< فهرست دروس

درس برهان شفا - استاد حشمت پور

94/03/25

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مقدمات برهان باید با مطلوب و نتیجه، مناسبت داشته باشد/ فصل 9/ مقاله 2/ برهان شفا.
الفصل التاسع فی تحقیق مناسبه المقدمات البرهانیه و الجدلیه لمطالبها و کیف یکون اختلاف العلمین فی اعطاء اللم و الانّ[1]
در فصل نهم از مقاله دوم است چنانچه از عنوانش معلوم می شود دو مطلب وجود دارد:
مطلب اول: مقدمات برهان باید با مطلوب و نتیجه، مناسبت داشته باشد. مقدمات جدل هم باید با مطلوب و نتیجه، مناسبت داشته باشد. مطلوب مربوط به علمی می شود که در آن علم، برهان یا جدل اقامه می شود. به عبارت دیگر مطلوب، از مسائل آن علم می شود. مثلا در هندسه اگر برهان اقامه می شود باید مقدمات برهان از سنخ هندسه باشد. در فلسفه باید از سنخ فلسفه باشد و در طب باید از سنخ طب باشد. بالاخره چون مطلوب که همان مساله است در این علم مطرح می شود برهان یا جدلی که برای اثبات این مطلوب می آید نیز باید مناسب با همان علم باشد و به تعبیر مصنف مناسب با مطلوب باشد. اگر مناسبت نداشت به آن قیاس گفته می شود ولی برهان گفته نمی شود.
این مطلب که گفته شد شرطی است اضافه بر شرط هایی که قبلا گفته شد. در شرط های قبلی گفته شد که مقدمات باید کلی باشند و صادق باشند و در مقدمه باید محمول برای موضوع بلاواسطه و به نحو اولی ثابت شود الان این شرط هم اضافه می شود که مقدمه باید مناسب با مطلوب هم باشد یعنی مناسب با آن علمی باشد که درباره اش بحث می شود. اینکه بنده « استاد » تعبیر کردم « مناسب با آن علمی باشد که درباره اش بحث می شود » به خاطر این است که مطلوب، عبارت از مساله است و این مطلوب که مساله است در یک علمی مطرح می شود. وقتی گفته می شود برهان باید با مطلوب یعنی مساله، مناسب باشد قهراً چون این مساله، مساله ی این علم است برهان هم باید با علم، مناسب باشد.
مصنف در عنوان فصل تعبیر به « مناسبت برهان با مطلوب » می کند ولی در وقتی که وارد بحث می شود « مناسبت برهان با خود علم » را هم مطرح می کند یعنی بنده « استاد » بیان می کنم که این دو تعبیر با هم فرقی ندارند. یکبار طرفِ مناسبت را « مطلوب » قرار می دهد و یکبار « علم » قرار می دهد.
نکته: ریشه این مناسبت در شرائط قبلی است ولی الان این مطلب به عنوان شرط جدید ذکر نمی شود بلکه تعبیر به « تحقیق » می کند یعنی همان مطلب قبلی را می خواهد محققانه وارد شود و نمی گوید مطلب جدیدی بیان کند این مطلب قبلا از مطالب قبلی استفاده می شود و به عنوان یک امر مستقل به آن تصریح نشده بود اما در اینجا به عنوان یک امر مستقل حساب شده و بیان می گردد که مقدمات برهان باید با نتایج یا علم مناسبت داشته باشد. پس کسی اشکال نکند که این مطلب در ضمن شرائط قبلی آمده چون اگر چه در ضمن شرائط قبلی آمده ولی الان می خواهد به آن تصریح کند و آن را تبیین و تحقیق کند. اینکه این مطلب به عنوان شرط جدید به حساب می آید به خاطر این است که از شرائط قبلی جدا شود.
سوال: چرا در اینجا فقط برهان و جدل مطرح شده و سه صنعت دیگر بیان نشده است؟
جواب: بحث در علم است و مصنف می فرماید در علوم باید مقدمات با مطالب مناسبت داشته باشند. در علم، یا از برهان استفاده می شود یا از جدل استفاده می شود.
مراد از علوم همین علومی است که در اختیار ما قرار گرفته است که اصلش فلسفه است و بقیه اش هم شُعَب فلسفه است. مثل علم تاریخ و علم فقه مورد نظر نیست بلکه علوم حقیقی مراد است. اگر علوم حقیقی را بررسی کنید یا برهان در آنها بکار رفته یا جدل بکار رفته است. خطابه اگر بکار رود ممکن است در یک مواضعی کافی باشد ولی نوعاً خطابه در علوم کافی نیست. شعر برای جاهایی است که شخص می خواهد تخیل کسی را تحریک کند و در علوم چنین کاری نمی شود. سفسطه هم مغالطه است و جا ندارد که بحث شود لذا آنچه باقی می ماند فقط برهان و جدل است. به این جهت است که مصنف برهان و جدل را در عنوان فصل می آورد و به بقیه کاری ندارد.
مطلب دوم: ممکن است دو علم در برهان شریک باشند یعنی این برهان در هر دو علم اقامه می شود ولی یک علم، صاحب اصلی برهان است و این برهان را به علم دیگر عطا می کند چه برهان لمّ باشد چه برهان انّ باشد مثلا این برهان در علم فوق واقع می شود و در علم تحت هم واقع می شود مثل علم هندسه و علم مناظر. گاهی برهانی که در علم هندسه که علم فوق است بکار می رود همان برهان در مناظر بکار می رود یا بر عکس، آن برهانی که در علم مناظر بکار می رود در هندسه بکار می رود. مصنف در عنوان فصل می فرماید بیان می کنیم که دو علم در اعطای « لمّ » و « انّ » چه فرقی با هم دارند. این قضیه وقتی اتفاق می افتد که مناسبت رعایت شود. پس عنوان دوم فصل با عنوان اول فصل ارتباط دارد و اینطور نیست که مرتبط به هم نباشند.
توضیح عبارت
الفصل التاسع فی تحقیق مناسبه المقدمات البرهانیه و الجدلیه لمطالبها
« لمطالبها » متعلق به « مناسبه » است یعنی مقدمات برهانیه و جدلیه باید مناسب با مطالب برهان و جدل باشند به عبارت دیگر مناسب باشد با مطلوب هایی که از این مقدمات استخراج می شوند.
و کیف یکون اختلاف العلمین فی اعطاء اللمّ و الانّ »
مطلب دیگر این است که دو علم چگونه در اعطای لمّ و انّ با هم اختلاف دارند؟ مثلا اختلاف به این است که یکی فوق و یکی تحت باشد تا آنکه فوق است مُعطِی باشد و آن که تحت است مُعطَی له باشد.
قیل فی التعلیم الاول انه یجب الایقتصر فی اقامه البرهان علی ان تکون المقدمات صادقه
مصنف مطلبی از منطق ارسطو نقل می کند و می گوید واجب است که در اقامه برهان بر بعضی از شرط هایی که قبلاً گفته شده اکتفا نشود بلکه شرط دیگر که شرط مناسبت است هم پذیرفته شود.
« علی ان تکون » متعلق به « اقامه » است بلکه متعلق به « لا یتقصر » است.
ترجمه: در تعلیم اول گفته واجب است که در اقامه برهان اکتفا نشود بر اینکه مقدمات، صادق باشند « بلکه شرائط دیگر در باب برهان وجود دارد که باید به آنها هم توجه کرد ».
بل یجب ان تکون مع ذلک اولیه غیر ذات اوساط
« مع ذلک »: علاوه بر صادق بودن مقدمات.
« غیر ذات اوساط » توضیح « اولیه » است.
ترجمه: واجب است این مقدمات علاوه بر صادق بودن، اَوّلی باشند یعنی محمول برای موضوعشان بدون واسطه ثابت شده باشد « چه واسطه ی عام باشد چه واسطه ی خاص باشد ».
و لا علی ان تکون مع ذلک مقوله علی الکل فقط
« مع ذلک »: علاوه بر صادق بودن و اولی بودن.
« و لا علی » یعنی « و یجب ایضا ان لا یقتصر علی ان تکون ... ».
باز هم واجب است که اکتفا نشود که مقدمات برهان علاوه بر صادق بودن و اَوّلی بودن بر اینکه مقدمه، کلیه باشد « یعنی مقول علی الکل » باشد.
« فقط » تاکید برای « اکتفا » است یعنی فقط بر این اکتفا نشود.
لکن یجب مع ذلک کله ان تکون مناسبه علی ما اشرنا الیه مرارا کثیره
ترجمه: بلکه واجب است با تمام اینها « یعنی صدق و اَوّلویت و کلیت » که مقدمه برهان مناسب با مطلوب « یا با علم » باشد.
صفحه 174 سطر 8 قوله « فیکاد »
کاری را یکی از حکمای یونان یا یکی از ریاضیون یونان انجام داده یعنی برهانی اقامه کرده که مناسب با بحثش نبوده است لذا مصنف به کلام آن شخص اشاره می کند و اشکال می کند. این شخص در باب هندسه از مقدمه ای استفاده کرده که مخصوص باب هندسه نیست بلکه عام است و آن مقدمه که عام است واسطه می شود و مطلوب با واسطه ی عام اثبات می شود و وقتی با واسطه عام اثبات شود اَوّلیت فوت می شود و در نتیجه مناسبت هم فوت می شود. مصنف می فرماید اینچنین برهانی را برهان نمی نامیم ولو ظاهرش برهان باشد.
بیان کلام بروسن: این شخص می خواسته دایره را مربع کند یعنی دایره ای در اختیارش بوده و می خواسته آن را مساوی با مربع کند سپس استدلال بر این مطلب می آورد. اگر دایره با مربع مساوی شد محاسبه ی مساحتش آسان می شود چون مساحت مربع به دست می آید و مساحت مربع همان مساحت دایره می شود. پس اگر بتوان مربعی را با دایره مساوی قرار داد از طریق مساحت مربع، مساحت دایره بدست می آید. این شخص گفته می توان دایره را مساوی مربع قرار داد و نتیجتاً می توان مساحت دایره را از طریق مساحت مربع محاسبه کرد. یک ضلع از مربع گرفته می شود و آن را مجذور می کنند تا مساحتش بدست آید. همان ضلع اگر مجذور شود مساحت دایره بدست می آید.
این شخص در اقامه ی برهان، مناسبت را به بیانی که گفته می شود رعایت نکرده لذا برهانش برهان هندسی نیست.
توضیح عبارت
فیکاد ان یکون القیاس الذی اورده بروسن علی تربیع الدائره ماخوذاً من مقدمات صادقه بینه بنفسها مقوله علی الکل
در پاورقی انگلیسی لفظ « بروسن » را به این صورت Bryson نوشته و « برایسون » تلفظ می شود و آن را معرّب کردند و « بروسن » شده است. البته یک « بروسن » در فرانسه بوده که برای قرن 17 می باشد و معمار معروفی بوده که بسیاری از کاخ های فرانسه را ساخته است. اما این « بروسن » که در کتاب مطرح شده برای قبل از میلاد است.
ترجمه: به نظر می رسد قیاسی که بروسن بر تربیع دایره ذکر کرده « تربیع به معنای مربع ساختن دایره است و غرض از مربع ساختن دایره این است که مساحت مربع را حساب کنیم تا از این طریق مساحت دایره بدست آید » اخذ شده از مقدماتی که صادق اند و بیّن بنفسه هستند « یعنی خودشان بدیهی اند و احتیاج نیست که با قیاس اثبات شوند » و کلی هم هستند « یعنی تمام شرائط برهان را دارند ».
الا ان کلامه لیس ببرهان هندسی لان مقدماته غیر مناسبه
ولی کلام بروسن، برهان هندسی نیست زیرا مقدماتِ برهانی که اقامه کرده غیر مناسب با علم هندسه است.
« فبیانه کما علمت بالعرض »
بیان این مطلب یا برهانی که بر این مطلب اقامه می شود بالعرض است یعنی این بیان برای اینجا نیست برای جای دیگر است و در اینجا از آن استفاده می شود.



[1] الشفاء،ابن سینا،ج9،ص174،س1،ط ذوی القربی.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo