< فهرست دروس

درس شرح منظومه - استاد حشمت پور

95/08/04

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بیان عكس كردن جهت در ضرورت مطلقه و دائمه مطلقه و عرفیه عامه و مشروطه عامه/ بیان نحوه تبدیل جهت در عكس مستوی/ بیان قوانین عكس مستوی/ عكس مستوی/ موجهات/ منطق/ شرح منظومه.

عكس الموجهات الموجبات من حیث الجهه[1]

درباره عكس مستوی بحث شد اما قضیه بدون توجه به جهت عكسش بیان شد. گفته شد كه موجبه كلیه و جزئیه عكسشان، موجبه جزئیه می شود و عكس سالبه كلیه، سالبه كلیه می شود و سالبه جزئیه هم عكس ندارد. بحثی درباره جهت نشد. الان مصنف می خواهد درباره ی جهت قضیه بحث كند. بیان شد كیفِ قضیه به هم نمی خورد كمِّ قضیه در بعضی جاها به هم می خورد اما توضیح داده نشد كه جهت قضیه چه می شود؟ مصنف می خواهد در این فصل بیان كند كه اگر قضیه ای را عكس كردید جهت آن چگونه تبدیل می شود؟ در اینجا پنج بحث مطرح می شود:

بحث اول: در این بحث، توجه به چهار نوع موجّهه می شود كه عبارتند از ضروریه مطلقه و دائمه مطلقه و عرفیه عامه و مشروطه عامه.

بحث دوم: دو قضیه عرفیه خاصه و مشروطه خاصه بیان می شود.

بحث سوم: چهار قضیه وجودیه لا دائمه و وجودیه لا ضروریه و وقتیه و منتشره بیان می شود.

بحث پنجم: ممكنه عامه و ممكنه خاصه مطرح می شود. در اینجا بین ابن سینا و فارابی اختلاف است.

بعد از اینكه این بحث ها تمام شد به بحث از سوالب پرداخته می شود كه عكس آنها چه می باشد. عنوان فصل یعنی « عكس الموجهات الموجبات » به بحث اول توجه دارد اما در سوالب این عنوان نمی آید.

توضیح بحث اول:

ضروریه مطلقه ضرورتی بود كه ما به آن ضرورت ذاتیه یا ضرورت مادام الذات می گفتیم مثلا « الانسان حیوان ». مادامی كه انسان، ذات انسانی دارد حیوان است. قید « مادام الذات » هم آورده نمی شد و مطلق گذاشته می شود. در مشروطه عامه حكم به ضرورت می شود ولی مادام الوصف است یعنی قید آورده می شود كه این موضوع، اگر این شرط و وصف را داشته باشد محمول برایش ضروری است. یعنی محمول برای موضوع به طور مطلق ضروری نیست بلكه با توجه به آن وصف، ضروری است لذا ضرورت، ضرورت مطلقه نیست بلكه مشروطه می باشد یعنی ضرورت، مشروط است به اینكه موضوع، این وصف را داشته باشد. پس ضرورت مطلقه همان ضرورت مادام الذات است یعنی ضرورتی است كه قیدی در آن نیامده است. در اینصورت محمول برای موضوع ضروری است. معلوم است كه مراد، ذات موضوع است، بدون اینكه ذات موضوع مشروط به شرطی شود. دائمه مطلقه هم عبارت از این بود كه حكم می كردیم به اینكه محمول برای موضوع دائما حاصل است و نظر به ذات موضوع داشتیم و موضوع را مشروط به چیزی نمی كردیم. پس در هر قضیه ای كه محمول برای موضوع، ضروری باشد به آن قضیه ضروریه مطلقه گفته می شود. و در هر قضیه ای كه محمول برای موضوع بدون قید، دائمی باشد به آن قضیه دائمه مطلقه گفته می شود. اگر قضیه ای محمول برای موضوعِ مقید به وصف، ضروری بود به آن قضیه مشروطه عامه گفته می شود. اگر قضیه ای كه محمول برای موضوعِ مقید به وصف، دائمی بود به آن قضیه عرفیه عامه گفته می شود. پس در مشروطه، جهت قضیه، ضرورت است همانطور كه در ضروریه، جهت قضیه، ضرورت است. در عرفیه هم جهت قضیه، دوام است همانطور كه در دائمه جهت قضیه دوام است ولی در ضروریه به ذات موضوع كار داشتیم و در مشروطه به وصف موضوع كار داریم. در دائمه به ذات موضوع كار داشتیم و در عرفیه به وصف موضوع كار داریم و الا جهت قضیه در ضروریه و مشروطه هر دو، ضروری است و جهت قضیه در دائمه و عرفیه هر دو، دوام است. پس گویا مبحث ما در این دو جهت است كه عبارت از جهت ضروری و جهت دوام است.

در قضیه عكس باید ضرورت و دوام آورده نشود اما چه چیز به جای آن می آید؟ مصنف می فرماید به جای آن، حینیه مطلقه را بگذار. حینیه مطلقه قضیه ای است كه در آن حكم می شود به بالفعل، یعنی جهت قضیه با كلمه « بالفعل » فهمانده می شود و به معنای « فی احد الازمنه الثلاثه »‌ است ولی قید « حین » می آمد یعنی در حینی كه این موضوع هست این محمول، بالفعل است. و ثبوت محمول، بالفعل قرار داده می شد.

در ما نحن فیه هم اینگونه گفته می شود كه در هر چهار قضیه « ضروریه مطلقه، دائمه مطلقه، مشروطه عامه، عرفیه عامه » وقتی عكس آنها آورده شد جهت، حینیئه مطلقه قرار داده می شود یعنی جهت، بالفعل قرار داده می شود و موضوع هم مقید به « حین » می شود.

اما توجه داشته باشید كارهایی كه قبلا گفته شده در قضیه انجام می شود یعنی اگر موجبه كلیه می باشد باید موجبه جزئیه كرد و اگر موجبه جزئیه است باید به همان صورت موجبه جزئیه قرار داد. جای موضوع و محمول هم عوض می شود.

بیان مثال: « دائما كل انسان حیوان » این یك قضیه دائمه مطلقه است. البته برای همین قضیه می توان جهتِ ضرورت آورد و گفت « بالضروره كل انسان حیوان » چون رابطه انسان و حیوان رابطه ضروری است و در ضمن ضرورت، دوام هم هست. شما می توانید از آن تعبیر به ضرورت یا تعبیر به دوام كنید چون قضیه تحمل هر دو را دارد زیرا جایی كه محمول برای موضوع، ضروری باشد دوام هم هست و لا عكس یعنی هر جا دوام باشد ممكن است ضروری نباشد مثلا حركت برای فلك، دائما است ولی ضروری نیست اگر خداوند ـ تبارك ـ بخواهد ساكن می شود اما حیوانیت برای انسان ضروری است و نمی توان حیوانیت را از انسان گرفت و در عین حال انسان را انسان گرفت. اگر حیوانیت را بگیرید انسان، جماد می شود.

حال این قضیه « دائما كل انسان حیوان » را می خواهید عكس كنید. ابتدا « كل انسان حیوان » را عكس می كنیم می شود « بعض الحیوان انسان » حال به سراغ جهت می رویم جهت، « دائما » بود كه آن را حذف می كنیم به جای آن « حین هو حیوان » می آوریم و می گوییم « بعض الحیوان انسان حین هو حیوان بالفعل ». لفظ « حین » بر موضوع در قضیه اصل وارد می شود اگر چه در عكس، محمول شده است و یك كلمه «‌بالفعل » هم اضافه می كنیم كه قضیه را حینیه مطلقه می كند.

نكته: اگر در اصل حكم به ضرورت شد و بخواهیم در عكس هم حكم به ضرورت كنیم همه جا نمی توان صدق را حفظ كرد مثلا در اینجا اگر بگویید « بعض الحیوان انسان بالضروره » صحیح نیست چون « بعض الحیوان » می تواند صدق بر « انسان » كند و می تواند بر بعض دیگر صدق كند پس بالضروره، انسان است. اما « حین هو الحیوان، بالفعل انسان است » این صحیح است.

توضیح عبارت

عكس الموجهات الموجبات من حیث الجهه

می خواهیم بیان كنیم عكس موجهات موجبه را از حیث جهت نه از حیث موضوع و محمول. چون آن، قبلا بیان شده. عكس از حیث كیف و كم هم قبلا بیان شده.

دائمتان ای الضروریه المطلقه و الدائمه المطلقه و عامتان ای المشروطه العامه و العرفیه العامه اوجبت ای الموجبات من هذه الاربع حینیه مطلقه ای الیها انعكست

« اوجبت » صفت برای « دائمتان » و « عامتان »‌است ولی لفظ « اللاتی » می آوریم و به اینصورت می گوییم « الدائمتان و العامتان اللاتی اوجبت » یعنی دائمتان و عامتانی كه این صفت دارد كه موجبه هستند به حینیه مطلقه عكس می شوند.

« انعكست » متعلَّق است كه موخر شده یعنی عبارت به اینصورت است « انعكست الی حینیه مطلقه ».

اگر « اَوجَبت » باشد به معنای « موجبه باشد » است و اگر « اُوجِبت » باشد به معنای « موجبه قرار داده شده باشد » است مفاد هر دو یكی است.

ترجمه: دائمتان یعنی ضروریه مطلقه و دائمه مطلقه، و عامتان یعنی مشروطه عامه و عرفیه عامه، موجبه های این چهار تا « به سالبه آنها كاری نداریم سالبه ی آنها بحث بعدی است » به حینیه مطلقه عكس می شود.

نكته: علت اینكه به « الضروریه المطلقه » دائمه اطلاق شده از باب تغلیب است. چون هم در دائمه، دوام است هم در ضروریه، دوام است اما هر دو ضروری نیستند لذا نمی توانست بگوید « ضروریتان ». در « عامتان » هم روشن است چون هر دو عام اند.

مثلا كلما صدق قولنا: «بالضروره، او دائما كل انسان حیوان » صدق قولنا: « بعض الحیوان انسان بالفعل حین هو حیوان »

مصنف لفظ « بالضروره » آورده تا قضیه را ضروریه مطلقه كند و با لفظ « او دائما »‌می خواهد قضیه را دائمه مطلقه كند.

ترجمه: هر وقت این قول ما « بالضروره، او دائما كل انسان حیوان » صادق باشد قول ما « بعض الحیوان انسان بالفعل حین هو حیوان » صادق است.

توجه كنید كه « كل انسان حیوان » كه اصل قضیه بود عكس شد و تبدیل به « بعض الحیوان انسان » شد بعداً « دائما » و «‌بالضروره »‌ تبدیل به « بالفعل حین هو حیوان » شد. یعنی در حینی كه این انسان، حیوان است بالفعل، « یعنی فی احد الازمنه الثلاثه » بعض الحیوان، انسان می شود.

و الا فیصدق نقیضه و هو دائما لا شیء من الحیوان بانسان فهو مع الاصل ینتج لا شیء من الانسان بانسان بالضروره او دائما

مصنف می خواهد دلیل بیاورد بر اینكه عكس قول اول ما، قول دوم می شود. به این دلیل است كه اگر قول دومِ ما صدق نكند حتماً ‌نقیضش صادق است ما « بعض الحیوان انسان بالفعل حین هو حیوان » را نقیض می كنیم سپس این نقیض را با اصل جمع می كنیم نتیجه ای كه بدست می آید سلب شیء از خودش می شود و سلب شیء از خودش باطل است معلوم می شود كه نتیجه باطل است. نتیجه ی باطل از كجا بوجود آمد؟ قیاس از نظر صورت، شكل اول است و شكل اول، نتیجه باطل نمی دهد. قضیه اصل هم كه از ابتدا مورد قبول بود پس این نقیضی كه به اصل ضمیمه شده، باطل است. این نقیض، نقیض عكس بود و اگر نقیض، باطل شد خود عكس، حق می شود.

عبارت « و الا » مقدم است و عبارت « فیصدق نقیضه » تالی است.

ترجمه: و الا « یعنی و اگر این قول دوم ما صدق نكند » پس باید نقیض آن صدق كند « نقیض حینیه مطلقه، دائمه مطلقه بود و نقیض موجبه جزئیه، سالبه كلیه بود پس الان این نقیضی كه بدست می آید سالبه ی كلیه ی دائمه است نقیض آن » كه می شود « لا شیء من الحیوان بانسان ». « این نقیض باید با اصل ضمیمه شود و شكل اول تشكیل شود. در قیاس شكل اول، صغری نمی تواند سالبه باشد باید موجبه باشد. این نقیض كه بدست آمد سالبه است پس این نقیض را نمی توان صغرای شكل قرار داد باید كبری قرار داد اما اصل، موجبه كلیه بود كه می تواند صغری باشد و قیاس به اینصورت در می آید صغری: دائما كل انسان حیوان. كبری: دائما لا شیء من الحیوان بانسان. حد وسط، حیوان است كه در نتیجه آورده نمی شود. نتیجه: لا شیء من الانسان بانسان » پس این نقیض با ضمیمه شدن به اصل، نتیجه می دهد لا شیء من الانسان بانسان بالضروره « اگر در قضیه، ضروری را آورده بودید » او دائما « اگر در قضیه، دائمه را آورده بودید »‌.

سوال: چطور در نتیجه، ضرورت آورده شد در حالی كه در كبری، دوام بود و در صغری، ضروری بود. باید اخس این دو كه دوام است آورده شود چرا ضرورت آورده شد؟

جواب: دوام كه در نقیض آمده بر دو قسم است:

1 ـ دوامی كه انفكاكش جایز نیست كه از آن تعبیر به « ضرورت »‌ می شود.

2 ـ دوامی كه انفكاكش جایز است كه از آن فقط تعبیر به « دوام » می شود و تعبیر به « ضرورت » نمی شود.

وقتی نقیضِ حینیه ی مطلقه را آوردید به ظاهر، حكم دوام كردید ولی این دوام، دو فرد دارد هم می تواند ضرورت باشد هم می تواند غیر ضرورت باشد، با هر دو سازگار دارد. ما الان نگاه نمی كنیم كه كلمه « دوام » بكار رفته بلكه معنای « دوام » ملاحظه می شود. اگر در كبری، دوامی كه بكار رفته دوامِ ضروری باشد در صغری هم، ضرورت است در اینصورت نتیجه می تواند ضروری باشد بعد اگر به ظاهر نگاه كنی چون در آنجا لفظ ضرورت بكار رفته و در اینجا لفظ دوام بكار رفته باید در نتیجه، لفظ دوام آورده شود ولی وقتی به معنای نگاه می كنیم می بینیم در كبری اگر چه لفظ دوام بكار رفته ولی دو معنا می تواند اراده شود این در صورتی است كه در جهت، قائل شویم نتیجه باید اخس مقدمتین باشد ولی ممكن است كسی بگوید ما در جزئیت و كلیت اولا و در ایجاب و سلب ثانیا نتیجه تابع اخس است اما در چیزهای دیگر نتیجه، تابع اخس مقدمتین گرفته نمی شود.

خلاصه: مصنف می خواهد در این فصل بیان كند كه اگر قضیه ای را عكس كردید جهت آن چگونه تبدیل می شود؟ در این بحث، توجه به چهار نوع موجّهه می شود كه عبارتند از ضروریه مطلقه و دائمه مطلقه و عرفیه عامه و مشروطه عامه. در هر چهار قضیه « ضروریه مطلقه، دائمه مطلقه، مشروطه عامه، عرفیه عامه » وقتی عكس آنها آورده شد جهت، حینیئه مطلقه قرار داده می شود یعنی جهت، بالفعل قرار داده می شود و موضوع هم مقید به « حین » می شود.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo