< فهرست دروس

استاد سید‌منذر حکیم

درس خارج فقه

92/02/15

بسم الله الرحمن الرحيم

 

15/2/92

اعوذ بالله من السمیع العلیم من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین بارئ الخلائق اجمعین ثم الصلاة والسلام علی البشیر النذیر سیدنا ونبینا وحبیب قلوبنا ابی القاسم المصطفی محمد وآله الطاهرین.

ربنا لا تکلنا الی انفسنا طرفة عین ابدا.

بحث ما در نظام اجتماعی از ویژگیهای کلان نظام اجتماعی فراغ شدیم به ویژگیهای جامعة اسلامی باید بپردازیم اشاراتی داشتیم امروز بحث ما در این بحث در این بخش متمرکز خواهد شد چرا ما اضافه بر ویژگیهای نظام اسلامی به ویژگیهای جامعة اسلامی پیاده کنندة این نظام می‌پردازیم به خاطر این است که ما باید کارکرد این ویژگیهای این نظام را در وجود جامعه در رفتار جامعه در ابعاد مختلف جامعه ببینیم و احساس کنیم که این نظام اگر پیاده شد چه بازتابی و چه آثاری به ارمغان می‌اورد تا اینکه بتوانیم ما به شاخصهای واقعی و شاخصهای روشنی در ارزیابی جامعة خودمان و جوامع دیگر داشته باشیم این شاخصها بسیار مهم هستند که قرآن کریم هم به این شاخصها پرداختند یعنی اضافه بر این که به کلیات نظام پرداخته است به فعل و انفعالات حاصل در اثر این نظام و آن نمودها و نمادهایی که بر اثر اجرایی کردن آن نظام به وجود می‌آید در جامعه مورد اشاره و تصریح قرار دارد اینجاست که ما هجده ویژگی برای این جامعة اسلامی می‌توانیم از آیات قران به دست بیاوریم اولین ویژگی که اشاره کردیم این که این جامعه یک جامعه‌ای است که بر اساس اعتقاد به خدا و ادیان آسمانی و عمل صالح و واصی به حق و تواصی به صبر استوار است این جامعه زمانی از خسران و از تباهی بیرون می‌آید که گروهی مؤمن به خدا و پیامبر و تمام آن معتقداتی که در قرآن به تفصیل آمده است و اعمال آنها رفتار آنها اعمال شایسته و به طور خاص تواصی به حق و به طور اخص تواصی به صبر داشته باشند در این صورت این جامعه از تباهی بیرون میآید هیچ چیز دیگری مفاد این حصر ان الانسان لفی خسر الا الذین آمنوا مفاد این حصر این است که هیچ عامل دیگری در سرنوشت سازی انسان در بیرون آوردن انسان از تباهی مؤثر نیست این مفاد حصر می‌تواند باشد بنابراین هیچ چیزی این جامعه را مقید و محدود نمی‌کند هیچ مرز جغرافیایی هیچ مرز نژادی و هیچ عامل وعنصر دیگری به جز عقیده ایمان به خدا و رسله هیچ چیز دیگر این جامعه را نمی‌تواند به هیچ نحوی محدود و مقید کند بنابراین همة مرزها مرزهای جغرافیایی ومرزهای مادی و نژادی همة این مرزها برداشته می‌شود و به تعبیر قرآن کریم انما المؤمنون اخوه وقتی ایمان آمد اخوت هم می‌آید وقتی که ایمان آمد شدند چه یک امت ان هذه امتکم امة واحدة وانا ربکم فعبدوه این یک ویژگی که الحمدلله این ویژگی هنوز در هیچ جای دنیا در هیچ جامعه‌ای حاصل نشد هنوز مرزها مرزهای مختلف و گوناگون میان همة مسلمانها هنوز اینها را از هم جدا می‌کند و انسانها در درون مرزهای خودشان زندانی هستند هم زندانی فکری و هم زندانی عملی و رفتاری و بسیاری از فرصتها را به این ترتیب از دست می‌دهند ویژگی دوم این که این جامعه جامعه‌ای است که بر اساس اعتقادی که به دست آورده است به خدا وپیامبران الهی این جامعه جامعه‌ای است که مهمترین ویژگیش عبادت است برای خدا وما خلقت الجن والانس الا لیعبدون و این عبادت به عنوان یک صفت وویژگی اساسی و راهبردی در این جامعه مطرح است یعنی جامعه نباید به هیچ وجه از این ویژگی عبد بودن و عابد بودن نباید فاصله بگیرد درد همة جوامع انسانی همین یک درد است تا فاصله گرفت از مسیر عبودیت یعنی سقوط آیة سورة عصر را همین را می‌فرماید تا انسان از ایمان فاصله گرفت ایمان و عمل صالح و تواصی به حق و تواصی به صبر سقوط کرد خسران است خب این چگونه فاصله نمی‌گیرد با در مسیر عبادت وعبودیت قرار گرفن واناعبدونی هذ صراط مستقیم که این عبودیت در هیچ برهه‌ای از زمان متوقف نمی‌شود در هیچ عصری و هیچ مقطعی معنی ندارد که این انسانی که با عبودیت به خدا به کمال برسد این انسان از عبودیت فاصله بگیرد به همین خاطر فرمود یا ایها الانسان انک کادح الی ربک کدحا فملاقیه اینقدر باید تلاش کنید تا به لقاء او بپیوندید تا به لقاء او نائل شوید تلاش پیوسته و خستگی ناپذیر کادح الی ربک کدحا فملاقیه اینقدر تلاش می‌کنی ت به لقاء او نائل شوی معنایش این است که این جامعه جامعه‌ای است خستگی برای او معنی ندارد این جامعه جامعه‌ای است پر نشاط وسر زنده و با پشتکار پیوسته و خستگی ناپذیر و روشن است این خستگی این تلاش باید در مسیر صحیح باشد نه هر تلاشی نه هر نوع توحیدی نه هر نوع کشتی نه هر نوع صنعتی صرف این که انسان مجبور باشد از بیکاری بیاید بیرون این مطرح نیست آن که مطرح است این که این تلاشها در یک مسیر صحیح ومطلوب در همان مسیر عبودیت باید شکل بگیرند ودر آن چارچوب حرکت کنند به همین خاطر فرمود واتقوا الله حق تقاته ولا تموتن الا وانتم مسلمون این تلاش شما این کدح شما به گونه‌ای باید باشد که همراه و همزاد همراه با تقوی باشد تقوایی در حد اعلای تقوی یعنی بالاترین درجات چون بعدا خواهد آمد خداوند انسانهای فرهیخته و انسانهای مهتدی را همیشه به عنوان انسانهای انتخابگر انتخابهای آنها بهترین انتخاب است فبشر عبادی الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه این انسانی که همیشه از احسن و بهترین پیروی می‌کند در مسیر تقوی که قرار می‌گیرد باید چه کار کند واتقوا الله حق تقاته باید آن بالاترین درجات تقوی را داشته باشد تا این که به آن بهترینها برسد و با آن کاملترین به بهترین نحو دست یابد واتقوا الله حق تقاته ولا تموتن الا وانتم مسلمون این خطاب جمع است به جامعه است آن هم خطاب قبلی به انسان است انسانی که قبل از این که به ایمان و تقوی برسد مسیر این انسان را بیان می‌کند که انسان با تلاشی که به خدا برساند به خدا وصل می‌شود تلاشی که انسان را به خدا برساند این تلاش تلاش مبتنی بر ایمان و عمل صالح است و این تلاش برای این که آفت نخورد باید همزاد و همراه تقوی باشد برای اینکه این انسان کم نیاورد و به همة ظرفیتهای وجود خودش برسد باید حق تقوی را مراعات کند که اگر مراعات کرد حق تقوی را در آخر مسیر زمانی از این دنیا رخت بر می‌بندد که به تسلیم برای ذات حق رسیده باشد ولا تموتن الا وانتم مسلمون اگر به اینجا انسان برسد ببینید دارد آن شاخصها را مشخص می‌کند شاخص موفقیت ما انسانها این است که از این دنیا با تسلیم حرکت کنیم یعنی تسلیم داشته باشیم به تسلیم رسیده باشید در بیان دیگر خدا از زبان ابراهیم علیه السلام ابراهیم خلیل می‌فرماید ولا تخزنی یوم یبعثون یوم لا ینفع مال ولا بنون الا من اتی الله بقلب سلیم آن تسلیمی که خدا خواسته است تسلیم قلب است تسلیم قلب هم تسلیمی مطلوب است که سلیم بودن یعنی پایدار بودن سلامت در او تحقق پیدا کرده است زمانی این سلامت پایدار می‌شود وتحقق پیدا می‌کند که انسان از همه چیز دل بکند شاهدش خود آیه است ولا تخزنی یوم یبعثون یوم لا ینفع مال ولا بنون الا من اتی الله بقلب سلیم این مال و بنون که مرکز تعلقات انسانی می‌تواند باشد و کل توجهات انسان به این دو بعد است به مال امکانات مادی و امکانات بشری فرزند فرزندان انسان که مایة امید انسانند اموال انسان که به انسان مکنت و قدرت می‌دهد خیلی از انسانها به همین دو وسیله اکتفا می‌کنند و در حد این دو وسیله خودشان را ارتقاء می‌دهند و زندانی این دو وسیله می‌شوند در زندانی مال و زندانی بنون قرار می‌گیرند حضرت ابراهیم علیه السلام می‌فرماید باید از اینها گذشت چرا چون اینها با انسان که نمی‌آیند انسان نمی‌تواند با اینها به همة عرصه‌ها بپردازد و بجنگد با همة مشکلات در افتد و پیروز شود در یک جاهایی اینها هیچ کارایی ندارند لا ینفع مال ولا بنون آن روز قیامت است روزی که انسان آنجا فقط به عمل صالح نیاز دارد اگر اینها مال و بنون تبدیل به عمل صالح نشوند اگر اینها تبدیل به قلب سلیم نشوند یعنی وسیله نشوند وآن قلب سلیم به دست بیاید اینها هیچ ارزشی ندارند همینطور که امیر المؤمنین علیه السلام فرمودند والله ما امرتکم هذه عندی الا کعفطة عنز الا ان اقیم حقا او ادحض باطل اگر من احقاق حق نکنم ارزشی ندارد این حکومت داری و مملکت داری این یک باری است سنگین وی ک دردی است برای انسان زمانی این درد تبدیل به یک نعمت می‌شود که انسان بتواند از این فرصت مدیریت این جامعه برای احقاق حق و اجرای صحیح قوانین خدا گام بردارد اگر این گام را بر نداشت این وزر و وبال است بر انسان و خیلیها فکر می‌کنند یک افتخار است نه اگر به یک عمل صالح و احقاق حق نینجامد این وزر ووبالی بیش نخواهد بود یوم لا ینفع مال ولا بنون الا من اتی الله بقلب سلیم پس تسلیمی که خدا خواسته است لا تموتن الا وانتم مسلمون به این مرز رسیدند رسیدند به مرز تسلیم همة انسانها قلبهایشان را برای خدا تسلیم کنند و این تسلیم یک صفت پایدار باشد این پایداری سلامت پایداری سلامت صفت بسیار مهمی است این مسلمی که اینجا گفته می‌شود نه یک لحظه تسلیم بلکه یک عمر تسلیم یک عمر تسلیم برای ذات حق وقتی که به ابراهیم می‌گویند جبرئیل عرض کرد که چه کمکی از من ساخته است در این لحظة بحرانی انداختن او در آتش نمرود جواب ابراهیم یک جواب بسیار زیبایی بود که مبتنی بر عدم غفلت وتوجه به این آزمایش هم بود که خدا دارد او را آزمایش می‌کند وقتی جبرئیل می‌پرسد که چه کمکی من برای تو می‌توانم انجام بدهم اما تو که خیر من هیچ من هیچ کاری به تو ندارم اما اگر خدا بخواهد کمکی بکند فعلمه بحالی یغنیه عن سؤالی او می‌داند من در چه حالی هستم نیازی نیست که من بگویم خدایا چنین و چنان بکن تسلیم او هستم هر چه بخواهد دوست انجام دهد به همین خاطر به مقام خلت و خلیلیت می‌رسد ابراهیم خلیل الله است چون آن رسم دوستی و وفای دوستی را به نحو احسن انجام داده است بنابراین واتقوا الله که این خطاب به جمع است به جامعة مؤمنین و متقین است واتقوا الله حق تقاته ولا تموتن الا وانتم مسلمون این الگو است الگوی این جامعه است حالا برای این که این جامعه این الگو را خیلی خوب عمل کند چه لازم دارد این می‌آییم در روش اجرایی کردن این نظام اینجا باید راهکارهایی که قران برای رسیدن به تقوی و تکامل در مسیر تقوی و رسیدن به حق تقوی مطرح کرده است آنجا باید قطع بشود خب ویژگی سوم حالا که این انسان در این دنیا و در این یگانه فرصت تکامل که دنیا باشد نعمتی به او داده شده است نعمت حیات و نعمت تکامل و به خدا رسیدن این انسان چگونه این زندگی را سپری می‌کند با چه شاخصهایی می‌فرماید این شاخص وبالاخرة هم یوقنون عاقبت اندیش واخرت نگر وآخرت گرا هستند در حد یقین به آخرت نه در حد احتمال خب ما هم اگر در حد احتمال آخرت زندگی کنیم خیلی زندگی ما متحول می‌شود یعنی همینطور احتمال بدهیم یک در صد ما امروز بمیریم احتیاط می‌کنیم احتمال می‌دهیم ما به عالم برزخ برویم یک در صد خیلی اثر می‌گذارد چه برسد به یقین در حالی که امیر المؤمنین علیه السلام هیچ امر یقینی که به خیال شبیه‌تر باد مثل مرگ ندیدم همه مرگ را می‌بینند دارند دیگران می‌روند و می‌میرند تشییع جنازه می‌کنند اما فکر نمی‌کند این پیام دارد برای خودش همانطور که برای حضرت سلیمان علیه السلام نقل می‌کنند که از عزائیل خواسته بود که به او با یک خبر قبلی به سراغ مرگ او بیاید برای قبض روحش بیاید روزی که آمد گویا حضرت سلیمان برایش غیر منتظره بود اصلا آمادگی این رفتن را نداشت چون مطمئن بود که عزرائیل خبر می‌دهد واو را خبر می‌کند برای رفتن بعد وقتی حاضر شد و سؤال کرد جواب داد که بله ما در سه نوبت به شما خبر رسانی کردیم هشدار دادیم نوبت اول یکسال پیش مثلا آن پیام عزرائیل به چه وسیله‌ای به سلیمان رسانده شد با مرگ یکی از دوستانش که در تشییع او شرکت کرد این شرکت در تشییع یعنی آگاهی از مرگ این دوست فرمود که این اولین هشدار من به شماست اولین نامه‌ام این است قرار بود نامه بدهم نامة من عملی بود کتبی نبود شما باید متوجه می‌شدید که این دوستم امروز رفت یعنی نوبت من هم خواهد رسید یک ماه پیش یک هشدار دیگر دادیم و دیروز هم یک هشدار سوم دیگر از این سه هشدار بیشتر چه انتظاری انسان دارد خب حالا ما هر روز صدها به خصوص در قم ممکن است آدم در حرم هر وقت سر می‌زند مرور می‌کند پای او به حرم مبارک حضرت معصومه سلام الله علیها می‌رسد اطراف حرم همه قبرستان است روزی چندین جنازه چندین محلس ترحیم چندین تابلوی آگهی برای سر سال و چله و سوم و هفتم همة اینها همه پیام است دیگر در حالی که ما می‌خوانیم و مثل بحث مصدر واسم مصدر مصدر را می‌بینیم اسم مصدر را می‌فهمیم یعنی ما آن پیام این برگه را نمی‌بینیم و پیام این برگه را نمی‌گریم برای خودمان خب جامعة اسلامی یک جامعه‌ای است که آخرت گراست وبالآخرة هم یوقنون ببینید تعبیر خیلی ظریف است یقد مرحله‌ای یقین به آخرت خیلی کار دارد به یقین به آخرت رسیدن افراد جامعه آنها را همیشه به یاد آخرت همیشه به یاد آن نتیجه و عاقبت و کار همیشه آنها را آینده نگر انسانهایی نیستند که اسیر فقط زندگی امروزشان هستند در فکر فردایشان هستند نه مثل جوامع دیگری که حالا کمی از ما پیشرفته تر هستند ما مثلا برای سال به سال برنامه‌ریزی می‌کنیم آنها هر پنج سال هر ده سال برنامه دارند بعضیها هر صد سال برنامه دارند در جامعة اسلامی قرآنی کل زندگی دنیا برنامه دارد نه صد سال کل مراحل زندگی دنیوی انسان تحت برنامه قرار می‌گیرد اینها آخرت نگرند و آخرت گرا هستند وبالآخرة هم یوقنون وان الدار الآخرة لهی الحیوان اصلا حیات حقیقی آنجاست این حیات بلانسبت می‌شود گفت مجازی است این یک خوابی است که انسان او را پشت سر می‌گذارد قالوا لبثنا یوما او بعض یوم وقتی که انسان به سرای آخرت می‌رود از او سؤال می‌شود که در دنیا چقدر بودی می‌گوید به اندازة یک روز یا پاسی از یک روز خیلی حرف است صد سال زندگی می‌کند آن را یک روز می‌بیند حالا به خاطر این که سالهای آخرت طولانیتر است شرائط آنجا به گونه‌ای که نسبت این دنیا برای آن آخرت ابدی نسبت این چنینی است که پاسی از یک روز به شمار می‌رود خب این توجه یعنی این حالت حالت یقین به آخرت برای یک جامعه آثار بسیار بسیار زیادی می‌تواند در همة ابعاد زندگی در هنر به جای این که هنری باشد که انسان را به دنیای ماندگار تعلق بدهد انسان را به آخرت پایدار باید توجه دهد اقتصادی که انسان در چنین جامعه‌ای دنبال می‌کند باید اقتصادی باشد که او را به آخرت وصل کند و او را در مسیر آخرت و یقین به آخرت قرار بدهد همینطور آموزش همینطور سیاست تمام آنچه که به انسان ربط دارد باید بسیج بشود برای آن پرداختن به عالم آخرت و آباد کردن آخرت شما در سیره ورفتار سیاسی امام راحل رحمة الله علیه می‌بینید تمام سخنرانیها و خطبه‌های امام و دیدارهایی که امام با مردم داشتند شما می‌بینید فکر نکنم بتوانید جایی پیدا کنید که امام سخنی با کسی گفته باشد اینگونه آخرت گرایی در آن نباشد و دمیده نشده باشد یا توجه به خدا امکان ندارد این خیلی حرف است شما در تمام رفتارهای سیاسی خودمان در تمام سطوح بتوانیم آخرت نگر و آخرت گرا باشیم دیگر انسان فریب نمی‌دهد نه خودش را نه دیگران مثلا جایی برای فریب در این نگاه وجود ندارد و انسان به واقعیتی برتر از همة واقعیتها ایمان پیدا کرده است یقین پیدا کرده است جای خود فریبی و دیگر فریبی در چنین جامعه‌ای در هیچ سطحی در انتخابات چه رفتاری مردم نشان می‌دهند کاندیداها مثلا وقتی کاندیدای ایمان دار به آخرت یقین دار به آخرت چه رفتاری را از خودش نشان می‌دهد آنچه که از کوزه همان برون طراود که در اوست چه جاذبه‌هایی برای مردم درست می‌کند اصلا برای خودش چه جاذبه‌هایی وجود دارد ببینید در همة ابعاد رفتاری ما رفتار اقتصادی رفتار سیاسی رفتار اجتماعی روابطمان آموزشمان و هنرمان به گونه‌ای دیگر عرضه خواهد شد بنابراین حالا که آخرت گرا شد این جامعه و این یقین به آخرت بر همة ابعاد وجودی این جامعه سایه افکند می‌بینیم که این جامعه دنیا را هم بر خلاف یعضیها که فکر می‌کنند اگر آخرت کرا شدیم دیگر این زندگی دنیا را باید رها کنیم و آباد نخواهیم کرد در اینجا آبادانی این دنیا در مسیر آخرت بسیار متفاوت و متکامل خواهد بود یعنی ما یک آبادانی داریم که ما را از آخرت قطع کند و به همین زندگی دنیا بسنده کنیم و به تعبیر ابوذر سلام الله علیه علیه الرحمه وقتی از او سؤال کردند چرا ما از مرگ بیزاریم و ناراحتیم فرمود که شما آخرت را شخراب کردید دنیا را آباد کردید اگر آخرت را آباد می‌کردید هیچ وقت وحشت انتقال از دنیا را نداشتید خب با این نگاه اگر انسان آخرت گرا شد اعمار و آبادانی دنیای او یک معنای دیگری پیدا می‌کند یعنی احساس می‌کند در مسیر آباد کردن آخرت خودش دارد گام برمی‌دارد جدیت او تلاش او بیشتر تلاش او همراه با معنویت خود این تلاش همراه با معنویت یک افق جدیدی را برای این جامعه باز می‌کند نشاط جدید و معنی دار شدن این جامعه را می‌رساند شما الآن کارگری که در غرب با یک کارگر مسلمان و مؤمن به لطف خدا رحمت خدا به وظیفه داشتن برای آباد کردن این دنیا دارد تلاش می‌کند این دو تا را باهم مقایسه کنید الآن می‌گویند اکثر جوامع غربی جوامعی است که یک نوع فرسودگی روحی اگر تعبیر درست باشد و یک نوع از خود بیگانگی و اکتئاب افسردگی جامعة افسرده وافسرة وحشت زده یکی از دوستان می‌گفت فرانسه رفتم آنجا آدرس می‌خواستم بپرسم وحشت می‌کردند به من جواب بدهند می‌ترسیدند نکند من مثلا خدای نکرده بخواهم اذیت کنم بخواهم سوء استفاده کنم مرضی دارم از این سؤال از این پرس و جو خب گم کرده بودم مسیر را و ناچار بودم که سؤال کنم اینها از جواب سؤال دادن تفره می‌رفتند و اصلا مایل نبودند حرف بزنند یک جامعة این چنین که بسیار افسرده و خود باخته باشد این جامعه دارد کار اقتصادی می‌کند دارد زندگی می‌کند ولی جگونه زندگی لذا آن می‌گفت که ما با همة مشکلات و اشکالات که جوامعمان دارد جوامع شرقی اسلامی با همة معضلات اصلا از این لحاظ از لحاظ روحی سرزنده بودن و آن افسردگی آنجا را شما با هم مقایسه می‌کنید این از زمین تا آسمان فاصله است در حالی که ما هنوز نظام اسلامی را نه پیاده کردیم نه خوب به این تعلیمات اسلام در جامعة خودمان در یک سطح گسترة مطلوب می‌بینیم که عمل می‌شود افرادی ما داریم که اینها این چنین هستند ولی فرهنگ مردم عموم مردم در مجموع آن سرزنده بودنشان با آن افسردگیهای دیگران قابل مقایسه نیست بنابراین تلاش پیوسته و تلاشی در حد کشتزار قرار دادن دنیا برای آخرت الدنیا مزرعة الآخرة یا به تعبیر قرآن ان الدار الآخرة لهی الحیوان حیات حقیقی آنجاست و باید به سمت آن زندگی ومن اراد الآخرة وسعی لها سعیها فاولئک کان سعیهم مشکورا این چنین تلاش پیوسته چه نتائج پر باری را برای افراد جامعه خواهد داشت جامعه‌ای که بسیار جدی در زندگی دنیا به دور از لهو و لعب و با نشاط نه نشاطی که به پوچی و بیهودگی انسان را بکشاند شما می‌بینید لهو و لعبهایی که برای انسانهایی که از زندگی از کار خسته می‌شوند در بعضی جوامع بیشترین راحتی آنها در توجه به لهو و لعبهای مادی زندگی دنیاست به گونه‌ای که برای استراحت به یک نوع دیگر خودشان را ضرر می‌زنند یعنی انسانی که به جای این که استراحت او در مسیر تکامل او قرار بگیرد استراحتی را دنبال می‌کند یا اگر تعبیر درست باشد دنبال نشاط زایی است اما به چه قیمت به قیمت از دست دادند بسیاری از کمالات لهو و لعبهایی که دیگران دارند و شنبه یکشنه‌هایی که در جوامع مختلف غربی می‌بینیم به عنوان روزهای استراحت وتعطیلی سپری می‌کنند می‌بینید بسیار متفاوت است در جامعه‌ای که استراحت او پنج شنبه جمعة او با دعای ندبه ودعای کمیل و با تفریحی که همراه با معنویت باشد این را مقایسه کنیم با تفریحی که منهای معنویت باشد تفریحی که انسان را غرق در لگن زار شهوات ولهو ولعبهای ناجوری که شریعات آنها را تحریم کرده است وانسان را تباه می‌کند اینها را با هم مقایسه کنید می‌بینید حتی در استراحت و در آن فرصتهایی که انسان باید برای خودش به عنوان یک نوع توقف از کار اگر تعبیر درست باشد توقف نیست اگر استراحت استراحت صحیح باشد این استراحت هم خودش یک کار است در روایت داریم که یک ساعت خواب انسان دانشمند و عالم از هفتاد سال عبادت عابد برتر است یعنی حتی آن استراحت معنی دار می‌شود چون جهت دار شده است و ثمر بخش خواهد بود خوابی در مسیر تکامل خوابی در مسیر کار و بازدهی این خواهد بود این استراحت استراحت با فاصله گرفتن از کار نیست بلکه خوابی است که همراه با آگاهی خواهد بود بنابراین این که در آیة شریفه فرمود کادح الی ربک کدحا فملاقیه حتی این انواع تعطیلات ما را انواع استراحتهای ما را انواع فرصتهایی که ما از کار فاصله می‌گیریم در آن فرصتها چگونه این فرصتها را ما باید چر کنیم و تأمین کنیم این می‌تواند این آیة شریفه روی آن پرتوی بیفکند انک کادح الی ربک کدحا فملاقیه هیچ استراحت دیگری برای این انسان معنی ندارد در تلاش مستمر باشد در عین اینکه در روایت فرموده انسان مؤمن اوقاتش را چند بخش می‌کند یک بخش برای عبادت یک بخش برای کار یک بخش برای استراحت یک بخش برای طلب علم یک بخش برای طلب روزی چند جور روایت داریم که این روایات همه در صدد برنامه‌ریزی زندگی یک انسان مؤمن است و انسان با ایمان همیشه سر لوحة کل برنامه‌هایش همین است انک کادح الی ربک کدحا فملاقیه برنامه‌ریزی باید متناسب با این استراتژی باشد استراتژی تلاش پیوسته و خستگی ناپذیر تا رسیدن به لقاء الله لذا زینتهایی که برای انسان داده می‌شود و فرصتهایی که در اختیار انسان قرار داده می‌شود به تعبیر قرآن فرمود قل من حرم زینة الله اولا این زینت را خود خدا برای انسان خواسته است انسان آراسته انسان آراسته آراستگی را خدا برای ما می‌پسنند و پسندیده است التی اخرج لعباده یعنی این زینت هم الهی است هم خدا با صد و نیت اینها را برای بندگان خودش قرار داده است اخرج لعباده والطیبات من الرزق روزیهای گوارا و طیب و طاهر قل هی للذین آمنوا فی الحیاة الدنیا تمام این زیباییهای زندگی برای مؤمنمان است در این زندگی دنیا اما چرا اینها ثمر بخش خواهند بود چون با آن اصل کلی کادح الی ربک کدحا فملاقیه پیوند خورده است وتحت الشعاع او قرار گرفته است بنابراین ویژگی دیگر جامعة اسلامی از هیچ فرصتی دریغ نخواهد کرد تمام فرصتها را مورد بهره برداری در این زندگی دنیا قرار خواهد داد تا این که به آن هدف برتر برسد حرص در کسب عمل صالح این حرص حرص در انباشته کردن عمل صالح وبالا بردن کیفیت عمل صالح بودن عمل او را به حرص به دنیا نمی‌کشاند و اسیر دنیا نخواهد شد ثروتها را حبس نخواهد کرد واکتناز واحتکار در این جامعه ممنوع می‌شود در حالی که دیگران از اکتناز و عرض کنم خدمت شمات احتکار می‌خواهند ببرند بهرة مادی در همین جامعه این می‌شود یک امر حرام ضد ارزش چرا چون این جامعه بااین اکتناز واحتکار نمی‌تواند به آن هدف برتر برسد برعکس این جامعه با انفاق فی سبیل الله تربیت شده است با گذشت از این منافع مادی و حرکت به سمت منافع معنوی این تربیت شده است لذا روح زهد در دنیا یعنی سیر بودن از لذتهای مادی و محض دنیا بلکه توجه به آن لذتهای آمیخته با معنویت مفید برای آخرت این انسانها واین جامعه‌ای که این چنین است در عین دارا بودن در دنیا زاهد است زهد در دنیا در کنار توانمندی و اقتدار مالی و اقتدار از لحاظ امکانات لذا غرور به دنیا لا تغرنکم الحیاة الدنیا انما الدنیا متاع ان الدنیا هی دار الغرور این تعبیرات قرآنی می‌فرماید هیچ وقت دیگر این انسانها فریب این دنیا فریب زرق وبرق نمی‌خورند در عین این که فرمود هی للذین آمنوا فی الحیاة الدنیا طیبات برای مؤمنوان است در دنیا اما مغرور است به این ظاهر این دنیا نمی‌شوند بلکه زخرف حاسب می‌شوند یک زینتی که از بین می‌رود یک آرایش و آراستگی ظاهری به امور دنیوی بیشتر بیش نخواهد بود و اینجاست که این جامعه جامعه‌ای خواهد بود که آن شاخص و معیار او عمل صالحی که آخرت را برای او تأمین کند این خواهد بود و صفت ششمی که جای تذکر دارد و خیلی مهم است اعتدال و توازن تعادل در این جامعه است یکی از ویژگیهای بسیار مهم این جامعه است که در اینجا جای صحبت زیادتر دارد که ان شاء الله در جلسة آینده به این می‌پردازیم والحمد لله رب العالمین وصلی الله علی سیدنا محمد وآله الطاهرین.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo