< فهرست دروس

درس منازل السائرین - استاد حشمت پور

94/11/29

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: توضیحی مختصر در مورد مقامات قسم اودیه/ شرح المقدمة/ شرح منازل السائرین.

خلاصه جلسه قبل: قسم اصول را توضیح دادیم و حال وارد قسم اودیه می شویم تا ده مقام در این قسم را نیز ذکر کنیم.

[و_ قسم الاودیة]

فیقع فی اودیة غیب العقل المنور بنور القدس و فیها الانوار و النیران و الاخطار و اذ ربما یتراءا فیها المطلوب فی صورة النار کما فی قوله تعالی: «اذ رءا نارا[1] » و قوله: «بورک من فی النار و من حولها[2] » و قد یتراءا فی صور الانوار للتنزل الی رتبة الجنّ تارة و الترقی الی جناب القدس اخری، کما فی قوله: «انک بالواد المقدس طوی[3] » [4]

از «فـ» در «فیقع» فهمیده می شود که وقوع در این مقام مترتب است بر مقام مراد.

«مراد» و «مرید» متضایفان هستند و هر گاه مریدی به سمت عارفی بیاید آن عارف مراد می شود به شرط اینکه شأن مراد بودن را نیز داشته باشد و بتواند مرید را تربیت و دستگیری کند.

لازم نیست که مراد انسانی باشد که به مرحله آخر ریاضت رسیده باشد و اجتهادش تمام شده باشد بلکه مراد می تواند خودش نیز در حال سیر و ریاضت باشد و بعضی نیز به درجه آخر رسیده اند و اجتهاد و ریاضتشان تمام شده است مانند وجود مبارک پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله که عبادات ایشان دیگر به خاطر ریاضت نیست بلکه به خاطر شکر است.

مراد کسی است که از جانب الهی جذب شده باشد و مرید کسی است که تلاش می کند که به درجه جذب برسد.

در صفحه 491 همین کتاب مراد را اینگونه تعریف می کنند که مراد کسی است که ابتدا خدا او را جذب کرده و سپس به ریاضت می پردازد و مرید بر عکس مراد است یعنی به ریاضت می پردازد تا خدا او را جذب کند و همچنین کسی که قسم پنجم یعنی قسم اصول را به پایان رسانده است نیز به درجه مراد رسیده است ولی هنوز اجتهادش باقی مانده است یعنی جذب شده است ولی هنوز به مرحله آخر سلوک نرسیده است.

کسی که خدا او را جذب کرده است، خدا کار را بر او سخت تر می کند و او را در گرفتاری ها می اندازد و او را در مهالک می اندازد تا مقاوم تر شود و این قسم اودیه است.

نکته: اگر خداوند کسی را جذب کرد، شخص باید قدر این نعمت را بداند و به سیر و سلوک بپردازد و الا خداوند این نعمت را از او می گیرد.

نکته: وقتی انسان گناهی را انجام می دهد به طوری که گناه برای او عادی شود شاید شخص خود را وابسته به آن گناه نداند و به آن توجه زیادی نکند ولی همین که تصمیم گرفت این گناه را ترک کند خصوصا اگر به خاطر خدا باشد، در این صورت کثیرا برای او موجبات این گناه پیش می آید و آن گناه هر چند گناه ساده ای باشد ولی برای او جلوه زیادی پیدا می کند و خود خداست که این کار را برای او مشکل می سازد تا در مقابل این گناهان مقاوم شود و سپس خداوند به او گوهری را می دهد که به هر کسی نمی دهد.

نکته: واصلین باید خیلی بیشتر از کسانی که تازه شروع به سلوک کرده اند و یا کسانی که سلوک نکرده اند مواظب خود باشند چون مانند شخصی است که چند طبقه بالا رفته و مشخص است که اگر بیفتد صدمه بیشتری می بیند تا کسی که بر روی زمین است و می افتد لذا گفته اند «الواصلون علی خطر عظیم».

نکته: بلاهایی که بر انسان سالک وارد می شود همگی نعمت هستند و اینها یا برای مقاوم سازی انسان است و یا برای پاک کردن انسان از خطاها و تقائص گذشته است و این مسیر عرفان حتما باید با معلّم طی شود تا انسان بداند که چه موقع خداوند در حال تنبیه اوست و چه موقع در حال تربیت اوست و چه موقع آسایش نشان عدم صحت سیر و سلوک اوست و چه موقع نعمتی است از جانب خداوند.

خب مشخص شد که وادی به معنای مهالک و خطرات است و همچنین در وادی انوار نیز موجود اند.

مصنف اودیه را اضافه می کنند به «غیب العقل المنور بنور القدس»

ما وقتی ریاضت می کشیم در تمام این ریاضت ها عقلمان را قوی می کنیم و آینه عقلمان را جلا می دهیم چون قوه عاقله منفعل است و باید قابلیت او را تقویت کنیم تا بتواند بهتر دریافت کند مانند آینه که هر چه جلای بیشتری داشته باشد، تصویر را شفاف تر نشان می دهد.

شخصی که تا این حد ریاضت کشده و پنجاه مقام را پشت سر گذاشته شکی نیست که عقلش منور شده است به نور قدس و این منور شدن چون تشکیکی است دائما در حال اضافه است.

این وادی وادی غیب است یعنی اضافه اودیه به غیب اضافه بیانیه است و مشخص است که کسانی که مقامات قبل را سپری نکرده اند نمی توانند به این مقامات وارد شوند لذا برایشان غیب است ولی وقتی عقلِ منوَّرِ به نورِ قدس وارد این مقامات غیبی شد، این مقامات و این وادی که غیب است برای سایر عقول، برای او ظاهر و شاهد می شوند و می تواند این وادی را شهود کند.

ترجمه و شرح متن:

و حالا که به مقام مراد رسید، وارد اودیه غیب عقل که منور به نور قدس است می شود و در این وادی انوار است که مطلوب است و نیران (آتش) و خطرهایی است که مورد حذر است.

علت اینکه این وادی محل نیران است این است که گاهی نار به عنوان خطر ظاهر می شود و گاهی نیز به عنوان راهنما است که مطلوب را به ما نشان بدهد چون ما علاوه بر مطلوب عالی که رسیدن به خدا است مطلوب های متوسطی نیز داریم که همین مقامات هستند و این مطلوب متوسط گاهی در نیزان ظاهر می شود همانگونه که در قضیه موسی بن عمران علیه السلام اینگونه بوده است و عکسش نیز ممکن است یعنی گاهی نار نشان مهلکه است مثلا در نار به او فرزندش را نشان می دهند که در خطر است و اگر شخص حبش حب الهی باشد و فرزندش را به خاطر خدا دوست داشته باشد نباید به خاطر فرزندش مرتکب گناه شود.

پس در این وادی، نار نیز گاهی می آید ولی نشان مهلکه و امتحان نیست بلکه برای نشان دادن مطلوب است مانند قضیه حضرت موسی علیه السلام.

و گاهی نیز در آتش مطلوب دیده می شود در صورت نار همانگونه که در قول خداوند است: «زمانی که نار را دید».

حضرت موسی در مدین با حضرت شعیب زندگی می کردند و مادر حضرت موسی در مصر زنده بوده اند و حضرت از شعیب اجازه می گیرند و با زن و فرزندشان (زن حضرت موسی دختر حضرت شعیب بوده اند) و گوسفندانشان به سمت مصر راهی می شوند که در وسط راه گرفتار سرما می شوند و گوسفندان فرار می کنند و زن و بچه از سرمای طاقت فرسا خسته می شوند و حضرت ناگاه از دور ناری را می بینند که در این شب سرد مطلوب است.

و همچنین قول خداوند که مبارک است آنچه که در نار است (یا خود شجر که در نار است و یا نوری که در نار است و یا مضافی را در تقدیر بگیریم یعنی کسی که در مقام نار است که مثلا حضرت موسی یا ملائکه باشند و یا خود درخت) و در حول نار است (فرشته ها و حضرت موسی علیه السلام).

و گاهی مطلوب در صورت انوار دیده می شود.

گاهی مطلوب به صورت نور ظاهر می شود. نور می تواند تنزل کند و تا رتبه جن (جسم لطیف) پایین بیاید (بعد از جن موجودات مادی و اجسام متراکم هستند که فاقد نور اند و جن از نار آفریده شده است و آخرین مرحله نور در نار است) و همچنین می تواند ترقی کند و تا مرحله آستانه الهی برسد پسی نور عرض عریضی دارد که از طرفی به جن منتهی می شود و از طرفی به جانب قدس می رسد.

بدن ما تیرگی محض است چون از خاک است و هیچگونه نوری ندارد و وقتی نفس به آن می رسد، آن را نورانی می کند و البته خود نفس نیز مقداری تاریک می شود و لذا از ما خواسته اند که تاریکی های نفسمان را پاک سازیم و سعی کنیم از مرحله حیوانیت به درجات بالاتری برسیم.

گفته اند که جن تا مرحله وهمی فقط می تواند بالا رود و به مرحله عقل نمی رسد ولی انسان می تواند به مرحله عقل نیر برسد.

چون مسلک انسان و طریق سلوکش نفس است می توانیم نور را به صورت معنوی نیز معنا کنیم یعنی نور در نفس انسان ظاهر می شود و می تواند با این نور تا مرحله جانب قدس الهی صعود کند و یا تا مرحله جن سقوط کند.

خلاصه اینکه این شخص سالک دنبال مطلوبش است و مطلوبش (در حد تنزل جن است و در حد ترقی جانب قدس الهی است) را در صورت نور می بیند.

دقت شود که عبارت را به سه نحو معنا کردیم یک بار به صورت کلی و یک بار متناسب با سالک و یک بر متناسب با مطلوب.

و اینکه مطلوب به صورت نار نشان داده شده که در مرتبه قدس الهی است مانند این آیه است که: «تو در وادی مقدس طوی هستی»

مقدس در اینجا یعنی مطهر و مبارک

«طوی» عطف بیان است برای «وادی» یعنی اسم این وادی طوی است و بعضی نیز آن را عطف بیان ندانسته اند و آن را تکرار مقدس و به معنای مقدس دانسته اند.


[4] شرح منازل السائرین، ماتن: ابو اسماعیل عبدالله الأنصاری، شارح: کمال الدین عبدالرزاق القاسانی، ج1، ص127.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo