< فهرست دروس

استاد سید‌منذر حکیم

درس خارج فقه

92/02/17

بسم الله الرحمن الرحيم

 

17/2/92

اعوذ بالله من السمیع العلیم من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین بارئ الخلائق اجمعین ثم الصلاة والسلام علی البشیر النذیر سیدنا ونبینا وحبیب قلوبنا ابی القاسم المصطفی محمد وآله الطاهرین.

ربنا لا تکلنا الی انفسنا طرفة عین ابدا.

بحث ما در نظام اجتماعی به ویژگیهای جامعة اسلامی رسید که عرض کردیم چندین ویژگی مهم در این جامعه مطرح هست ویژگی اول این که جامعه‌ای است معتقد با ایمان به خدا و این آثار فراوانی در زندگی فردی و اجتماعی داشت ویژگی دوم این که این جامعة معتقد به خدا جامعه‌ای متعبد برای خداست عبد و عبودیت برای خدا را سرلوحة تمام برنامه‌های خودش قرار می‌دهد و ویژگی سوم این بود که این جامعه جامعة اینده نگر و آخرت گرا می‌باشد و این آخرت گرایی در زندگی دنیوی برای این جامعه آثار فراوانی دارد که یکی از آثارش این است که این انسان انسان با این نگرش دنیا را کشتزار آخرت قرار می‌دهد و بیشترین بهره برداری از دنیا را برای آخرت به عنوان یک اصل یک سیاسیت در زندگی خودش قرار خواهد داد کادح الی ربک کدحا فملاقیه و چنین جامعه‌ای از بهره برداری از تمام امکانات فرو گذار نخواهد بود و حرص در کسب عمل صالح به آخرت رساننده را در زندگی خودش به گونه‌ای خواهد داشت که همراه با زهد مطلوب در دنیا سبک بار و سبک بال بودن در این زندگی دنیا را در زندگی خواهد داشت یعنی این جامعه به جای حرص بر جمع مال و منال و امکانات حرص در رسیدن به سعادت اخروی در عین اهمیت به تمام امکانات مادی خواهد داشت این اهمیت دادن در راه کسب آن کمالات معنوی خواهد بود لذا سبک بار وسبک بال می‌شود به تعبیر امیر المؤمنین علیه السلام نسبت به متقین می‌فرماید در وصفشان ولو لا الاجل الذی کتب الله لهم لم تستقر ارواحهم فی ابدانهم طرفة عین آنقدر اینها سبک بال و سبک بار هستند که هر لحظه هر آینه عزرائیل بیاید بخواهد آنها را به آن دار و به آن دنیا ببرد اینها اصلا در شوق لقاء الله دارند می‌سوزند ولو لا اجل اگر آن اجل مقدر برایشان نوشته نشده بود یک لحظه ارواح آنها در ابدانشان قرار نداشت یعنی در عین این که در دنیاست و زندگی می‌کند و مثل دیگران به امور دانیالی و امور مادی می‌پردازد اما یک معنای دنیا معنی در پشت سر این رفتارهای مادی و غریزی روز مره‌ای که انسان از خورد و خوراک و آشامیدن و ارتباط با دیگران دارد اما در پشت صحنه تمام این رفتارها یک شوق لقاء الله در وجود او اشعه‌ای به وجود آورده است که او را نورانی کرده است خب رسیدیم به ششمین ویژگی که بحث گذشته دیروز ما بود که اعتدال و توازن و تعادل یکی از مهمترین ویژگیهای جامعة اسلامی است که ریشة این تعادل و توازن را هم در تعادل و توازن در شریعت در احکام شرعی در آن اصول کلی قانونگذاری که خداوند متعال آنها را در این شریعت نهادینه کرده است و دعوت به عدالت واستقامت نموده است و طبیعت این برنامه‌ای که اجرا می‌شود در جامعه وقتی که عدالت محور و عدالت پرور بود جامعه هم جامعه‌ای عادل و متعادل خواهد شد ویژگی هفتم با توجه به ویژگیهای گذشته این جامعه یک جامعة متحد ومتماسک و یک پارچه خواهد بود چند دستگی دوئیت و اختلاف و شقاق در این جامعه بی معنی خواهد بود یعنی زمینه‌های اختلاف در این جامعه وجود نخواهد داشت چرا با آن پشتوانه‌ای که عرض کردیم ویژگی اعتقادی ایمان به خدا و تعبد برای خدا داشتن یک مسیر یک هدف و یک مسیر و روحیة آخرت گرایی انسان را از هر گونه اختلاف بر سر امور مادی بر سر تعینات بر سر مقامات دنیوی و هر چیزی که انسان را به دوئیت می‌کشاند این جامعه به دور خواهد بود لذا وقتی خداوند دستور می‌فرماید واعتصموا بحبل الله جمیعا ولا تفرقوا یا می‌فرماید ان هذه امتکم امة واحدة وانا ربکم فاعبدون یا وانا ربکم فاتقون در اینجا می‌بینیم که این دستور صرف یک دستور نیست بلکه دستوری که زمنیه‌های او وبسترهای او آماده شده است بستر آماده شده آن مجموعة ویژگیهایی که عرض شد بهترین بستر را برای اتحاد واعتصام بحبل الله را فراهم کرده است لذا یک تکلیف شاق و فوق العاده‌ای نیست این تکلیف بیشتر نشان می‌دهد که چگونه باید جامعه باشد جامعه‌ای که به ریسمان خدا چنگ زده است اعتصام کرده این اعتصام دیگر اختلاف و تفرق نمی‌آورد شما می‌بینید یک نمونة عملی در مکه وقتی که حاجی می‌رود به طواف کعبه یا می‌رود برای مناسک همة حاجیها به یک سمت و به هدف در حرکتند اصلا آنجا زمینه‌ای برای دعوا و برای اختلاف نمی‌بینید همه دور کعبه طواف می‌کنند در یک مسیر مشخص چون مسیر است چه وقت اختلاف به وجود می‌آید وقتی یکی می‌رود یکی می‌آید یعنی شما یک راه دارید این راه بعضیها می‌روند بعضیها می‌آیند نظمی ندارد این راه در اینجا استحکاک به وجود می‌آید تقابل به وجود می‌آید اما همه در یک مسیر در حرکتند پیوسته حرکت می‌کنند اصلا تقابلی نیست در اینجا وقتی که هدف یکی شد ومسیر یکی شد هدف خدا بود مسیر عبادت الله بود و زندگی دنیا مزرعه و کشتزار آخرت بود و انسان بیشترین تلاش را برای رسیدن به خدا خدای اکرم الاکرمین وارحم الارحمین را خواهد داشت دیگر این انسان گفتیم زهد در دنیا می‌شود سر لوحه و یک سیاست در زندگی او زهد مثبت این زهد مثبت یعنی دلنگرانی ندارد تعلق ندارد به دنیا و انچه که باعث تعلق می‌شود زمنیه‌اش اصلا وجود ندارد بنابراین چنین انسانی در تمام انسانها که در چنین مسیری در حرکتند اینها یک دست هستند خود به خود اینها متحد هستندوچون در مسیر واحد هستند به سمت یک هدف یک جامعة یک پارچه است لذا وقتی می‌فرماید واعتصموا بحبل الله جمیعا ولا تفرقوا هشدار از آن آفتهایی که در این مسیر نصیب انسان می‌شود انسان غفلت می‌کند از آن خدا غفلت می‌کند از آن طبیعت آن مسیری که عبادت است غفلت می‌کند از آن آخرت گرایی که سرلوحة کارهای او در زندگی است در یک لحظه از این هدف غافل می‌شود و از این سیاست یا آن استراتیجی آن آینده نگری وعاقبت نگری به دور می‌شود و به زندگی مادی دنیا و به مصالح نزدیک فکر می‌کند اینجاست که میبرد این انسان و در حقیقت خودش را در این مسیر متوقف می‌کند وقتی متوقف کرد استحکام پیدا می‌کند با دیگران با دیگرانی که در مسیرند دارند می‌روند برخورد می‌کند توقف او در این لحظات باعث استحکام با دیگران می‌شود اینجاست که قرآن دو نکته را فرموده هم فرموده اعتصموا بحبل الله جمیعا همة شما به ریسمان خدا چنگ بزنید همه با هم به ریسمان خدا چنگ بزنید که این خودش وحدت آور است ولا تفرقوا جدا جدا شاخه شاخه نشوید نگویید هر کسی برای خودش یک ریسمانی درست کند یا هر کسی برای خودش فکر کند چیز که دارد همان ریسمان خداست و یا در سط مسیر از چنگ زدن به این ریسمان شل شود و توقف کند فکر می‌کند به این ریمسان خدا توجه کرده است همانطوری که دربارة منافقین فرمود که اینها خیال می‌کنند دارند اصلاح می‌کنند درحالی که مفسد هستند قالوا انما نحن مصلحون علی انهم هم المفسدون خیال اصلاح را دارند نه این که واقعا اصلاح می‌کنند در حالی که دارند افساد می‌کنند یظنون یحسبون انهم یحسنون صنعا خیال می‌کنند کار خوب دارند می‌کنند اینجاست که اینها همه آفتهای این مسیر است که باعث تفرقه می‌شود که می‌فرماید خود این تفرقه مضموم و غیر مقبول است و نامطلوب است در این جامعه چرا چون این تفرقه بعد به شقاق و جدایی و در حقیقت تگه تکه شدن این جامعه می‌انجامد که اگر این چنین شد دیگر برای تمام قدرتمندان و ابر قدرتها یک لقمة بسیار گوارا خواهد بود و این جامعه در جوامع دیگر هضم خواهد شد وحذف خواهد شد واین خطر بسیار بزرگی است که یک جامعه‌ای که با این همه امکانات علمی این همه امکانات واقعی و توانمندیهایی که دراد این جامعه به خاطر یک چنین آفتی آفت اختلاف خودش را در معرض استعمار و استحمار و استثمار دیگران قرار بدهد خب ویژگی هشتمی که برای این جامعة ایمانی اسلامی قابل تصور است و در آیات قرآن کریم هم به او اشاره شده است این است که رابطة میان افراد این جامعه اضافه بر آن رابطة اعتقادی که ایمان به خدا باشد که همه مؤمن به خدا هستند وبه یک هدف توجه دارند اضافه بر آن بین خود این افراد رابطه رابطة اخوت است همسان هم هستند یکنواخت هم همه برادر هم هستند این اخوت ایمانی غیر از آن اخوت نسبی است اخوت در نسب اینکه دو فرزند یک پدر باشند مقسمشان آن پدر است اینها در قرین هم و قسیم هم هستند و اینجا می‌گویند اینها اخوت هست بین این دو هیچ کدام بر دیگری ترجیحی ندارد نسبتشان با آن پدر رابطه‌شان با آن پدر یکی است مؤمنین هم این چنین هستند علی رغم همة اختلافهای فاحشی که ممکن است داشته باشند در طول و قد و رنگ و فرهنگ و زبان و اخلاق و با همة این تفاوتها اینها اخوت و برادری اصل است در روابط میان اینهاست یعنی نوع ارتباط افراد با یکدیگر بر اساس اخوت است انما المؤمنون اخوه این حصر خیلی مهم است اینجا ادت حصر می‌فرماید مؤمن فقط و فقط برادرند با هم یعنی در رابطه‌شان با یکدیگر رابطة برادری اصل است لذا بر این وقتی رابطة برادری مطرح شد هم مساوات در برابر قانون در برابر خدا معنی پیدا می‌کند و هم این رابطة برادری تبعاتی و تکالیفی دارد در آغاز طرح این اصل اصل اخوت پیامبر فرمودند و قانون خدا این بود که مؤمنین با همدیگر امکانات خودشان را تقسیم می‌کردند و بذل و بخشش می‌کردند کسی که دو همسر داشت و برادر او بی همسر بود یک همسرش را طلاق می‌داد و خلاصه او را از عائله‌مند شدن بهره‌مند می‌کرد تا این حد اینها پیشروی کرده بودند و اموال خودشان را با او نصف می‌کردند تا در روایت آمد که بعد نسخ شد یعنی حتی ارث می‌برد بعدها قانون ارث که آمد این رابطة اخوت را عامل ارث قرار نداد آن رابطة نسبی و سببی را عامل ارث قرار داد خب بنابراین رابطة اخوت چنین ظرفیتی دارد که تکافل اجتماعی همدردی و باز دیگران را به دوش کشیدن در درون یک چنین جامعه‌ای می‌شود یکی از این اصول بسیار مهم بحث تکافل اجتماعی بحثی است که بر اساس این اصل اخوت معنای جدید پیدا می‌کند لذا فرمود رحماء بینهم در وصف جامعة ایمانی پیامبر صلی الله علی وآله فرمود رحماء بینهم میان خودشان رابطه رابطة رحمت است نسبت به یکدیگر رحیم هستند یا قرآن می‌فرماید وفی اموالهم حق معلوم للسائل والمحروم برای اموال مؤمنین نسبت به بقیة مؤمنین حقوق مؤمنین دارند هم سائل هم محروم اینها حق دارند در اموال ما لذا اگر درخواستی کردند شما این درخواست را نادیده نگیرید و فکر نکنید که شما نسبت به اینها بی‌تفاوت می‌توانید باشید از این اموالتان برای آنها نصیبی هست قد افلح المؤمنون الذین هم للزکاة فاعلون زکات واجب یا مستحب نشانة همین اصل است یعنی اصل تکافل با یک فریضة زکات و خمس وجوبی تأمین شده است و بخشی از آن با زکات استحبابی انفاق فی سبیل الله تأمین می‌شود که این دیگر بستگی دارد به جربزة افراد و چقدر می‌خواهند در مسیر الهی و در مسیر اخوت گام بردارند و پیشرفت کنند واینجاست که می‌بینیم که رابطة میان مؤمنین وقتی چنین رابطه‌ای شد رابطة اخوت و رحمت و یاری رسانی به همدیگر اصل قرار شد باشد می‌بینیم که اصلا این جامعه یک جامعة دیگر یک جامعة بهشتی در روی زمین خواهد بود در یکی از همین مدارس قم نقل کردند شهید قدوسی یک چنین برنامه‌ای را قرار داده بود برای تربیت طلاب که صندوقی را صندوق قرض الحسنه‌ای ایجاد کرده بودند و هر طلبه‌ای هر پول اضافه‌ای به جای این که در جیبش باشد این پول را در آن صندوق می‌گذاشت وفقط خودش می‌دانست که چقدر در این صندوق موجودی دارد و هر طلبه‌ای که نیازمند می‌شد و پول لازم داشت می‌رفت از این صندوق برداشت می‌کرد پیش خودش یادداشت می‌کرد چون امین بود صادق بود مورد اعتماد بود هیچ مسئولی این صندوق نداشت همیشه این صندوق پر از پول بود و همیشه هم طلبه‌ها نیازهایشان تأمین بود ببینید حد اعلای اعتماد و حد اعلای صداقت وحد اعلای بهره برداری به اندازة نیاز به اندازة ضرورت بعد یک چنین جامعه‌ای شما تصور کنید که همه اموالشان در یک جا باشد و در عین اینکه هر کسی مال معینی و سهم معینی دارد خودش مسئول است و می‌داند چگونه برخورد کند خب این جامعة بسیار ایده آلی می‌شود و چقدر صفات و ملکات انسانی در این افراد در این جامعه پرورش پیدا می‌کند با چنین برخوردی با چنین سیستمی در روایات داریم هم یکی از اصحاب امام باقر علیه السلام خدمتشان رسیدند و تعریف می‌کردند از برادری و اخوتی که بین مؤمنین هست امام فرمودند آیا به این حد رسیده‌اید که یکی از شما دست خودش را در جیب برادر مؤمن خودش ببرد و به اندازة نیاز چیزی که می‌خواهد بردارد و هیچ واهمه‌ای نداشته باشد از این که دل نگرانی ندارد که این برادرش ناراحت شود یعنی هم آن پذیرفته است هم این با انصاف برخورد می‌کند و می‌داند که نباید از حدود و مرزهای موجود تخطی کند اینقدر اعتماد فرمودند به این حد رسیدید عرض کرد نه هنوز به اینجا نرسیده‌ایم که ما چنین حالتی چنین روحیه‌ای داشته باشیم فرمود پس هنوز برادر نشده‌اید یعنی این معنای اخوتی که قرآن می‌خواهد بگوید تا اینجا می‌تواند دامنه داشته باشد انما المؤمنون اخوة فاصلحوا بین اخویکم یا رحماء بینهم صلاح مؤمنان قد افلح المؤمنون یکه للزکاتی هم چه الذین هم للزکاتی فاعلون در زکات دادن اینها هم پروایی ندارند وهم بر سر این اصل زکات ایستاده‌اند و مؤدی زکات هستند احتیاج نیست کسی برود از آنها در خواست کند نیازی نیست کسی به آنها برود اقا چرا زکات نمی‌دهید عامل جمع زکوات را سراغ آنها فرستادن یعنی چه یعنی این هنوز به آن حد مرحله از رشد نرسیده است که بداند هم وظیفة اوست و اصلا ایمان او و صلاح و رستگاری او در گرو اداء زکات است نیاز به مطالبه نیست نفرموده که وقتی از آنها مطالبه کنند جواب مثبت دهند نه آنها پیش قدم می‌شوند در اداء زکات فرموده الذین هم للزکات فاعلون و در عین حال فرموده فی اموالهم حق معلوم للسائل والمحروم این خیلی جالب است که دو تا را در کنار هم می‌فرمایند وقتی که به دو تا در کنار هم بودند خب گفته می‌شود پس این حق غیر حق زکات است یعنی اضافه بر زکات انفاقهای دیگری در این جامعه مطرح هست و افرادی هم هستند افراد خیر گاهی اصلا دوست دارند که انفاق کنند لذت می‌برند از این انفاق احساس خرسندی می‌کنند چرا چون احساس قرب به خدا می‌کنند احساس می‌کنند دارند به سوی حق گام برمی‌دارند خدایی که اکرم الاکرمین است ویژگی نهم برای این جامعة اسلامی استقلال فرهنگی سیاسی نظامی اقتصادی است خب جامعه‌ای که از چنین هدفی گفتیم هدفی الهی ایمان به خدا و عبودیت برای حق برخوردار باشد عبودیت غیر خدا دیگر برای او امکان ندارد عرض کرد که جئنا و فرمود جئنا لنخرج العباد من عبادة العباد الی عبادة الله یا عبادت خدا یا غیر از خدا اگر عبد خدا شدیم دیگر برای غیر خدا سر نمی‌نهیم با عبادت خدا تمام عبادتهای دیگر و عبودیتهای دیگر ابطال می‌شود مهر بطلان می‌خورد لذا چنین جامعه‌ای نسبت به جوامع دیگر از استقلال خاصی برخوردار است یعنی سر افراز به عبودیت به خدا به تعبیر امیر المؤمنین علیه السلام کفی بی عزا ان اکون لک عبدا کفی بی فخرا ان تکون لی ربا عزت من به این وابستگی به تو است بنابراین به غیر دیگر معنی ندارد من وابسته بشوم چون این شرک اینجا بیمعنی است امکان ندارد اصلا شرک بستری ندارد وقتی عبودیت خدا شد دیگر غیر خدا سهمی ندارد لذا در روایی داریم که خدا می‌فرماید انا خیر شریک اگر کسی برای من شریک قائل بشود من بهترین شریک هستم همه چیز را به آن شریک واگذار می‌کنم هیچ چیزی از این مشرک من نمی‌خواهم همه مال غیر من خواهد بود یعنی از توحید تهی می‌شود این انسان امکان ندارد در عین موحد بودن و عابد بودن شریکی برای خدا قائل شویم خب با چنین نگاهی اصلا زمینة وابستگی فراهم نمی‌شود بلکه از اغاز راه و آغاز مسیر این جامعه به سمت حق در حرکت است لذا مستقل از همة انواع وابستگی چه فرهنگی چه سیاسی چه نظامی چه اقتصادی چون همة اینها شئونات مختلف جامعه هستند این جامعه حاضر نخواهد بود که با جوامع دیگر برخوردی استعمار گرانه و برخوردی بر اساس وابستگی داشته باشد فرمود لن یجعل الله خدا در تشریع خودش در قوانین خودش هیچ جای رخنه برای کافرین بر مؤمنین قرار نداده است لن یجعل الله للکافرین علی المؤمنین سبیلا اصلا وابدا خدا نمی‌خواهد و نگذاشته چنین چیزی در همة قوانین اسلامی به گنوه‌ای قانون گذاری ترسیم شده است که جایی برای تبعیت از کافر وتسلط کافر بر مؤمن بر مسلمان وجود ندارد یا در آن آیه می‌فرماید شجرة زیتونة لا شرقیة ولا غربیة این نه شرقی است نه غربی است هیچ تمایلی به هیچ جهتی ندارد بلکه به سمت حق ویه سوی خدا در حرکت است یهد الله لنوره من یشاء وکذلک جعلناکم امة وسطا باز این وسطیتی که آنجا مورد استفاده قرارش دادیم اینجا معنایی جدید پیدا می‌کند امت وسط امت میانه‌رو و معتدل امتی که به هیچ جهتی تمایل و وابستگی نداشته باشد نه به شرق نه به غرب این امت وسط امتی که روی پای خود ایستاده باشد این امت معتدل ومتعادل وسرو قامت این امت امتی است غیر وابسته به غیر به دشمن به غیر خط الهی لذا چنین جامعه‌ای جامعة مستقل از هر لحاظ و این خب جای سخن و جای صحبت مفصل دارد بنابراین یکی از آثار این چنین ویژگی این است که ویژگی دهم جامعة اسلامی جامعه‌ای است که به اصالت اصالت فکری و توان سیاسی و نظامی در همة ابعاد و زمینه‌های بین المللی و اجتماعی برخوردار خواهد بود اصالت و توانمندی سیاسی و نظامی جرا چون خدا فرمود لتکونوا شهداء علی الناس این وسط بودن وسطیت را برای شما قائل شدیم تا این که برمردم شما شهید باشید شما ناظر باشید شما بتوانید نسبت به آنها پیش قدم و ییشا پیش آنها حرکت کنید و بر آنها نظارت داشته باشید آنها را زیر چتر آن خدایی بودن خودتان بیاورید به عبارتی دیگر این پیشقدم بودن این شهید بودن این رقیب وناظر بودن نتیجة طبیعی آن وسطیت و اعتدال است یعنی اگر جامعة معتدل و متعادلی شد پیشرو خواهد بود وقتی پیشرو خواهد بود الگو خواهد شد برای دیگران وقتی الگو برای دیگران شد در حقیقت نسبت به دیگران یک حق تقدم پیدا می‌کند این دیگر استعمار نیست الگو گیری و الگو دهی به خاطر این الگو الگوی سالمی هست خود به خود به یک مطلوبیت ذاتی خواهد داشت و به تبیر قرآن کریم صبغة الله ومن احسن من الله صبغة وقتی رنگ خدایی به خودش گرفت این جامعه این جامعه برای دیگران می‌تواند نور افکنی کند می‌تواند پیام دهد می‌تواند دیگران را تربیت کند و به این ترتیب مقام شهادت را نسبت به دیگران کسب خواهند کرد یعنی رتبة اول را کسب خواهد کرد در مسابقات بین المللی این که از همه بیشتر امتیاز می‌آورد جلو می‌زند آن در صدر جدول قرار می‌گیرد بر اساس استحقاق بر اساس توانمندی جامعه‌ای که خدایی شده و این ویژگیهای نه گانه‌ای که ما برایش ذکر کردیم اگر همة این ویژگیها را به دست آورد خود به خود این جامعه یک جامعة پیشرو پیشقدم و برتر از دیگران بر اساس استحکام خواهد بود و برای دیگران الگو خواهد شد بنابراین اگر قرآن می‌فرماید لتکونوا شهداء علی الناس این هدفی است که دنبال می‌شود و به خاطر رسیدن به این هدف است که شما باید تمام عناصر اقتدار و پیشگامی را در خودتان فراهم کنید بنابراین ما از یک چنین جامعه‌ای که دارای اصالت فکری توان سیاسی و نظامی در حد بالایی در همة ابعاد باشد می‌توانیم برخوردار باشیم خب چقدر فاصله داریم با این جامعه چگونه می‌توانیم این فاصله را کم کنیم اینها بحثهای دیگری است که عرض کردیم در فقه التغییر الاجتماعی باید آنجا بحث شود که این اضافه بر دانستن قوانین یعنی ویژگیها و قوانین حاکم بر جوامع بشری سنتهای اجتماعی الهی اضافه بر همة اینها یکی از آن بحثها سنتهای تغییر است سنتهای تغییر اجتماعی است آنها را هم باید از قرآن به دست بیاوریم و بعد اینها را به چه نظمی وبه چه شکلی وبه چه اولویتهایی این سنتها را سرلوحة کار خودمان قرار بدهیم تا این که بتوانیم این تحولات را در جامعة خودمان به نحو مطلوب به وجود بیاوریم این خود بحث دیگری دارد که فقه التغییر الاجتماعی که عرض کردیم این یک شق ثالثی می‌شود ویک رشتة دیگری می‌شود در فقه اجتماعی که ان شاء الله در جای مناسب و وقت مناسب خداوند توفیق بدهد به آن بپردازیم والحمدلله ربا لعالمین وصلی الله علی سیدنا محمد واله الطاهرین.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo