< فهرست دروس

درس شرح منظومه - استاد حشمت پور

94/01/23

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: 1 ـ ادامه بیان موارد تشکیک 2 ـ بیان اقسام تشکیک/ غوص فی المتواطی و المشکک/ کلی و جزئی/ مباحث الفاظ/ منطق/ شرح منظومه.
« و بالاشد و الاضعف و قد تخصص بالکیف »[1]
بحث در متواطی و مشکک بود. بیان شد که متواطی، کلّی است که صدقش بر همه مصادیق مساوی باشد و کلی مشکک، کلّی است که صدقش بر مصادیق به اختلاف باشد. اختلاف به 5 مورد بود که بعضی از آنها اختصاص داشتند و بعضی اختصاص نداشتند.
مورد پنجم: اختلاف به شدت و ضعف است. صدق مفهوم بر یک مصداق به اشدیت است و صدقش بر مصداق دیگر به اضعفیت است. یعنی مثلا بیاض، دارای مفهومی است که بر بعضی از بیاض ها « یعنی بیاض شدید » به شدت صدق می کند و بر بعضی از بیاض ها « یعنی بیاض ضعیف » به ضعف صدق می کند.
اما آیا شدت و ضعف برای صدق است یا برای بیاض است؟ در جلسه قبل بیان شد که مثل شیخ اشراق و حکمت متعالیه می گویند شدت و ضعف برای بیاض و صدق است یعنی چون بیاض شدید و بیاض ضعیف وجود دارد لذا مفهوم بیاض بدون قید شدت و ضعف بر این دو صدق می کند ولی صدق یکی شدیدتر و صدق یکی ضعیف تر است اما مشاء قبول ندارند که خود بیاض ها شدت و ضعف داشته باشند بلکه صدق مفهوم بیاض بر مصادیق، شدت و ضعف دارد یعنی مشاء معتقد است که بیاض شدید، نوعی از بیاض است و بیاض ضعیف نوع دیگر است نه اینکه هر دو یک نوع باشند و اختلافشان به شدت و ضعف باشد.
مصنف در کتاب تعلیقات به طور مفصل بیان و اثبات می کند که بین بیاض شدید و بیاض ضعیف، بی نهایت درجه فاصله است و همه آنها هم انواع مختلف هستند ولی بالقوه موجودند نه بالفعل.
نکته: بحث در شدت و ضعف در صدق است تا شامل حرف مشاء هم بشود.
نکته: به طور کلی بحث، بحث منطقی است و در بحث منطقی کاری با خارج نیست که این بیاض خارجی، شدت و ضعف دارد یا ندارد. آیا انواع مختلف است یا یک نوع است که دارای شدت و ضعف است. بحث منطقی در مفهوم و صدق است یعنی وقتی گفته می شود این مفهوم به اشدیت و اضعفیت صدق می کند منظور این است که صدق مفهوم، اینگونه است نه اینکه مصداق خارجی اینگونه است اگر چه مرحوم سبزواری به مصداق خارجی هم می پردازد ولی از بحث منطق بیرون می رود که تشکیک در بیرون و خارج درست می کند و این یک بحث فلسفی می شود. آنچه در منطق مطرح می شود تشکیک در مفهوم و صدق است.
اگر از اختلاف پنجم تعبیر به « اختلاف اشد و اضعف » شود، اختلاف در کیف می شود اما بعضی تعبیر به « اتمّ و اضعف » کردند در اینصورت، اختصاص به کیف ندارد و شامل بعضی مقولات دیگر هم می شود مثلا فرض کنید خطی که بلندتر است نسبت به خط کوتاه، اتم است و آن خطی که کوتاهتر است انقص است. اتم و انقص در اینجا صادق است با اینکه کیف نبود بلکه کمّ بود.
توضیح عبارت
« و بالاشد و الاضعف »
« بالاشد » متعلق به « تفاوتت » در سطر 5 است.
ترجمه: یا تفاوت صدق به اشد و اضعف است.
« و قد تُخَصَّص بالکیف »
اگر این تعبیر بکار رفته شود و اختلاف به اشد و اضعف دانسته شود، اختصاص به مفهوم هایی دارد که از سنخ کیف باشد که صدقشان گاهی به اشدیت و گاهی به اضعفیت است اما بقیه مفاهیم را نمی توان موصوف به اشدیت و اضعفیت کرد.
« و ان تشاء قل بدل الاشد بالاتم فلا تخصص بالکیف »
اگر خواستی به جای « اشد » در عبارتی که آورده شده، تعبیر به « بالاتم » کن. در اینصورت اینچنین تفاوتی اختصاص به کیف پیدا نمی کند و در همه جا می توان گفت که اختلاف به اتم و اضعف است.
« یجمعها ای یجمع السته الکمال و النقص »
چهار اختلاف در جلسه قبل خوانده شد. اختلاف پنجم هم در این جلسه خوانده شد و یک اختلاف ششمی هم اضافه شد « که به جای اشد، تعبیر به اتم شد ». مصنف می فرماید: می توان یک عبارت آورد که هر 6 تا را با هم جمع کند وآن این است که تعبیر به « تفاوت به کمال و نقص » شود. که کمال می تواند اولویت و اقدمیت و ازیدیت و اکثریت و اشدیت و اتمیت باشد و مقابلش، نقص می شود.
ترجمه: تعبیر به کمال و نقص، هر 6 تعبیر را جمع می کند.
« ای ان قلت بدل التفاوت بکذا و کذا فی تعریف الکلی المشکک: التفاوت بالکمال و النقص لکفی »
« التفاوت بالکمال و النقص » مقول « قلت » است.
« فی تعریف الکلی » متعلق به « الموجود » است که صفت « تفاوت » می باشد.
مراد از « کذا و کذا » عبارتست از « اولویت و خلافش »، « اقدمیت و آخریت »، « ازیدیت و انقصیت »، « اکثریت و اقلیت »، « اشدیت و اضعفیت »، اتمیت و اضعفیت ».
ترجمه: اگر به جای « تفاوت بکذا و کذا » که در تعریف کلی مشکک آورده شد بگویی « تفاوت بالکمال و النقص »، کافی است.
نکته: تعبیر به « مشکِّک » می شود چون به شک اندازنده است یعنی چون اختلاف، بین مصادیق یا بین صدق است شک می شود که آیا همه این مصادیق، مصادیق این کلی اند یا مصادیق کلّی نیستند. این اختلاف چون اختلاف در صدق است به کلّی، مشکّک گفته می شود. در واقع مشکّک، وصف تفاوت است اگر چه به کلّی داده می شود. شاید اگر مشکّک بر تفاوت اطلاق شود به کلّی بتوان مشکک را اطلاق کرد و به معنای این است « مورد شک واقع شده ». نه اینکه به معنای « به شک افتاده » باشد.
اینطور هم گفته شده: « شک می شود آیا همه این مصادیق، مصادیق این کلی اند یا بعضی از آنها مصادیق کلی اند و بعضی دیگر، مصادیق چیز دیگری هستند؟ ».
نکته: مرحوم سبزواری کلّی مشکک را تعریف کرد و در تعریفش این اقسام شش گانه را آورده است. اما به یک لحاظ دیگر می توان اقسام ششگانه را آورد و گفت که ابتدا تعریف مشکک می کند سپس اقسام مختلفی برای کلی مشکک بیان می کند بدون اینکه آنها را در تعریف بیاورد. لذا اگر مصنف در صفحه 125 سطر 9 تعبیر به « فی تعریف الکلی » کرده درست فرموده زیرا این اقسام در تعریف کلی آمدند ولی در تعریف به عنوان قسم نیامدند بلکه به عنوان متمم تعریف آمدند.
« لان کمال کل شیء بحسبه و نقصه مقابله »
« لان » تعلیل برای « لکفی » است.
علت اینکه تعبیر به « کمال و نقص » کافی است به خاطر این است که کمال هر شیئی به حسب خودش است مثلا کمال وجود علت این است که اقدمیت داشته باشد و کمال خط به این است که ازیدیت داشته باشد و کمال عدد به این است که اکثریت داشته باشد و کمال کیف به این است که اشدیت داشته باشد.
ترجمه: به خاطر اینکه کمال هر چیزی به حسب خودش است و نقص هر چیزی مقابل کمال است « لذا می توان کمال را بر تمام این 6 مورد اطلاق کرد و نقص را بر مقابل آن 6 مورد آورد ».
« بالمعنی الاعم احتراز عن النقص مقابل الزیاده المقداریین »
« المقداریین » صفت نقص و زیاده هر دو است.
نقص دارای دو معنا است:
1 ـ یکبار نقص در مقابل زیاده است چنانکه در صفحه 125 سطر 6 آمده بود « او ازیدیه و انقصیه ». چنین نقصی، نقص عام نیست بلکه نقص خاص است.
2 ـ یکبار نقص در مقابل کمال است. چنانکه در عبارت قبلی بکار رفته است. چنین نقصی، نقص عام است و همه ی مقابل ها را شامل می شود. لذا مرحوم سبزواری بعد از کلمه « و نقصه » تعبیر به « بالمعنی الاعم » می کند و الا تعبیر به « کمال و نقص » کافی نیست.
ترجمه: مرحوم سبزواری می فرماید با کلمه « بالمعنی الاعم » احتراز از نقصی که مقابل زیاده قرار گرفته می شود اما نقص و زیاده مقداری مراد است.
« فانه مخصَّصٌ بالکم المتصل »
چنین نقصی که مقابل زیاده است اختصاص به کم متصل دارد و در چیزهای دیگر نمی آید.
صفحه 126 سطر 2 قوله « بالعام »
بعد از اینکه تشکیک بیان شد مرحوم سبزواری، تشکیک را به دو قسم تقسیم می کند:
1 ـ تشکیک عامی.
2 ـ تشکی خاصی.
تشکیک عامی را چون عوام متوجه آن می شوند و هم در تمام موارد حاصل است به آن تشکیک عامی گفته می شود.
در تشکیک خاصی، خواص متوجه آن می شوند و در یک مورد خاص است لذا به آن خاصی گفته می شود.
اگر « ما فیه التفاوت »، « ما به التفاوت » باشد تشکیک، خاصی است اما اگر « ما فیه التفاوت »، « ما به التفاوت » نباشد تشکیک، عامی است. یعنی تشکیک عامی، هر دو مورد را شامل می شود یعنی چه « ما به التفاوت »، « ما فیه التفاوت » باشد یا نباشد. ولی جایی که « ما فیه التفاوت » و « ما به التفاوت » باشد تشکیک، تشکیک خاصی می شود.
مثلا « خط » را ملاحظه کنید که در آن، تفاوت وجود دارد یعنی خط دو متری با خط یک متری تفاوت دارند. تفاوتشان در ازیدیت و انقصیت است. پس « ما فیه التفاوت »، « زیاده و نقص » است. در این دو خط که ملاحظه کردید تفاوت به زیاده و نقص وجود دارد و با همین خط هم تفاوت حاصل می شود یعنی آنچه که باعث تفاوت بین خط زیاده و خط نقیصه شده، خط می باشد به عبارت دیگر « ما فیه التفاوت » خط است « یعنی آنچه که در آن، تفاوت به نقیصه و زیاده وجود دارد خط است » و « ما به التفاوت » هم خط است « یعنی آنچه که به خاطر آن، تفاوت حاصل شده خط است ».
این مطلب در « نور » زیاد شنیده شده است به اینکه دو نور را لحاظ کنید که یکی قوی و یکی ضعیف است. نور قوی، اضافه ای بر نور ضعیف دارد. اما آنچه که اضافه دارد همان نور است پس ما به التفاوت که اضافه نور است از سنخ نور می باشد در اینجا گفته می شود که تشکیک، تشکیک خاصی است.
پس در هر جا تفاوت در صدق یا مصداق بود، تشکیک حاصل است چه « ما به التفاوت « از همان « ما فیه التفاوت » باشد چه نباشد. اما اگر « ما به التفاوت »، « ما فیه التفاوت » باشد تشکیک، تشکیک خاص می شود.
نکته: بعضی به این صورت تعبیر می کنند که « ما به الاشتراک » و « ما به الامتیاز » یک چیز است یعنی در موارد تشکیک در وجود گفته می شود که « ما به الاشتراک » و « ما به الامتیاز » هر دو در وجود است.
توضیح عبارت
« بالعام و الخاصی تشکیکٌ قُسِم »
تشکیک به عام بودن و خاص بودن قسمت می شود در اینصورت یک قسم عام و یک قسم خاص پیدا می شود.
« اذ هو ای المشکک ما ای کلی فیه التفاوت عُلِم »
تشکیک یا مشکک، عبارت از کلی است که در آن، تفاوت دانسته شده است. « یعنی همین اندازه که تفاوت، حاصل باشد اسم آن، تشکیک است ولی تشکیک عامی گفته می شود. قیدی ندارد که حتما ما به التفاوت با ما فیه التفاوت یکی باشد ».
ترجمه: زیرا مشکک، کلی است که در آن تفاوت دانسته شود.
« و هذا عام یشمل کل ما یقال بالتشکیک »
این تشکیک، عام است و شامل هر کلی که صدق به تشکیک کند می شود.
« ان ما به التفاوت ایضا غدا فعند ذا خاصی تشکیک بدا »
اگر « ما فیه التفاوت »، « ما به التفاوت » شود در چنین حالتی تشکیکِ خاصی آشکار می شود.
« خاصی تشکیک » اضافه صفت به موصوف است یعنی تشکیک خاصی.
در کتاب شرح منظومه به تصحیح علامه حسن زاده خفظه الله به صورت « تشکیک خاصی » آمده است.
« ایضا »: علاوه بر « ما فیه التفاوت »، « ما به التفاوت » هم هست.
« ای الکلی یکون بحیث کما فی نفسه التفاوت، یکون من نفسه و بنفسه التفاوت »
این عبارت، بیان برای تشکیک خاصی است نه برای مطلق تشکیک.
ترجمه: کلی به طوری بوده باشد که همانطور که فی نفسه، تفاوت است « مثل آن خطی که مثال زده شد در خودش تفاوت است به اینکه یک خط، دو متری است و خط دیگر یک متری است » من نفسه و بنفسه هم تفاوت باشد.
توضیح « من نفسه و بنفسه »: گاهی از اوقات بین دو خط تفاوت گذاشته می شود مثلا رنگ آنها متفاوت می شود. رنگ یکی شدید است و رنگ دیگری خفیف است. در اینجا تفاوت از ناحیه خود خط نیامده بلکه از ناحیه امر بیرونی آمده است. اما گاهی خود خط، طولانی و کوتاه می شود در اینصورت دوم، تفاوت از ناحیه خود خط آمده است یعنی ماهیت خط حفظ می شود. در ما نحن فیه همانطور که تفاوت در خط است تفاوت به سبب خط هم هست مثلا در نور ضعیف و قوی که ملاحظه می کنید همانطور که تفاوت در خود نور است تفاوت به وسیله نور هم هست. اما گاهی از اوقات دو شیء ملاحظه می شود و تفاوت در نوریت آن دیده نمی شود بلکه تفاوت در چیزی دیگری که ضمیمه به نوریت است دیده می شود در چنین حالتی تشکیک درست می شود ولی تشکیک خاصی نیست زیرا « ما فیه التفاوت » نور است ولی « ما به التفاوت » چیز بیرونی است.
تفاوت « من نفسه »: یعنی تفاوت از جای دیگر نیامده باشد و فاعلی، آن تفاوت را نداده باشد.
تفاوت« بنفسه »: یعنی تفاوت به وسیله جنس خودش باشد و از جنس دیگر نباشد یعنی اینطور نیست که این تفاوت را چیز دیگری به آن داده باشد بلکه همین تفاوتی که در ذات خودش است منشا تفاوت شده است.



[1] شرح منظومه، حاج ملاهادی سبزواری، ج1، ص125، س7، نشر ناب.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo