< فهرست دروس

درس منازل السائرین - استاد حشمت پور

94/08/07

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: توضیح و شرح خطبه/ شرح المقدمة/ شرح منازل السائرین.

خلاصه جلسه قبل: مصنف فرمودند که این کتاب را برای در خواست کنندگان نوشته ام.

ثم انی رتبته لهم فصولا و ابوابا یغنی ذلک الترتیب عن التطویل المؤدی الی الملال و یکون مندوحة.

[ش] ای سعة کافیة.

[م] عن التسآل.[1]

اکنون نیز می فرمایند که این کتاب را با فصول و ابوابی ترتیب دادم و ترتیب را ترتیبی ذکر کردم که مقدمش دخیل باشد در مؤخرش و مؤخرش موقوف باشد بر مقدمش به گونه ای که اگر کسی اول کتاب را نخواند، ادامه کتاب را نمی فهمد لذا با این کار دیگر وقتی به بحثی رسیدیم نیازی نداریم که آن را مفصل و طولانی بیان کنیم چون مقدماتش در جلسه قبل بیان شده است.

پس اگر این ترتیب رعایت نمی شد، کتاب مفصل می شد ولی اکنون کتاب خیلی مرتب است به گونه ای که نیاز به بیان اضافه ندارد.

اگر هر کتابی به اینگونه مرتب شود، خیلی از مطالب زائد مطرح در کتاب حذف می شوند و مطالب مفیدتر می شوند.

مصنف می فرمایند گذشته از این مطلب اگر من ترتیب را رعایت نمی کردم و بدون ترتیب کتاب را بیان می کردم، ممکن بود که از بعضی مسائل غافل شوم و مطلب را به خوبی توضیح ندهم و در نتیجه خواننده برایش مطلب حل نمی شود و سؤال پیش می آید ولی چون ما ترتیب را رعایت کرده ایم دیگر مخاطب و خواننده به خوبی مطالب را درک می کند و مسأله حل نشده ای برایش باقی نمی ماند.

ترجمه و شرح متن :

و مرتب کردم این کتاب را برای درخواست کنندگان در فصول و ابوابی که این ترتیب از تطویل مؤدی به ملال بی نیاز کننده است و این ترتیب یک سعه و وسعت کافی از سؤال کردن ایجاد می کند یعنی شخص را در سعه قرار می دهد و او را از بار سؤال بی نیاز می کند و دیگر احتیاجی به سؤال کردن ندارد.

«تسال» بر وزن «ملال» است و این مخفف «تساؤل» است همانگونه که سأل سال خوانده می شود تساؤل نیز تسال خوانده می شود.

فجعلته مائة مقام مقسومة علی عشرة اقسام.

و این کتاب صد مقام دارد که هر ده مقام در یک قسم هستند پس ده قسم داریم که مجموعا مشتمل اند بر صد مقام.

اولین قسم قسم بدایات است یعنی چیزهایی که سالک باید در ابتدا رعایت کند و آخرین قسم نیز نهایات یعنی چیزهایی که وقتی سالک از بدایات و سایر اقسام گذشت باید آن را رعایت کند.

و بین این دو قسم هشت قسم دیگر نیز مطرح می کنند که وجه تسمیه هر کدام در باب خودش بیان می شود مثلا قسم دوم ابواب است و وجه تسمیه این است که بعد از اینکه بدایات انجام شد، با انجام این فصل باب باطن انسان باز می شود.

هر مقامی نیز درجاتی دارد که بعدا به آن اشاره می شود.

ترجمه و شرح متن :

و این کتاب را صد مقام قرار دادم که تقسیم شود به ده قسم یعنی هر قسمی مشتمل است بر ده مقام.

و قد قال الجنید _رحمة الله علیه_ «قد ینقل العبد من حال الی حال ارفع منها و قد بقی علیه من التی نقل عنها بقیة فیشرف علیها من الحال الثانیة فیصلحها».

و عندی ان العبد لا یصح له مقام حتی یرتفع عنه ثم یشرف علیه فیصحح.

[ش] و فی نسخة الاصل: «فیصلحه فیه».

یعنی ان الجنید قال بجواز ذلک و انه قال بوجوبه.

و لعمری ان الحق ما علیه المصنف فان کل مقام له فروع و رتب فی سائر المقامات و ما دام السالک واقفا فیه و لم یترق عنه کان محجوبا عن تلک الفروع و الرتب و کان اصل المقام غالبا علیه حاکما متحکما بحکم مرتبته علیه فاذا ارتفع عنه الی اعلی منه اطّلع علی تلک الفروع و الرتب التی له فی المقام العالی و کان هو غالبا حاکما علی المقام النازل عن مقامه فیتصرف فیه و یصرفه الی حکم مقامه فیفرّعه تفریعا و ینقله الی المرتبة التی تناسب مقامه.

این مقام ها به گونه ای هستند که ما وقتی به مقام دیگری می رویم متوجه می شویم که بقایایی از مقام قبل باقی مانده است که ما متوجه آن نبوده ایم و بعد آن را کامل می کنیم. پس ما وقتی در مقام اول هستیم به حالاتی توجه نداریم و وقتی وارد مقام دوم می شویم به حالاتی که فرو گذاشته شده اند آگاه می شویم و باید قبل از ورود به مقام دوم، آن حالات و بقایا را انجام دهیم و همچنین است در سایر مقامات.

پس هر قسمی مشتمل شد بر ده مقام و هر مقامی مشتمل است بر چند درجه.

چرا وقتی ما در مقامی هستیم متوجه آن درجه نمی شویم و وقتی به مقام بعدی رفتیم به آن درجه پی می بریم؟

ایشان می فرمایند که تمام درجات نسبت به مقامات بعدی رتبه دارند یعنی این درجه ای که در مقام اول است رتبه ای در مقام دوم دارد پس به گونه ای است که تا ما وارد مقام دوم نشویم به آن درجه پی نمی بریم مثلا ما می خواهیم مقام اول را انجام دهیم این مقام شامل چند درجه است و درجاتش مرتب اند و این مقام رتبه ای در مقام دوم دارد و وقتی ما وارد مقام دوم می شویم به آن رتبه ها آگاه می شویم مثلا توبه در قسم اول است یعنی بدایات اما در این قسم یک توبه خاصی لازم است یعنی توبه از یک درجه خاصی مثلا توبه از گناه ولی درجات بعدی توبه نیز داریم مثل توبه از توجه به غیر خدا و کارهای مباح و وقتی سالک در قسم بدایات است فقط به توبه از گناه توجه دارد ولی وقتی وارد درجات بالاتر می شود متوجه می شود که باید از کارهای مباح نیز دوری کند لذا اگر کار مباحی انجام داد توبه می کند توبه ای که درجه اش متناسب با قسم ابواب است و همچنین در سایر اقسام.

پس مقامات در هر قسمی درجه ای دارند و وقتی شخص سالک از قسمی رد می شود و وارد قسم بعدی می شود درجه تازه ای از آن مقام را می یابد.

جنید گفته است که خوب است که وقتی انسان سالک وارد قسم دیگری می شود، هر چه که از مقامات قسم قبل مانده را انجام دهد ولی مصنف می گویند که واجب است که این کار را انجام دهد و شارح حق را به ماتن می دهند و می گویند که واجب است.

ترجمه و شرح متن :

و جنید گفته که گاهی نقل می شود عبد از حالی به حالی که آن حال جدید از حال قبلی ارفع است در حالی که چیزی ازحال قبلی باقی مانده باشد پس اطلاع می یابد بر آن حال قبلی و چیزی که باقی مانده پس آن را اصلاح می کند (تعبیرشان به گونه ای ست که وجوب را نمی رساند)

عرفا و فلاسفه تا جایی که می توانند متن را خلاصه می کنند خصوصا عرفا.

به نظر من برای عبد مقامی صحیح نمی شود تا اینکه از آن مقام بالا رود و اشراف پیدا کند بر آن مقامی که گذرانده و بعد وقتی در مقام بعدی است مقام قبلی را اصلاح کند یعنی آنکه جنید این کار را جایز و حداکثر خوب دانسته ولی مصنف این کار را واجب دانسته اند و قسم به عمرم که حق با مصنف است.

پس هر مقامی دارای فروع و مرتبه ها و درجاتی است که در سایر مقامات اند یعنی همین توبه که در قسم اول دارای درجه ای است در قسم دوم دارای درجه ی دیگری است و همچنین در سایر اقسام.

مثلا در صفحه 147 قسم بدایات است که در آن ده مقام است. شخص سالک وقتی در قسم اول است اول این مقامات را به ترتیب انجام می دهد و سپس وارد قسم دوم می شود که در صفحه 233 قرار دارد و خود دارای ده مقام است. حال اگر شخصی در قسم اول یعنی بدایات، توبه را انجام داد و بعد وارد قسم دوم می شود و می بیند که آن ده مقام قبلی در این قسم نیز درجه بالاتری دارند، سالک باید اول درجات مقام قبلی را که مربوط به این قسم هستند را انجام دهد و سپس وارد مقامات قسم دوم شوند.

پس درجاتی برای هر مقام است که در سایر مقامات ظاهر می شوند. پس هر مقامی درجه و رتبه ای در مقام بعدی نیز دارد که باید انجام شود.

و ما دامی که سالک واقف است در آن مقام (مقام قبلی) و هنوز از آن رد نشده، از آن فروع و درجات بی اطلاع است و تا وقتی که در درجه قبلی است، اصل مقام حکومت دارد بر سالک وتحت فرمان اوست و سالک فرمانبردار فرمان مرتبه اش است که این فرمان را مرتبه صادر می کند بر سالک.

پس وقتی از آن مقام بالا رفت و به مقامات بعدی رسید اطلاع پیدا می کند بر آن فروع و رتبی که در این مقام اعلی است و مربوط به مقام عالی(قبلی) بوده است.

و این سالک حاکم است بر مقامی که نازل است ( همان مقام قبلی که در کلمات گذشته عالی نامیده شد) از مقام الآنش و در آن تصرف می کند و آن مقام نازل را تحت فرمان مقام فعلی انجام می دهد.

تصرف می کند یعنی آن مقام نازل را متفرع می کند به فروعاتی که این فروعات در این مقام اعلی وجود دارند و آن مقام نازل یا فروعاتش را برمی گرداند و نقل می دهد به مرتبه ای که مناسب مقام فعلیش است یعنی آن توبه ای را که در قسم اول بود به قسم دوم می آورد و درجه ی جدیدی برای این توبه متناسب با این قسم دوم ایجاد می کند و آن را انجام می دهد.

توبه را مصنف در ده قسم مطرح می کنند و در هر قسم می گوید این قسم توبه از چه چیزی است.

پس همانا اصل توبه در تمام این ده قسم می آید و در هر قسم درجه ای دارد بالاتر از درجه قبل و پایینتر از درجه بعد.

پس همانا اصل توبه در هر قسم متناسب با خودش است که در متن کتاب بیان شده است مثلا در قسم بدایات عبارت است از توبه از گناه.

در جلسه قبل عبارتی بود که در آن آمده بود «غرباء» در صفحه 110 آمده که تمام مقامات در سه رتبه جمع می شوند که رتبه دوم دخول در غربت است یعنی وقتی سالک در مرتبه دوم قرار می گیرد به او غریب گفته می شود و رتبه اول کسانی هستند که تازه در حال شروع هستند که قاصد نام دارند. پس منظور از غربا کسانی است که از مرتبه قبل گذشته اند و مقداری از سلوک را نجام داده اند.


[1] شرح منازل السائرین، ماتن: ابو اسماعیل عبدالله الأنصاری، شارح: کمال الدین عبدالرزاق القاسانی، ج1، ص104.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo