< فهرست دروس

درس شرح منظومه - استاد حشمت پور

95/06/17

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ادامه بیان كلام شیخ اشراق مبنی بر اینكه همه ی جهات به یك جهت برمی گردند/ موجهات/ منطق/ شرح منظومه.

و اذ الجهه ان جزء محمول غدت كسلب یجعل جزء للمحمول فبالضروره لقد آلت[1]

بیان شد كه شیخ اشراق همه ی قضایای موجهه را به یك قضیه ی موجهه كه ضروریه می باشد ارجاع داده است. سپس ادعا شد كه همه ی جهات، در ضرورت جمع می شوند یعنی ممكن است ضرورت را عام قرار داد به طوری كه ما را از سایر جهات بی نیاز كند. بر این مدعا دو دلیل آورده شد. دلیل اول این بود كه در قضیه حكم به ثبوت و وجود محمول برای موضوع می شود و « وجود » با «‌وجوب » سازگار است. پس در هر قضیه ای ضرورت است لذا همه ی قضایا به صورت قضایای ضروریه آشكار می شود و بیان می گردد. این دلیل در جلسه قبل توضیح داده شد. الان وارد دلیل دوم می شود و آن این است: اگر جهت، جزء محمول قرار داده شود قضیه، ضروریه می شود گاهی خود قضیه از ابتدا ضروریه است. ضروری بودن چنین قضیه ای روشن است. اما گاهی قضیه از ابتدا ضروریه نیست در اینجا اگر جهت، جزء محمول قرار داده شود قضیه، ضروریه می شود مثلا قضیه ی ممكنه را می توان ضروریه كرد اگر امكان، جزء محمول قرار داده شود یا قضیه ی فعلیه كه مطلقه عامه است را می توان ضروریه كرد اگر قید فعلیت جزء محمول قرار داده شود.

مثال: « كل انسان كاتب بالامكان ». در این قضیه روشن است كه جهتش، « امكان » است یعنی ثبوت كتابت برای انسان ممكن است چون ما گاهی ممكن است كاتب باشیم و گاهی ممكن است كاتب نباشیم ولی اگر « كتابت » تبدیل به « امكان كتابت » شود ثبوت آن برای انسان ممكن نیست بلكه واجب است و جزء ضروریات وجود انسان است. پس می توان آن را محمولِ یك قضیه ی ضروری قرار داد یعنی در قضیه ای كه « امكان كتابت » محمول شده می توان ادعای ضرورت كرد و گفت « كل انسان بالضروره ممكن الكتابه ».

قید « فعلیت » هم به همین صورت است یعنی وقتی گفته می شود « كل انسان كاتب بالفعل » یعنی « كل انسان كاتب فی احد الازمنه الثلاثه ». لفظ « فی احد الازمنه الثلاثه » قید نسبت است یعنی اگر بخواهید كتابت را به انسان نسبت دهید در یكی از زمانهای ثلاثه می توان نسبت داد اما اگر لفظ « احد الازمنه الثلاثه » جزء محمول قرار داده شود و گفته شود « الانسان فی احد الازمنه الثلاثه كاتب » در اینصورت ادعای ضرورت می شود. اینگونه نیست كه بتوان گفت انسان نه در گذشته می نوشته و نه در حال می نوشته و نه در آینده می نویسد. بالاخره در یك زمانی می نویسد ولو آن زمان، وقتی باشد كه خودش را تبدیل به فعلیت كند. فرض كنید كه یك شخص، بی سواد است « اگر با سواد باشد در یكی از زمانهای سه گانه كه احتیاج به نوشتن پیدا می كند مشغول نوشتن می شود » در یكی از زمانهای سه گانه می نویسد و آن، وقتی است كه قوه اش تبدیل به فعلیت شود. پس انسان بالضروره در بعضی از ازمنه ی ثلاثه نویسنده است.

پس چون همه ی قضایا با جزء قرار گرفتن جهت برای محمول، ضروری می شوند اجازه داریم كه جهت قضیه را در همه جا ضرورت قرار دهیم چون اجازه داریم كه جهت قضیه را محمول قرار دهیم. وقتی بتوان محمول قرار داد قضیه، ضروریه می شود پس می توان همه ی قضایا را به ضروری بر گرداند. به تعبیری كه بعداً به آن اشاره می شود جهت در قضیه، كیفیت نسبت است و نسبت، « ما به ینظر » است قهراً كیفیت هم « ما به ینظر » است ولی می توان همان نسبت را « ما فیه ینظر » كرد قهراً کیفیت هم « ما فیه ینظر » می شود در اینصورت این كیفیت كه جهت است محمول قرار می گیرد. وقتی جهت، محمول قرار می گیرد از حالت نسبت بودن در می آید و حالت استقلالی می گیرد یعنی « ما فیه ینظر » می شود.

نكته: جایی كه جهت، ضرورت باشد ارجاع لازم نیست. شیخ اشراق قضایا را به ضروریه ارجاع می دهد و قضیه ضروریه لازم نیست به ضروریه ارجاع داده شود. پس شیخ اشراق همه ی قضایا را ضروری می داند كه بعضی از آنها را با ارجاع ضروری می داند اما بعضی هم ضروری هستند.

در جایی كه قضیه ضروریه است مثل « الانسان حیوان بالضروره » می توان آن را به اینصورت به ضروریه برگرداند « للانسان ضروره الحیوانیه » اگر چه از نظر ادبی مشكل دارد. پس جایی كه ضرورت، جهت قضیه است می توان جهت را جزء محمول قرار داد و به اینصورت گفت « ضروره الحیوانیه ثابته بالضروره للانسان ».

توضیح عبارت

و اذا الجهه ان جزء محمول غدت كسلب یجعل جزء للمحمول فبالضروره لقد آلت ای رجعت القضیه لبتّ ای الی الضروره

این عبارت عطف بر « اذا الوجود » است یعنی بیان می كند چگونه همه ی جهات به ضرورت برمی گردند. مصنف می فرماید اگر جهت را جزء محمول قرار دهید این قضیه، بالبداهه به ضرورت برمی گردد.

ترجمه: « اینكه گفته می شود جهات در ضرورت مندرج شود به این سبب است كه » چون جهت اگر جزء محمول شود همانطور كه سلب جزء محمول می شود « در معدوله بیان شد كه سلب، جزء محمول قرار داده می شود الان در موجهه هم گفته می شود جهت، جزء محمول قرار داده می شود به عبارت دیگر همانطور كه در آنجا سلب با محمول تركیب می شد و مركبِ مسلوب درست می كرد در اینجا هم جهت با محمول تركیب می شود و محمولِ مركب درست می كند » پس بالضروره « یعنی بالبداهه » قضیه به قضیه ی ضروریه رجوع می كند.

« ای الی الضروره »: یعنی لام در « لبت » به معنای « الی » است.

قال فی حكمه الاشراق:

در حكمت الاشراق اینگونه آمده كه هر امر ممكنی، امكانش ضروری است چون فرض بر این است كه ممكن می باشد. نمی توان امكان را از آن گرفت. هر امر ممتنعی امتناعش ضروری است و هر امر واجبی، وجوبش ضروری است.

اگر بخواهید ممكن را به وسیله ی مانع، ممتنع كنید آن چیز، وجود ندارد در اینصورت آن چیز به همراه مانع، ممتنع می شود.

اگر چیزی كه ممتنع است امتناعش كنار خود آن چیز قرار بگیرد ضروری می شود مثلا وجود برای شریك الباری كه ممتنع است در اینجا امتناع را در وجود قرار دهید و بگویید امتناعِ وجود برای شریك الباری ضروری است. همینطور بگویید وجوبِ وجود برای خداوند ـ تبارك ـ ضروری است. و همینطور بگویید امكانِ وجود برای انسان ضروری است. توجه می كنید كه شیخ اشراق تمام این جهات را جزء محمول می كند در اینصورت همه ی قضایا، ضروری می شوند.

لما كان الممكن امكانه ضروریا و الممتنع امتناعه ضروریا و الواجب وجوبه ایضا كذلك فالاولی ان یجعل الجهات من الوجوب و قسیمیه اجزاء للمحمولات حتی تصیر القضیه علی جمیع الاحوال ضروریه

« كذلك »: یعنی ضروری

ترجمه: چون ممكن، امكانش ضروری است و ممتنع، امتناعش ضروری است و واجب، وجوبش ضروری است اولی این است كه جهات، اجزاء محمولات قرار بگیرد كه جهات عبارت است از وجوب و دو قسیمش كه امتناع و امكان می باشد « چون جهات هر چقدر كه باشند شُعَبِ همین سه تا می باشند » در اینصورت قضیه بر تمام احوال ضروریه می شود.

كما تقول: « كل انسان بالضروره هو یمكن ان یكون كاتبا، او یجب ان یكون حیوانا او یمتنع ان یكون حجراً

شیخ اشراق مثال می زند در مثال اولی اگر لفظ « یمكن » جزء محمول قرار داده نمی شد و تعبیر به « كل انسان كاتب بالامكان » گفته می شد ضروریه نبود.

ترجمه: همان طور كه می گویی هر انسانی حتما ممكن الكتابه است « نمی توان ممكن الكتابه را از انسان، منفك كرد ».

مثال دوم « كل انسان یجب ان یكون حیوانا » : وجوب حیوانیت برای انسان ضروری است.

مثال سوم « كل انسان یمتنع ان یكون حجراً » : امتناع حجریت برای انسان ضروری است.

فهذه هی الضروره البتانه

همه این قضایا، قضیه ضروریه بتّانه هستند.

فانا اذا طلبنا فی العلوم امكان شیء او امتناعه فهو جزء مطلوبنا ای لا انه جهه له بل الجهه فی الكل هی الضروره المطلقه

مصنف بیان می كند اگر جهت، ذكر شد جهت، جزء مطلوب است پس باید جزء محمول قرار بگیرد. چون همیشه در قضیه ی موجهه، محمول برای موضوع طلب می شود و گفته می شود جهت، بیان كننده ی كیفیت نسبت است. شیخ اشراق می فرماید در علوم به دنبال جهت هم هستیم یعنی می خواهد امكان شیء یا امتناع شیء ثابت شود. پس وقتی گفته می شود « الانسان كاتب بالامكان » تنها اثبات كتابت برای انسان نیست بلكه علاوه بر كتابت، می خواهد بفهماند كه این كتابت هم به نحو امكان ثابت است پس امكان هم جزء مطلوب است. و اگر جزء مطلوب است می توان آن را جزء محمول قرار داد.

ترجمه: وقتی ما در علوم، امكان شی یا امتناع شی را طلب می كنیم پس او « یعنی هر كدام از این دو مورد كه ذكر كردیم » جزء مطلوب ما هستند نه اینكه جهت برای مطلوب باشد بلكه جهت در همه ی این مطلوبها ضروره مطلقه است.

و لا یمكننا ان نحكم حكا جازمًا الا مما نعلم انه بالضروره كذا

مطلب بعدی این است كه حكم جزمی و یقینی نمی توان صادر كرد مگر اینكه آن حكم، ضروری باشد « این مطلب در جلسه قبل توضیح داده شد » چون در هر یقینی حكم می شود به اینكه اینچنین هست و خلاف آن نیست. اگر خلاف آن ثابت نشود چنین قضیه ای یقینی نخواهد بود.

در ضروریه گفته می شود « اینچنین هست و خلاف آن نیست » پس هر جا كه یقین باشد ضرورت هم هست و هر جا كه ضرورت باشد یقین هست. جایی كه ضرورت نیست احتمال داده می شود كه حكم به فلان صورت باشد و یا خلاف آن هم باشد ولی وقتی ضرورت باشد گفته می شود كه نمی توان این حكم از اینجا جدا شود. بنابراین جایی كه ضرورت هست یقین حاصل می باشد.

پس در اینجا حكم برای موضوع اثبات می شود و از طریق اعلام این مطلب كه این حكم هم ضروری است بیان می شود كه مخالف این را نمی توان برای موضوع اثبات كرد و این همان مفاد یقین است.

ترجمه: نمی توانیم حكم قطعی و یقینی بدهیم مگر در مورد چیزی كه بدانیم ضرورتا اینچنین است.

فلا نورد من القضایا الا البتانه » انتهی ما اردنا من كلامه

شیخ اشراق می فرماید من در كتاب خودم هیچ قضیه ای را توضیح نمی دهم مگر قضیه بتانه را چون همه قضایا به بتانه برگشت داده شد.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo