< فهرست دروس

درس منازل السائرین - استاد حشمت پور

94/08/14

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: توضیح و شرح خطبه/ شرح المقدمة/ شرح منازل السائرین.

خلاصه جلسه قبل: مصنف از جنید نقل کردند که گاهی سالک از حالتی به حالت دیگر منتقل می شوند و در آن حالت متوجه می شود که بعضی از درجات مقامی که قبلا گذرانده ناقص مانده و فرمودند که اول باید آن قبلی را کامل کند و سپس به مقام جدید بپردازد و گفتیم که ده قسم داریم و در هر قسم ده مقامی است و هر مقام در هر درجه مرتبه ای دارد و وقتی وارد مقام قسم بعد می شویم متوجه می شویم که آن مرتبه ای از آن مقام که انجام داده ایم، درجه نازله ای از آن مقام بوده است. در چنین حالتی جنید گفته بودند که خوب است که اول درجه جدید مقام قبلی کامل شود و بعد وارد مقامات جدید شویم و مصنف فرمودند که چنین کاری واجب است و شارح مصنف را تأیید کردند.

فان اصل التوبة فی البدایات الرجوع عن المعاصی بترکها و الاعراض عنها.

و فی الابواب ترک الفضول القولیة و الفعلیة المباحة و تجرید النفس عن هیآت المیل الیها و بقایا النزوع الی الشهوات الشاغلة عن التوجه الی الحق.

وفی المعاملات الاعراض عن رؤیة فعل الغیر و الاجتناب عن الدواعی و افعال النفس برؤیة افعال الحق.

و فی الاخلاق التوبة عن ارادته و حوله و قوته.

و فی الاصول الرجوع عن الالتفات الی الغیر و الفتور فی العزم.

و فی الاودیة الانخلاع عن علمه بمحو علمه فی علم الحق و التوبة عن الذهول عن الحق فی حضوره و لو طرفة عین.

و فی الاحوال عن السُلُوّ عن المحبوب و الفراغ الی ما سواه و لو الی نفسه.

و فی الولایات عن الهدوء بدون الوجد و عن التکدر بالتلوین و الحرمان عن نور الکشف.

و فی الحقائق عن مشاهدة الغیر و بقاء الإنیة.

و فی النهایات عن ظهور البقیة.[1]

مثلا یکی از مقامات در قسم بدایات توبه است و ما توبه را انجام می دهیم بدون اینکه به سایر درجات آن توجه داشته باشیم و وقتی وارد قسم دوم یعنی ابواب می شویم، در این قسم نیز ده مقام وجود دارد و ما باید قبل از ورود به این مقامات درجه دوم مقامات باب قبل را انجام دهیم و همچنین بعد از ورود به هر قسم باید درجات جدیده از مقامات قبلی را انجام دهیم.

به عنوان مثال مصنف ده درجه از توبه را بیان می کنند.

در صفحه 120 مصنف می فرمایند که «کل قسم منها یحتوی علی عشر مقامات و کل مقام اصل له بحسب سائر المقامات فروع و درجات» در اینجا مصنف می فرمایند که مثلا توبه که در قسم اول مطرح می شود، اصل است و بحسب سائر مقاماتِ توبه، درجه و مرتبه و فرع است.

ترجمه و شرح متن:

توبه در بدایات:

پس همانا اصل توبه در بدایات عبارت است از رجوع از معاصی و دست کشیدن و اعراض از گناه (یعنی گناه کنار گذاشته شود و دوباره بدان رجوع نکنیم) لذا گفته اند که توبه عبارت از پشیمانی است و عزم بر ترک عود به گناه و مورد سومی هست که بسیار مهم است و مورد غفلت است که در منابر بیان نمی شود و باعث سوء تفاهم می شود مثلا گفته می شود که بر امام حسین علیه السلام گریه کن و همه ی گناهانت بخشیده می شود شرط سوم این است که مثلا اگر عملی قضا شده یا تکلیفی بر گردن شخص است از گذشته، باید آن را نیز انجام دهد و تدارک ما فات کند. گریه بر امام حسین علیه السلام خوب است ولی گریه جای نماز قضا شده و دیه ای که بر گردن شخص قاتل است و.... را نمی گیرد.

پس توبه سه شرط دارد یکی پشیمانی از گناه و دیگری عزم بر ترک عود به گناه و سوم جبران ما فات.

التبه دقت شود که ندامتی که در توبه شرط است باید مستمر باشد و این ندامت مستمر اقتضا می کند عزم بر عدم عود و جبران ما فات را.

توبه در ابواب:

و توبه در ابواب عبارت است از ترک اقوال فضوله و میل به گناه.

ترک اقوالی که حرام اند در توبه در قسم بدایات داخل است و در آن قسم باید از آنها توبه شود ولی اقوالی که مباح هستند (غیر از آن اقوالی که ضروری هستند) باید از بقیه نیز توبه کرد مثل گفتگوهای عادی.

در این درجه شخص سالک باید حتی از میلی که نسبت به گناه دارد نیز پاک شود یعنی حتی تمایل خالی که به آن اعتنا نمی شود نیز باید ترک شود به عبارت دیگر از بقایای شهوات نیز باید توبه شود و ترک این میل نیز توسط عدم توجه به گناه و اذکار و افعال خاصی که مراد به مرید یاد می دهد انجام می گیرد ولی بی توجهی تأثیر زیادی دارد.

و توبه در ابواب، ترک اضافات گفتاری و رفتاری است (یعنی ترک مباحات) و جدا کردن نفس از هیئات میل به حرامها یا فضول.

شاید بتوان گفت که منظور این است که حتی میل به آن اضافات را نیز از بین باید برد و این در صورتی ست که ضمیر «الیها» را به «اضافات» برگردانیم.

و همچنین ترک کردن بقایای شوقی که انسان را اعراض می دهند از توجه به حق.

توبه در معاملات:

و توبه در معاملات عبارت است از رؤیت افعال حق و به توسط رؤیت افعال حق اعراض از افعال غیر.

یعنی دائما افعال الهی را ببینیم و همه ی افعال را به خدا نسبت دهیم و به عبارت دیگر به درجه توحید افعالی برسیم و شخصی که به این درجه برسد با توجه به این نگرش، هرگز اقدام به انجام کاری نمی کند الا اینکه رضای خدا را در آن ببیند لذا هیچوقت به سمت کار شر نمی رود.

پس توبه در معاملات این است که به سبب رؤیت افعال حق اعراض کند از افعال غیر.

توبه در اخلاق:

و توبه در اخلاق یعنی توبه از اراده خودش و حول و اراده خودش و فناء آنها در حول و اراده خداوند.

توبه در اصول:

و توبه در قسم اصول عبارت است از رجوع از التفات و توجه به غیر و در نتیجه شخص انسان را بما انه انسان نگاه نمی کند بلکه او را آینه ای برای دیدن خداوند لحاظ می کند و همچنین رجوع و توبه از فتور در عزم یعنی از سستی که در عزم و اراده اش حاصل شده نیز توبه کند به عبارت دیگر شخص نسبت به آینده عزمش کمی سست است و این شخص باید قوِّت عزمش را بیشتر کند تا برای ادامه سیر نیز عزمشان قوی شده باشد و یا اگر شخص به اینگونه است که عزمش قوی نشده و در طی مسیر سستی برای آن رخ داده، آن را قوت بخشد به هر حال منظور این است که انسان عزمش را قوی تر سازد.

بعضی از افراد در ابتدای سیرشان به آنها عنایاتی داده می شود و در نتیجه عزمشان نسبت به شروع قوی تر می شود ولی بعضیها چنین عنایتی به آنها نمی شود در نتیجه شاید این شخص در بین راه در عزمش فتوری حاصل شود و باید از این فتور نیز توبه کند.

توبه در اودیه:

و توبه در اودیه عبارت است از دست برداشتن و خود را خالی کردن از علم به این صورت که علم خود را در علم حق محو کند.

ابن سینا در نمط نهم اشارات در مراتب بالای تکامل توضیح می دهند که نفس ما مزین می شود به چیزهایی از جمله مزین به التفات الی الله و شخص به کمال نمی رسد الا اینکه این زینت را نیز نبیند به عبارت دیگر باید علم خودش در این صورت را نیز نبیند و علم خودش را در علم خدا محو کند و علم خود را تنزل علم خدا بداند و به مرحله توحید صفاتی برسد.

انسان در حضوری که نزد حق دارد لحظه ای نیز نباید غافل شود و انسانهای عادی مثلا در موقع صلات در حضور حق اند و اگر شخص سلوک کند مدت حضورش بیشتر می شود ولی اگر شخص به درجات بالایی عرفان برسد حضورش در نزد خداوند دائمی می شود و نباید از این حضور غافل شود و اگر غافل شد باید از این غفلتش توبه کند. البته بهتر است اینگونه معنا کنیم که بهتر است که شخص سالک چندان مواظب باشد که از حضور الهی غفلت نکند یعنی توبه کند از غفلت از توجه به حضور عند الحق و چنان مواظب باشد که غفلتی برای او پیش نیاید حتی یک لحظه.

توبه در احوال:

و توبه در احوال که قسم هفتم است عبارت است از توبه از فراموشی معبود و فارق البال به سمت ماسوای خداوند رفتن حتی اگر به سمت خودش برود.

سُلُوّ به معنای فراموشی است و به معنای خوشحالی و آرامش خاطر پس از دوری و فراموشی از چیزی یعنی وقتی چیزی را فراموش می کنیم و دور می شویم برای انسان حالت مشغولیت خاطر نسبت به آن چیز به وجود می آید و بعد از مدتی این آرامش خاطر از بین می رود.

معنای اول در اینجا بهتر است و بعید است کسی که به مرحله هفتم رسیده و خدا را چنان فراموش کند که آرامشی بیابد.

و توبه در اینجا نیز مانند قسم قبل به این معناست که پیشگیری کند و حتی اجازه فراموشی نیز ندهد.

توبه در ولایات:

و در قسم ولایات باید از سه چیز توبه کنیم:

یکی آرامش یافتن بدون وجد و وجد در صفحه 599 اینگونه آمده است که «وجد شعله ای است که فروزان می شود از دیدن شیئی شورانگیز».

وقتی که ما به قدرت خدا و علم خدا و اوصاف کمالی خدا توجه می کنیم در واقع به شیئی شورانگیز توجه کرده ایم و در نتیجه حالت درونی ما شورانگیز و شعله ور می شود و آرامش خاصی به انسان می دهد و انیگونه نیست که این شور ما را به دلشوره و اضطراب بیندازد بلکه آرامش دهنده است و ما در مرحله هشتم باید از آرامش هایی که بدون وجد هستند توبه کنیم و همه را کنار بگذاریم و فقط از راه خدا آرامش بیابیم.

مورد دوم تکدر به تلوین است و در این مرحله باید از این تکدر به تلوین نیز توبه کنیم یعنی توجه به خلق باعث می شود که انسان تکدر خاطر پیدا کند.

مورد سوم این است که انسان از محرومیتی که نسبت به نور حق نیز پیدا می کند توبه کند یعنی از اموری که باعث محرومیت از نور حق می شود توبه کنیم و مواظب باشیم که مرتکب اموری نشویم که ما را از نور حق محروم کند.

توبه در حقائق:

و در قسم حقایق توبه این است که شخص از مشاهده غیر و انیت و وجود خود توبه کند و وجودی را برای خود قائل نشود.

توبه در نهایات:

و توبه در نهایات این است که انسان از ظهور بقیه نیز توبه کند یعنی از بقایای انیت و وجود نیز توبه کند.

البته بقیه معنای دیگری نیز دارد که به معنای خوی نیک و فهم و درایت و فضل است یعنی این خوی نیک و کمالات و فضائلی را که بر اثر این سلوک به وجود آمده است را مد نظر نگیرد و اینها را متعلق به خود نبیند و این اوصاف و کمالات را امانتی از جانب خدا بداند.

پس در این مرحله نهایی انسان باید همه نیکی ها را برای خدا بداند و نباید برای خودش یا دیگران فضلی ببیند و همه فضائل را متعلق خدا بداند و این معنای «لله عواقب الحمد» است.


[1] شرح منازل السائرین، ماتن: ابو اسماعیل عبدالله الأنصاری، شارح: کمال الدین عبدالرزاق القاسانی، ج1، ص105.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo