ـ تبارک ـ هستیم بی واسطه، و افعال ما فعل خداوند ـ تبارک ـ هستند مع الواسطه. معتزله افعال ما را فعل خداوند ـ تبارک ـ نمی دانند نه با واسطه و نه بی واسطه. معتزله معتقد است که نتیجه متولد از قیاس « یا بگو متولد از فعل قیاس » است و قیاس، فعل ما هست و لذا فعل با واسطه ی ما هست ولی معتزله به اینصورت قائل نیست که ما فعل خداوند ـ تبارک ـ هستیم و فعل ما هم فعل با واسطه خداوند ـ تبارک ـ است. معتزله فعل ما را اصلا به خداوند ـ تبارک ـ نسبت نمی دهد نه بی واسطه و نه با واسطه. سببش این است که اگر شما بعد از خلق کردن قیاس به قیاس اختیار می دادید و بعداً نتیجه می آمد نتیجه، فعل شما نبود بلکه فعل قیاس بود اما اینگونه نیست یعنی قیاس، مختار نیست ما مختار هستیم لذا فعلی که به ما نسبت داده شود به خاطر مختار بودن ما، برای خودمان است و برای خداوند ـ تبارک ـ نیست اما فعلی که به قیاس نسبت داده می شود به خاطر مختار نبودن قیاس، به تسامح فعل قیاس قرار داده می شود و در واقع فعلِ با تسامح ما هست.

پس توجه کنید ما انسانها چون اختیار داریم معتزله قائل به تفویض شدند لذا بین ما که فعل مباشر خداوند ـ تبارک ـ هستیم و باقی افعال مباشر خداوند ـ تبارک ـ فرق است. فعل های ما، فعل خودمان هستند ولی فعل بقیه افعال الهی، فعل خداوند ـ تبارک هستند چون آنها اراده ندارند.

او اعداداً ثبت من المقدمتین لا غیر و الافاضه من عالم القدس کما هو مذهب الحکماء

بیان قول حکما: فیلسوف معتقد است که ما با فکر خودمان مقدمتین را تشکیل می دهیم یعنی حرکت علمی انجام می دهیم و با این حرکت علمی، حد وسط بدست می آید و حد وسط در قضیه وارد می گردد و صغری و کبری تشکیل می شود. این دو که کنار یکدیگر قرار بگیرند قیاس، تحقق پیدا می کند پس ما با فکر خودمان قیاس را تشکیل می دهیم. تا اینجا کار خودمان است ولی این کار می خواهد نتیجه بدهد. مصنف می فرماید نمی توان نتیجه گرفت بلکه نتیجه از بالا افاضه می شود. عقل فعال که معلم ما می باشد نتیجه را در ذهن ما به اذن الله تعالی القاء می کند. توجه می کنید ما نفسی را که آماده دریافت فیض عقل فعال نبود با تشکیل قیاس آماده کردیم و وقتی که قیاس تشکیل شد نفس آماده شد تا فیض را دریافت کند و فیض را به عنوان نتیجه دریافت کرد. پس مقدمتین یعنی قیاس، معدّ برای نتیجه هستند به عبارت دیگر نفس را برای تلقی نتیجه آماده کننده اند. فرض کنید آیینه ای داریم که تمام آینه را کدورت و چرک گرفته باشد در اینصورت این آینه عکسی را نشان نمی دهد. وقتی این آینه را پاک کنید عکس نشان داده می شود. این پاک کردنِ ما فقط آینه را آماده کرد و کار دیگری نکرد. در ما نحن فیه هم به اینصورت گفته می شود که آن علوم از عقل فعال افاضه می شود برای کسانی که قابلیت دریافت دارند. ما قابلیت دریافت نداشتیم وقتی قیاس تشکیل دادیم قابلیت دریافت پیدا کردیم چون غفلت نسبت به آن نتیجه بر طرف شد.

نکته: چرا خداوند ـ تبارک ـ افاضه نمی کند بلکه عقل افاضه می کند؟ چون ما به طور مستقیم قدرت دریافت افاضه خداوند ـ تبارک ـ را نداریم مثل نور خورشید که چشم ما به طور مستقیم نمی تواند آن را ببیند باید فاصله شود و شعاع آن را بگیرد. خداوند ـ تبارک ـ می خواهد به ما ترحم کند و الا اگر بخواهد فیض را مستقیم به ما بدهد هیچکدام زنده باقی نمی مانیم همانطور که فیض را به کوه داد کوه متلاشی شد.

نکته: عقل فعال را فلاسفه مشخص نکردند ولی گاهی تطبیق بر حضرت جبرئیل علیه السلام می کنند چون او مامور علم ما هست. از شریعت بر می آید که حضرت جبرئیل علیه السلام معلم عقلی ما است. فلاسفه می گویند عقل فعال هم معلم عقلی ما است پس عقل فعال بر حضرت جبرئیل علیه السلام تطبیق می کند.

خلاصه: همه علما قبول دارند بعد از ذکر دو مقدمه، با شرائطی که در جای خودش ذکر شده نتیجه گرفته می شود اما اختلاف است در اینکه چه عاملی باعث گرفتن نتیجه می شود. آیا خود این دو مقدمه باعث می شوند ما از آنها نتیجه بگیریم یا معلم ما را در نتیجه گرفتن کمک می کند و یا این دو مقدمه برای نتیجه گیری هیچ نقشی ندارند و تمام نقش برای معلم است؟

قول اول « قول معتزله »: معتزله قائل به تولید هستند. آنها می گوید قیاس که با دو مقدمه تشکیل شده همان قیاس، نتیجه را در پی دارد و هیچ دخالتی از خداوند ـ تبارک ـ و معلم را قبول نمی کند بنابراین قیاس را علت تامه برای نتیجه می داند همانطور که ما علت تامه برای فکر « یعنی قیاس » هستیم.

بیان قول حکما: فیلسوف معتقد است که ما با فکر خودمان مقدمتین را تشکیل می دهیم یعنی حرکت علمی انجام می دهیم و با این حرکت علمی، حد وسط بدست می آید و حد وسط در قضیه وارد می گردد و صغری و کبری تشکیل می شود. این دو که کنار یکدیگر قرار بگیرند قیاس، تحقق پیدا می کند پس ما با فکر خودمان قیاس را تشکیل می دهیم. تا اینجا کار خودمان است ولی این کار می خواهد نتیجه بدهد. مصنف می فرماید نمی توان نتیجه گرفت بلکه نتیجه از بالا افاضه می شود. عقل فعال که معلم ما می باشد نتیجه را در ذهن ما به اذن الله تعالی القاء می کند.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo