< فهرست دروس

استاد سید‌منذر حکیم

درس خارج فقه

93/02/29

بسم الله الرحمن الرحيم

 

22/2/93

اعوذ بالله السمیع العلیم من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین وصلی الله علی سیدنا محمد وآله الطاهرین.

ربنا لا تکلنا انفسنا طرفة عین ابدا.

بحث ما در نظام اجتماعی رسید به بحث خرده نظامها و در رأس خرده نظامها نظام امامت و ولایت بود که وارد این بحث شدیم و سعی کردیم آن رویکرد عملی امامت را در نظام اجتماعی ببینیم و بحث ما در چند کلمه خلاصه شد که امامت در بعد عملی یا در بعد نظام بر اساس آن جایگاهی که امامت دارد و نقشی که امامت باید داشته باشد تعیین می‌شود خب از کجا مشخص می‌شود که چه نقشی امامت دارد ما دو آیتم را عنوان کردیم اولین و مهمترین بحث شاید این بود که ببینیم آن چیستی امامت و چرایی امامت یعنی از دو بعد ما میتوانیم وارد این بحث شویم که شدیم یکی چیستی امامت گفتیم حقیقت امامت پیشتازی امام امام شخصی است که پیشتاز می‌شود در مقام کمال کسب کمالات و در اثر پیشتازی جایگاه ویژهای پیدا می‌کند جایگاه ریادت و رهبری و راهنمایی و رعایت و سرپرستی و در آخر تربیت انسانها را عهده دار می‌شود خب این چیستی امامت که در حقیقت آن معنای عمیقی که برای امام در دیدگاه شیعه وجود دارد خب این یک دیدگاه منحصر به فردی است برای سایر مکاتب ما چنین بینش عمیقی ندیدیم و نمی‌بینیم در حالی که در متون اسلامی ما متون اهل بیتی ما این را به خوبی می‌بینیم و مشغول بررسی آن روایت معروف امام رضا علیه السلام بودیم تا ببینیم این امام به لحاظ این جایگاهی که کسب کرده است و این جایگاه را به حق به دست آورده است یعنی بر اساس شایستگی شایستگی هم بر اساس لیاقت و ظرفیت بالا بودن امام به اینجا می‌رسد که در حقیقت یک سیر تکوینی اینجا خواهد بود به همین خاطر وقتی می‌گوییم امامت یک بعدش امامت تکوینی است که این بحث مقدم است بر بحث ولایت تکوینی که مطرح می‌کنند آقایان در قبل از اعمال ولایت این امام خودش به لحاظ آن کمالاتی که کسب کرده است شایستگی پیدا می‌کند و در نتیجه آثار وجودی خواهد داشت که یکی از آن برکات و آثار آن ولایت تکوینش خواهد بود و بر اساس این جایگاهی که برخواسته از لیاقت و ظرفیتش هست به او جایگاه تشریعی هم داده می‌شود خب یک کسی که چنین جایگاهی را به دست آورده است این جایگاه اقتضای این را دارد که بتواند راهنمایی کامل و تسدید کامل و رعایت و سرپرستی کامل از آنچه زیر مجموعه‌اش هست و به او مربوط است یعنی نسبت به مأمومین این امام مأمومین خود را سرپرستی می‌کند رعایت می‌کند بعد آمدیم خورد شدیم در این ابعاد و مراتب رعایت و سرپرستی امام برای مأمومین خود که شروع کردیم از آن مراحل شش گانة عمل از قبل از شروع عمل تا به فرجام رسیدن عمل در شش مرحله این مراحل تکامل عملی انسان را توضیح دادیم و روشن شد که در هر یک از این مراحل امام نقش ایفا می‌کند و در نتیجه این که تمام اعمال ما به امام بستگی دارد یک معنای دقیقی پیدا می‌کند در روایت امام رضا علیه السلام به اینجا رسیدیم اگر یادتان باشد امام این چنین فرمودند ان الامامة هی منزلة الانبیاء وارث الاوصیاء ان الامامة خلافة الله وخلافة الرسول و مقام امیر المؤمنین علیه السلام این امامت خلافت خداست خلافت خدا یعنی امام خلیفه و قائم مقام و جایگزین خدا می‌شود این قائم مقام خدا بودن و قبول سرپرستی از طرف ذات مقدس حق برای انسانها که به صورت همزمان خلافت رسول هم خواهد بود خلافت امیر المؤمنین علیه السلام خواهد بود میراث حسنین خواهد بود که اینها یک معنی را دارند می‌گویند یعنی این که اینها را به ارث می‌برد از چه اساس بر اساس لیاقتی که این امام دارد بعد می‌فرماید که این چنین جایگاهی چه نقشی دارد 1ـ ان الامامة زمام الدین افسار دین امامت است یا بگوییم افسار دین در دست امام است یا خود امامت افسار دین است آن جهت دهنده و خط دهندة خود دین هم خواهد بود نه فقط مؤمنین و متدینین اصلا خود دین در دست امام است چرا چون او به تعبیر دیگر کتاب الله الناطق است او دارد بر اساس آنچه که به دست آورده است و خدا به او توفیق داده است و عنایت کرده است او خود دین است یعنی آن دین عملی است آن کتاب ناطق یعنی دینی است که به عینیت رسیده است و عملی شده است و تحقق پیدا کرده است و او دین را در خود تجلی داده است تجلی یافتن دین واین که او هر چه بگوید الحق مع علی وعلی مع الحق یا یرضی الله لرضاها و یغضب لغضبها خدا به خاطر رضایت فاطمة زهرا سلام الله علیها راضی می‌شود یعنی آنقدر اوج گرفته است و رشد کرده است که تجلی رضای خداست و نشانة رضای خداست وقتی او راضی شد پس خدا هم راضی می‌شود چرا چون او با آن حیثیت تعلیلی که در اینجا به وجود آمده است او می‌شود نمایانگر آن رضای خداست لذا شما رضای خدا را از رضای او کشف می‌کنید و حالا شاید مبالغه‌ای در تعبیر باشد خدایی که خودش علت وجود است می‌فرماید رضای من در گرو رضای اوست خب این نشانه و تعبیری است از مندک بودن و فانی بودن او در ذات خدا در ذات اقدس احدیت است فناء فی الله به یک معنی برای او حاصل شده است به گونه‌ای که خدا رضای خودش را در گرو رضای او قرار داده است این که می‌فرماید ان الامامة زمام الدین افسار دین در دست امام است این یک بعد یعنی کار کرد برای امامت که شما امامت را در او می‌بینید و دین را در او خلاص می‌کنید وخلاصه می‌شود دین در او یعنی آن به خاطر آن جامعیتی که دارد کل دین را یکجا دارد شخصی که با پیامبر صلی الله علیه وآله سر یک مسألة بسیار جزئی بحثش شده بود و پیامبر را متهم می‌کرد به این که داری به من ستم می‌کنی پیامبر فرمودند عجیب من اگر ستم کنم چه کسی دیگر عدالت می‌خواهد و عدالت را به عهده بگیرد من استوانة عدالتم من رکن عدالتم من آن تجلی عدالتم اگر من را به ستمگری متهم کنی و ستم کردن دیگر برای عدالت شما جایی نمی‌بینید و کسی را نمی‌بیند که بتواند این عدالت را تحقق ببخشد خب ویلک یعنی چه تصور بسیار باطل و بسیار گزاف وبه دور از انسانی که آن می‌گوییم زید عدل زیدی که خود عین عدل است وقتی می‌گوییم پیامبر عین کمال است خود کمال است پیامبر خود دین است بعد اگر این را ما به انحراف خدایی نکرده و به ضلالت و گمراهی بخواهیم نسبت دهیم دیگر ما مصداقی برای عدالت دین برای کمال نخواهیم یافت لذا اینجا تعبیر تعبیر بسیار دقیق و ظریفی است که امامت زمام دین است افسار دین امامت است این یک کارکرد کارکرد دیگر نظام المسلمین جامعة اسلامی جامعة مسلمین نظمشان بر اساس امامت است یعنی امامت شکل دهنده و نظم دهندة آنهاست بنابراین رهایی از چند دستگی و تفرق از عدم محکم بودن روابط سست بودن روابط اجتماعی این به خاطر این است که آن بگوییم شاه بیت این نظام یا آن خط رابط میان همة اجزاء این نظام در گرو امام و در دست امام یا خود وجود امام این نظم را می‌بخشد یعنی وقتی یک کسی یک شخصیت مهمی می‌آید وارد جایی می‌شود خود به خود دیگران به لحاظ آن تصور و برداشتی که از او دارند یک نظم خاصی می‌گیرند به خودشان درست است وقتی وارد می‌شود خود ورود او یک شکل خاصی می‌دهد به لحاظ حالا به مقدار آشنایی اینها با آن فرد مثلا اگر بگویند الآن علامة طباطبایی رحمة الله علیه وارد این مجلس شدند و مجلس پر از اساتید و فضلا و طلاب باشد هر جا بنشینند و هرگونه‌ای که باشند باعث یک شکل خاصی و نظم خاصی برای آن جلسه می‌شوند به طور طبیعی یعنی ورود او یک شکل خاصی می‌دهد به آن مجموعه امام بودنش در جمع مسلمین بودن یک انسان کامل جامع الاطرافی که این رعایت کنند و سرپرستی کنند همة امور را حضور او در جامعه حتی اگر این امام به تعبیر بعضیها دست بسته باشد از لحاظ این که الآن شرائط اجتماعی یا سیاسی به او اجازة تحرک ندهد اما بودن او در این جامعه و حضور او یک وضع خاصی و نظم خاصی به آن جمع می‌دهد تا این که مثلا او در این جمع نباشد پس نظم بخش و نظم دهندة مسلمین هست این کارکرد دوم و صلاح الدنیا وعز المؤمنین صلاح امور دنیای مردم و به سامان رسیدن یا سامان یافتن امور دنیا در اختیار امام است یا خود امام وجود امام یعنی صلاح دنیاست و عزت مؤمنین است پس دو کارکرد دارد در امور دنیوی برای جامعة اسلامی در عین این که دنیای آنها صالح و آباد می‌شود عزت هم به آنها داده می‌شود و موجب عزت مؤمنین می‌شود این هم کارکرد امامت در دنیا و در اعمال مردم خب با توجه به آن توضیحات قبلی که عرض کردم امام در جای جای اعمال مردم می‌تواند اثر بگذارد واز لیاقت و آمادگی برای هدایت تا سرپرستی و تربیت مردم به دست او باشد دیگر این صلاح دنیای مردم به امام است خیلی روشن می‌شود یعنی چه یعنی مردم آباد می‌شوند مردم به رشد و کمال می‌رسند مردم یک زندگی روبه راه و خوبی خواهند داشت چرا چون زمام امور آنها سرپرستی آنها به دست یک کسی است که همه چیز را آگاه است و داناست و وارد و رعایت می‌کند و موجب عزت موجب اقتدار می‌شود موجب اقتداری که این باعث هیبت جامعة اسلامی می‌شود بعد فرمودند ان الامامة اس الاسلام النامی امامت اساس ولی یک اساس پویاست که در حال نمو ورشد وتکامل است اس الاسلام النامی یک اساس و پایة است و راکدی نیست که همینطور که بعضیها برای امامت بحث می‌کنند او را در حد یک اصلی که این اصل بله هست وبوده اما این اصل چه کارکردی دارد چه رونقی را به وجود می‌آورد برای اسلام این را نگاه نمی‌کنند پس اساسی است که در حال نمو پویایی تکامل هست و فرعه السامی امامت اینجا فرع است اینجا یک شاخه است ولی چگونه شاخه‌ای که بسیار بالانده و بسیار چشم گیر و بسیار با عظمت هست یک فرع جزئی نیست یک فرعی که بسیار رفیع است و ما هم در مجموعة نظام عرض کردیم که در قلة این نظام در قلة این منظومة اجتماعی امامت قرار می‌گیرد بعد شاهد بعدی من در این عبارت است بالامام تمام الصلاة والزکاة والصیام والحج و الجهاد و توفیر الفی و الصدقات و امضاء الحدود و الاحکام ومنع الثغور والاطراف تقریبا همة ابعاد را در اینجا فرموده است که نماز می‌خوانند مردم اما نماز تام نیست تمامیت نماز به امام است تمامیت زکات به امام است تمامیت روزه به امام است تمامیت حج تمامیت جهاد خوب حالا در فقه ما در مواردی مثلا جهاد ابتدایی میگوییم بدون اجازة امام نمی‌شود اما در جهاد دفاعی چطوردر حج چگونه است در صیام و زکات که اینها ظاهرا فردی هستند اما می‌بینید این فردی بودن توقف داده شده است بر تمامیت آنها بر وجود امام توفیر الفیء درآمدها و آن منابعی که برای جامعة اسلامی قرار داده شده است این که این سرمایه‌ها به دست بیاید و فراهم شود تا جامعه به حرکت خودش ادامه دهد توفیر الفیء به دست امام است صدقات هم همچنین به دست امام است حدود و احکام هم امضا شدنش با امام است و حتی آن پاسداری از مرزهای جهان اسلام به عهدة امام یا با امام انجام می‌گیرد با وجود امام شما میتوانید مرزها را پاس بدهید البته حالا این چند معنی می‌تواند داشته باشد این عبارت یکی از معانیش این است که با حضور و وجود امام راحت به خوبی می‌شود از این مرزها پاسداری نمود بالاخره اینهایی که سر در لب مرز هستند الهام می‌گیرند از این امام از این اقتدار امام وما حالا دیدیم در شرائط مختلف سیاسی که در حال حاضر هست با اقتدار جمهوری اسلامی در زمان جنگ و بعد از جنگ چگونه دیگران دولتهای اسلامی دیگر بر اساس آن مقدار عزتی که جمهوری اسلام داشتند به همان اندازه میتوانستند برای پیشروی در برابر جهان کفر سینه سپر کنند و احضار اقتدار کنند خب این یک بخشی از تأثیر گذاری امام بود بخش دیگر الامام یحل حلال الله و یحرم حرام الله و یقیم حدود الله خب حالا این چند معنی می‌تواند داشته باشد یک معنایش این است که امام بیانگر حلال و حرام خداست یحل ویحرم یعنی یقوم ببیان الحلال والحرام یک معنای یحل و یحرم یعنی مجری حلال و حرام خدا امام است امام عهده‌دار تحقق بخشیدن به حلالهای خدا و جلوگیری از تحقق حرامهای خدا هست پس در نتیجه در عالم اجرا آن قوة مجریة حقیقی امام است هر چند کردم ابزار هستند و وسیله و کمک می‌کنند اما آن مجری واقعی که امضاء می‌کند این اجراها را و قبول می‌کند یا رد می‌کند این امام است یعنی معیار و شاخصی است که خدا او را قرار داده است تا حلال و حرامش به خوبی تبیین و اجرا شود و یقیم حدود الله اقامة حدود اساسا به دست امام است امام نباشد حدود اقامه نمی‌شود چون اقامة حد احتیاج به اقتدار دارد احتیاج به مصونیت دارد احتیاج به مشروعیت دارد همة اینها را امام با حضورش در جامعه می‌تواند تحقق ببشخد و یذب عن دین الله حالا این بخش دیگری است بحث دفاع از دین خدا دعوت به سبیل رب بالحکمة والموعظة الحسنة والحجة البالغة اینها هم کارکردهای دیگر امام است بحث دفاع از دین ودعوت صحیح واصولی به سوی آن دین خدا و در حقیقت بالاترین حجت و بالاترین دلیل حجت بالغه آن حجتی است که در دست امام خواهد بود امام با آن حضور جدی خودش در حقیقت می‌تواند بهترین دلیل بالاترین دلیل و مهمترین دلائل هر اصل وهر زمانی را ارائة دهد و در حقیقت آن زنده بودن دین و پویا بودن دین را امام با دست مبارک خودش به جامعة بشری نشان می‌دهد این بخشی از کارکردهای امام در این روایت است بعد در تتمة این روایت با تشبیهایی که از امام معصوم می‌کند کالشمس الطالعة و النجم الهادی والماء العذب و تشبهات مختلفی که در این روایت آمده است باز ابعاد دیگری از کارکرد امام و تأثیرگذاری امام و مراتب تأثیرگذاری امام را در جامعة بشری توضیح داده می‌شود والحمدلله رب العالمین وصلی الله علی سیدنا محمد وآله الطاهرین.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo