< فهرست دروس

درس منازل السائرین - استاد حشمت پور

94/07/09

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: توضیح و شرح خطبه/ شرح المقدمة/ شرح منازل السائرین.

خلاصه جلسه قبل: گفتیم که عارف در ابتدا مثل همه انسانها به خلق توجه می کند و تفرقه را که مقتضای مخلوقیت خلق است می بیند و مشغول ملاحظه متفرقات می شود و از آن ذات واحد الهی غافل است ولی بعد از اینکه مراحل عرفانی را طی کرد و نفسش را برای مشاهده واحد آماده کرد، خدا نیز این ظل تفرقه را از او قبض می کند و عارف بعد از این متوجه واحد می شود و توجهی به متفرقات نمی کند هرچند در بین آنها زندگی می کند.

خلاصه گفتیم که خداوند آن ظل را از آنها قبض می کند قبضی یسیر.

و گفتیم که این قبض یسیر می تواند سه معنا داشته باشد.

این قبض ظل برای ما خیلی سخت است ولی برای خدا خیلی آسان است یعنی سهل است و این معنای اول یسیر بود.

او قبضا یسیرا لقلة قدر الاضافات و ارتفاع مجرد التخیل و الحسبان فی مقام الفناء.[1]

یسیر را به دو معنای دیگر نیز می توان گرفت که هر دو به معنای قلیل هستند یکی به معنای قلیل در تعداد و دیگری قلیل در ارزش.

معنای دوم یسیر: قلیل در قدر و ارزش

در این معنا می گوییم که این اضافاتی که تکثر ایجاد می کنند قلت قدر دارند یعنی ارزش خاصی ندارند.

وجود منبسط وقتی با ماهیات رابطه برقرار می کند، این خلائق به وجود می آیند پس مخلوقات اضافاتی هستند و طبق نظر همه فلاسفه اضافات کم ارزش اند حتی فخر رازی اصرار دارند که بگویند که اضافه در خارج موجود نیست و امری ذهنی است ولی صدرا می گویند که وجودی در خارج دارد ولی وجودش ضعیف است. پس به هر حال اضافات ارزش چندانی ندارند و قلیل القدر هستند.

پس بنابر این معنا خداوند قبضی قلیل می کند هر چند لازمه این قلت، سهولت نیز هست.

دقت شود که این کثرات با تخیل ما درست می شوند و همه این ماهیات در خیال ما مرتسم می شوند و اگر این تخیل را با اضافه بودن موجودات در نظر بگیریم باز این ظل تلوین قلیل المقدارتر می شود. پس اضافه که ارزشی ندارد و تخیل نیز در مقام فناء که یکی از مقامات عرفانی است از بین می رود در نتیجه این قبض قبض اموری قلیل المقدار است.

فعالیت قوه تخیل اولیا در وقتی که در مقام فنا هستند از کار می ایستد ولی در حالت عادی قوه تخیل عرفا فعالیت دارد ولی مزاحم نمی شود گویا تخیلی ادب شده است ولی تخیلات انسان های عادی مزاحمت ایجاد می کند و باعث میل انسان به گناه می شود چون هر گناهی مسبوق به تخیل و تصدیق فایده است چون قوه حیوانی انسان، گناهان را به نفع خود می بیند.

ترجمه و شرح متن:

یا قبضی یسیر به خاطر قلت ارزش اضافات و هم چنین یکی دیگر از علتهای قلیل القدر بودن این اضافات این است که از بین می روند خیال و حسبان در مقام فناء.

او قبضا قلیلا لاضمحلال الرسوم الخلقیة فی عین الحق عند رؤیة الخلق مع الحق _بل بالحق_ فی مقام البقاء بعد الفناء لقلة مقدارهم بحیث لایحتجب الحق بهم لانعدامهم بذاتهم و کونهم صور صفاته و اسمائه.

معنای سوم: قلیل المقدار

در معنای قبل مقام فناء را لحاظ کردیم و در معنای سوم مقام بقاء بعد الفناء را مشاهده می کنیم.

مقام بقاء هم قبل از فناء موجود است و هم بعد از فناء. در مقام بقاء بعد از فناء عارف هم حق را می بیند و هم خلق را اما علامات خلقیه در ذهن او معدوم شده و با دیدن خلق نیز دارد حق را می بیند یعنی دارد خلق را بالحق می بیند و در نتیجه این رسومات خلقیه در نزد عارف مضمحل می شوند و این موجب قبض می شود.

به عبارت دیگر ما رسوم خلقیه را خیلی واضح می بینیم و بعد که در مسیر سلوک پیش رفتیم این رسومات را کمرنگ می بینیم و بعد خداوند این رسومات مضمحل شده را نیز قبض می کنند و در نتیجه قبضی قلیل است چون توجه عارف به این رسومات و متفرقات کم بوده است.

ترجمه و شرح متن:

و یا قبض قلیل چون علامات خلقی مضمحل شده اند در عین حق (دیده عارف) هنگام رؤیت خلق با حق بلکه این رؤیت خلق بالحق است و به وسیله حق است و این حالت در مقام «بقاء بعد الفناء» رخ می دهد و در این حالت، مقدار این اضافات و رسوم کم شده است به گونه ای که مانع از دیدن خداوند نمی شوند چون این اضافات بذاته معدوم اند و صورتهایی برای صفات و اسماء الهی هستند.

و قد اخذه من قوله تعالی: «الم تر الی ربک کیف مد الظل»[2] الآیة لا بحسب التفسیر و لسان العبارة بل بحسب التأویل و لسان الإشارة علی ما هو عادتهم.

و مصنف این جمله (ثم جعل شمس التکوین الخ) را از این آیه قرآن گرفته اند.

مفسرین این آیه را اینگونه معنا کرده اند که:

آیا نگاه نمی کنی به صنوع پروردگارت که چگونه ظل را امتداد داد از طلوع فجر تا طلوع شمس.

ظل دو اطلاق دارد: یکی سایه و دیگری روشنایی ای که از انعکاس نور به وجود آمده باشد.

خورشید در روز طلوع می کند و با نورش عالم را روشن می کند ولی در بین طلوع فجر و طلوع خورشید یک روشنایی در هوا هست ولی خورشید هنوز طلوع نکرده است و این روشنی بر اثر انعکاس نور خورشید ایجاد شده است.

مفسرین ظل در این آیه را به معنای اخیر گرفته اند و اصلا ربطی به بحثهای عرفا ندارد.

مصنف اول این آیه را به لسان تأویل معنا کرده اند (نه به لسان ظاهر که همان قول مفسرین است) و این گفته خودشان را از آن انتزاع کرده اند.

ترجمه و شرح متن:

و مصنف این قولشان را از این آیه استفاده کرده اند ولی نه بحسب تفسیر و لسان عادت بلکه به لحاط لسان تأویل و لسان اشاره کما اینکه این عادتشان است و اگر بخواهند از آیه ای مطلبی را استفاده کنند اول آن را تأویل می برند به معنای باطنیش و بعد از آن، چیزی را انتزاع می کنند.

[م] و صلاته و سلامه علی صفیّه الذی اقسم به فی اقامة حقه _محمد و آله_ کثیرا.

[ش] لمّا خص الشهود الحقیقی بالصفوة و هو اصفی الأصفیاء ذکره باسم «الصفی».

بعد از اینکه مصنف حمد خود را تمام کردند طبق رسمی که در شروع کتاب است بر پیامبر صلی الله علیه و آله صلات و سلام می فرستند و شارح این دو را معنا می کنند و فرقشان را بیان می کنند.

صفی به چه معناست و چه کسی است؟

در عبارت قبل داشتیم که خداوند شمس تمکین را برای اصفیائش دلیلی قرار داد بر ظل تلوین. از این عبارت فهمیده شد که فقط اصفیاء الهی حق چنین شهودی را دارند و پیامبر آخرالزمان صلی الله علیه و آله نیز که بالاترین صفی هستند نیز حق چنین شهودی را نیز دارند لذا مصنف در اینجا به جای اینکه بگویند سلام و صلات خداوند بر بالاترین کسانی که شهود می کنند به جای این می گویند سلام بر صفی خداوند حضرت محمد صلی الله علیه و آله.

مصنف صفت دومی را نیز ذکر می کنند.

خداوند به همین پیامبر قسم خورده اند و بیان داشته اند که تو حق مرا اقامه کردی که این در سوه یس است.

ابتدا خداوند نام پیامبر ص را صدا می زنند و به قرآن قسم می خورند و می گویند که به راستی که تو از مرسلین هستی و به خوبی به وظیفه رسول بودنت عمل کرده ای.

ترجمه و شرح متن:

و صلات و سلام کثیر حق بر صفی حق که خداوند بر او قسم خورده است در اقامه حقش (حق خداوند) و آن صفی پیامبر صلی الله علیه و آله و آلش هستند.

و چون مصنف در جملات قبل اختصاص دادند شهود حقیقی را به صفوه و پیامبر نیز اصفی الاصفیاء است، لذا پیامبر را با اسم صفی خواندند.

و «صلاته» افاضته للکمال و الخیر التام علیه.

صلات به معنای کمال افاضه شده است اگر به معنای اسم مصدری باشد و یا به معنای افاضه خیر و کمال است اگر به معنای مصدری باشد و در اینجا به معنای مصدری می گیریم.

ترجمه و شرح متن:

و صلات حق تعالی افاضه ی خداوند است کمال و خیر تام را بر پیامبر.

و «سلامه» تبرئته و تطهیره عن النقائص کلها لصفاء فطرته و سریرته.

سلام خداوند به معنای این است که خداوند پیامبر را از کل نقائص تبرئه و تطهیر کنند چون ایشان صفاء فطرت و سریره (باطن) دارند.

الذی اقسم الله به فی سورة یس مرموزا بالإیماء الیه بذکر الحرفین الدالین علی الوقایة و السلامة المقتضیین للکمال و التکمیل علی انه اقام حقه تعالی فی تبلیغ الرسالة و ادائها و الدعوة الی الله علی بصیرة مع ثباته علی الصراط المستقیم الذی هو طریق التوحید الذاتی بقوله «یس* و القرآن الحکیم* انک لمن المرسلین* علی صراط مستقیم»[3] و هو من اجل المقامات و اصعبها.

آن پیامبری که خداود به او قسم خورده در سوره یس به صورت اشاره و ایماء.

خداوند ایماء و اشاره کرده و در آن ایماء نیز از رمز استفاده کرده و «یـ» را علامتی بر وقایه یعنی محافظت و نگهداری از مردم و «س» را علامتی برای سلامت یعنی کمال ایشان قرار داده اند در نتیجه پیامبر هم کامل اند و هم مکمل غیر.

ترجمه و شرح متن:

آن صفی که خداوند به او قسم خورده در حالی که با اشاره کردن به پیامبر از رمز «یس» استفاده می کنند که ی«یـ» دال بر وقایه و «س» دال بر سلامت است که سلامت پیامبر مقتضی کامل بودن اوست و وقایتش مقتضی مکمِّل بودنشان است.

خداوند قسم خورده اند بر اینکه پیغمبر، حق خداوند تعالی را در تبلیغ و اداء رسالت و دعوت به سوی خدا از روی بصیرت و اثبات بر راه مستقیم ادا کرده اند.

که این صراط مستقیم همان توحید ذاتی است.

قسم خورده اند بر اینکه پیامبر حق خداوند را ادا کرده اند و این قسم با این آیات بوده است.

و این مقام تبلیغ و اداء رسالت و دعوت از بالاترین و سخت ترین مقامات است.

نکته: بسیاری از مفسرین «یس» را به همین نحو تفسیر کرده اند و بعضی گفته اند که «یـ» مخفف از حرف نداء است و «س» به معنای «انسان» است و بعضی نیز این «س» را مخفف از «سید» گرفته اند و در هر سه تفسیر مراد از «یس» پیامبر است و مخاطب آیه، پیامبر است نه هر انسانی و هر سیدی.

حکیم به معنای محکم یا به معنای جامع حِکَم است و این دو احتمال مانعة الجمع نیستند.


[1] شرح منازل السائرین، ماتن: ابو اسماعیل عبدالله الأنصاری، شارح: کمال الدین عبدالرزاق القاسانی، ج1، ص100.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo