< فهرست دروس

استاد سید‌منذر حکیم

درس خارج فقه

92/02/09

بسم الله الرحمن الرحيم

 

9/2/92

اعوذ بالله من السمیع العلیم من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین بارئ الخلائق اجمعین ثم الصلاة والسلام علی البشیر النذیر سیدنا ونبینا وحبیب قلوبنا ابی القاسم المصطفی محمد وآله الطاهرین.

ربنا لا تکلنا الی انفسنا طرفة عین ابدا.

لقد ارسلنا رسلنا بالبیانات وانزلنا معهم الکتاب والمیزان لیقوم الناس بالقسط بحث ما در ویژگیهای نظام اجتماعی اسلام یا به تعبیر دقیقتر ارکان نظام اجتماعی اسلام است که بر اساس آن به آن ویژگیها هم خواهیم پرداخت در بحث ارکان از بحث هدف که اولین رکن در یک نظام اجتماعی است عبور کردیم رفتیم به خاستگاه این نظام اجتماعی که توحید باشد و بعد از توحید به آن موضوع نظام اجتماعی که انسان باشد پرداختیم و نسبت به انسان آن نگاهی که در نظریة اجتماعی شهید صدر داشتند در آن نظریه انسان خلیفة الله موضوع این نظام اجتماعی باید باشد از این نگاه بهره بردیم و خلافت انسان را یک رکن برای این نظام قلمداد کردیم و بر اساس این موضوع که انسان خلیفة الله است و باید امین خدا و جایگزین و قائمقام خدا بر خودش باشد چون باید روابط جامعة انسانی یعنی روابط انسان با خود با خدا با جامعه و با طبیعت باید تنظیم کند و کنترل کند یا ضابطه‌مند و قانونمندش کند به این خاطر کسی که این مهم را به عهده می‌گیرد یعنی انسان خلیفه‌ای که این مهم را به عهده می‌گیرد یک انسان معصومی باید باشد که در آن وظیفه کج روی و کج اندیشی و کج رویی نداشته باشد و این انسان هم انسانی که کنترل کننده است و هم انسانی که کنترل شده است و باید کنترل شود و باید مدیریت شود یعنی هم انسان مدیر و هم انسان اداره شونده هر دوی اینها رکن رکین رفتارشان و کانونی که برای اینها گذاشته می‌شود بر اساس آزادی واختیار معنی شد که انسانهای آزاد قانونگرا یعنی خود این قانون یکی از اهدافی که دنبال می‌کند این هدف کل هدف برتر ونهایی که قرب الی الله باشد این هدف از کانال واز مسیر قانونگرایی وقانونمندی اختیاری انسان حاصل می‌شود و در این قوانینی که برای انسان مطرح می‌شود همة انسانهای تحت این قانون تحت این نظام همه در برابر این قانون و قانونگذار یکسان هستند این هم رکن مساوات و آنچه که در محتوی و درون این قانون و محض اساسی این قانون را تشکیل می‌دهد عدل است عدل وداد است که هر چیزی را در جای مناسب خود قرار دهد و از هر کسی به تناسب امکاناتش و توانمندیش توقع می‌رود و به او تکلیف و وظیفه داده می‌شود به تناسب امکانات و وظیفه و ظرفیتی که دارد به او پاداش و مزد داده می‌شود و همة اینها به گونه‌ای باید انجام بگیرد یعنی هم قانونگرایی و هم مساوات در برابر قانون و هم عدالت گرایی وهم عدالت مداری همة اینها با یک صفت بسیار مهم و ممتازی که رکن می‌تواند باشد در این نظام و آن حفظ کرامت انسانی و اعتزاز یا عزت بخشی به انسان می‌باشد این هفت رکن را با هدف می‌شود هشت رکن به عنوان ارکان نظام اجتماعی نظام اجتماعی اسلامی را مطرح کردیم خب امروز جا دارد ما یک نگاهی به آن بحث قبلیمان داشته باشیم و یک مقایسه‌ای میان طرح مرحوم شمس الدین و میان این طرحی که اینجا ارائه شده است داشته باشیم تا این تفاوتها بیشتر ما را نسبت به مسیری که داریم طی می‌کنیم آگاه کند و ببینیم ما به کجا باید برویم در این بحث نظام اجتماعی خب مرحوم شمس الدین اگر یادتان باشد ایشان وقتی که بحث از تشریعات و قانون قوانین اسلامی مطرح کردند تشریعات را به تشریعات فردی و تشریعات خانوادگی و تشریعات اجتماعی مطرح کردند یعنی از فرد شروع کردند به جمع کوچک که خانواده است و بعد به جمع بزرگ که جامعه است پرداختند این یک بحثی بود که ایشان داشتند که حالا ما هم در اینجا حاشیه‌ای زده بودیم از قبل قبل از این که حالا این بحث مطرح شود عرض ما این بود که حتی تشریعات فردی با نگاه اجتماعی در اسلام شکل گرفته است و فردی محض ما تشریع فردی محض محض نداریم در درون تشریعات فردی نگاه اجتماعی تعبیه شده است خب بعد ایشان در فصل دیگر رابطة دنیا و آخرت را مطرح کردند و اقتضای این رابطه را ضرورت برنامه ریزی برای زندگی دنیوی انسانها مطرح کردند و لازمه‌اش این است که باید یک جامعة انسانی اسلامی سیاسی متعهد به این نظامی که انسان را برای آخرت آماده می‌کند باشد و بعد از او بر اساس این ضرورت داشتن یک جامعة متعهد این جامعه یک نظام سیاسی می‌خواهد دولت می‌خواهد و این دولت یا نظام سیاسی این جامعه باید کلیة شؤون آن جامعه را تدبیر کند یعنی قانون داشته باشد در همة ابعاد آن جامعه و بتواند جامعه را مدیریت کند و بعد وارد ویژگیهای آن جامعه شدند یعنی نرفتند سراغ نظام نظام اجتماعی بلکه رفتند سراغ ویژگیهای خود جامعه که حالا ما بحثی دربارة ویژگیهای جامعه وویژگیهای نظام در آینده خواهیم داشت دربارة این ویژگیها ویژگیهای جامعه است که می‌توانیم ما پلی بزنیم بین ویژگیهای جامعه و ویژگیهای قانونی که این جامعه را بخواهد مدیریت کند و نظام‌مند کند یعنی ویژگیهای آن نظام باید در آن جامعه تبلور پیدا کند واز این نگاه ایشان پنج ویژگی را مطرح کردند برای این جامعه جامعه‌ای که جامعة سیاسی که خودش خودش را حکومت می‌کند یعنی مدیریت می‌کند جامعه‌ای که دگم و بسته نمی‌باشد بلکه جامعه‌ای بسیار پویا و شاخص و متمایز از بقیة جوامع خواهد بود پس جامعة خود مختار خودش خودش را مدیریت می‌کند جامعه‌ای که پویا باشد جامعه‌ای که مرکزیت و وسطیت پیدا کند در میان جوامع جامعة الگویی که نسبت به جوامع دیگر حالت نمونه به خود بگیرد و شاهد بر سایر جوامع و در حقیقت نه فقط رقیب بقیة جوامع بلکه پیشرفته تر و پیشرو نسبت به بقیة جوامع باشد جامعة پیشرو یعنی جامعة پویا وجامعة پیشرو و جامعه‌ای که عدل گرا و عدل مدار باشد و امر خودش را بر اساس شوری و شور و مشورت انجام می‌دهد یعنی از پختگی لازم و از حد اکثر بهره برداری از دیدگاهها بهره‌مند خواهد بود خب در اینجا ما برخی از این ویژگیها را در آن مجموعة ارکان نظام اجتماعی را آوردیم وبرخی دیگر اینجا اصلا وجود ندارد مثل بحث خلافت انسان بحث محوریت توحید که اینها را عرض کردم که اینها بحثهای اساسی و زیرینی هستند حالا شاید به لحاظ این که ایشان در این مقام نبوده است این بحث را نکرده است اما بحثی است که از نگاه شهید صدر که بحث خلافت را اصل قرار می‌دهد می‌شود یک رکن اساسی که نباید ما از آن غفلت کنیم و ما می‌توانیم یعنی ممکن است انسان در یک جامعة اسلامی متمرکز شود روی خود کفایی وخود را خودگردانی بگوییم انسان خودش را بتواند مدیریت کند خود مدیریتی این خود مدیریتی با توحید سازگار است وبا غیر توحید هم سازگار است در جوامع غربی که منادی دموکراسی هستند اینها مدعی هستند که خودشان خودشان را مدیریت می‌کنند اما در اینجا در نگاه اسلامی در نظام اسلامی این خود مدیریتی بر اساس آن خلافت بر اساس این است که انسان خلیفة الله است که خیلی متفاوت خواهد بود خروجی این نگاه با آن نگاهی که انسان را آزاد و دموکرت گرا مطرح می‌کند اما منهای خدا منهای توحید منهای خلیفة الله بودن لذا آن نگاه شهید صدر یک نگاهی است که به مبدأ و به آن جنبة مصدری ارتباط دارد این پویا به آن بعد اسم مصدری نگاه می‌کند به آن محتوی نگاه می‌کند ما حتی در محتوی هم عرض کردیم توحید نه فقط از خاستگاه می‌شود توحید و خلافت انسان هم خاستگاه است توحید خاستگاه است برای خلافت و هم در طول مسیر در کنار انسان به عنوان روح مسیطر و مهیمن بر کلیة مراحل سیر به عبارت دیگر مجتمع عابد مجتمعی که عبد خدا باشد خب این مجتعمی که عبد خدا باشدعبودیت برای این جامعه یک اصل است و یک رکن است و یک شعار نیست یک رویه نیست که بیاید روکشی باشد که روی این جامعه این روکش را و این جلباب و این پیراهن را هر وقت به تن این جامعه زدیم شد جامعة اسلامی نه این در تار وپود این جامعة عبودیت وعبادت حضور بایدداشته باشد معنای توحید این است یعنی توحید لازمه‌اش عبودیت است توحید الوهیت لازمه‌اش توحید در عبودیت برای خداست لازم و ملزوم شهتند اینها لذا نمی‌توانیم بگوییم خیلی خب حتی هم به روش به معنای اسم مصدری که نتیجة المصدر است اگر نگاه کنیم خب ما یک جامعه‌ای که عدل گرا باشد عدل گرایی برخواسته از توحیدی که عین حق است و شاقول و شاخص حق است نه عدل گرایی که منهای این حق باشد اصلا آن حق آن عدل گرایی عدل گرایی کامل نخواهد بود ناقص خواهدبود نصف سکه است یک روی این سکه است به تعبیر قرآن کریم برای انسانهای غیر مؤمن به خدا حتی اگر هم عدل گرا هم باشند یعلمون ظاهرا من الحیاة الدنیا وهم عن الآخرة هم غافلون آن عدل گرایی این چنین که اصالت انسان را هم در کنار خودش دارد ممکن است به مرور زمان سر از قرائتهای جدید برای دین و سر از سرباز زدن از توحید در بیاورد و همانطوری که الآن بعضی مدعیان فهم دین که کج اندیش هستند این حرفها را دارند تکرار می‌کنند که این دینی که الآن شما مدعی هستید دین قرون گذشته است ما فهممان از دین متفاوت است و خیلی چیزهایی که به عنوان حرام مثل نکاح محارم مطرح بود بگوید حالا نه فقط قبیح نیست بلکه یک حق است برای انسان عدالت این را اقتضاء می‌کند اگر انسان باید به حق خود برسد یک کسی می‌خواهد با محرم خودش رابطة جنسی داشته باشد چه کسی گفته است تشریع اسلامی همین است این تشریعات مال آن زمانی بود که این رابطه قبیح بود حالا که قبحی ندارد حالا که معیارها عوض شده است حالا که انسانها احساس رضایت‌مندی می‌کنند چرا محروم باشند ببینید یعنی به اسم عدالت به اسم دموکراسی به اسم آزادی تمام این قوانین زیر رور می‌شوند و این خطر بسیار بسیار بزرگ و عظیمی است که جامعة ما را تهدید می‌کند جامعة انسانی را تهدید می‌کند که تمام این ضوابط و اصول به روش زیرکانه زیر سؤال بروند و محکوم شوند و مثل عدالت و دموکراسی و آزادی بشوند اصل ولی عدالت و آزادی و دموکراسی منهای خلافت انسان برای خدا منهای توحید الهی بخواهد مطرح شود یک عدالت دست و پا شکسته ناقص کور و شل و چلاق خواهد بود که ظاهری از عدالت اسمی از عدالت دارد اما محتوای عدالت را مسخ می‌کند همین طور نسبت به آزادی آزادی انسان را مسخ می‌کند و انسان را از آزادی به بندگی به تعبیر روایات شریف آیات قرآن افرأیت من اتخذ الهه هواه خدا دارد انتخاب می‌کند خدا خودش را انتخاب می‌کند اما خدای خودش را هوای نفس خودش قرار می‌دهد یعنی از خودش اصلا تجاوز نمی‌کند از خودش بیرون نمی‌آید خودش خودش را می‌پرستد خود پرستی خود پرستی چگونه انسان را می‌تواند تکامل ببخشد یعنی زندانی شدن در زندان خودخواهی زندانی شدن در زندان خود خواهی این عین توقف است عین ایستایی است عین سقوط است کجایش پویا خواهد بود یا این جامعه امکان ندارد این جامعه جامعة پویایی باشد انسانی که آخر مسیرش اول مسیرش آزادی است وآخر مسیرش زندان واسارت است کم من عقل اسیر هند هوی امیر، امیر المؤمنین علیه السلام فرمودند چه بسیا عقلهای بسیار زیادی در اسارت هواهای فراوانی قرار می‌گیرند هواها عقلها را هم به غل وزنجیر می‌کشند لذا قرآن کریم دربارة پیامبر به زبان انبیاء گذشته که نوید دادند به پیامبر اسلام فرمودند یضع عنهم اصرهم والاغلال التی کانت علیهم جامعة انسانی در غل و زنجیر زنجیرهای گوناگون قرار گرفته بودند پیامبر اسلام آمد تا این که این غل و زنجیرها را باز کند و آنها را از اسارت بیرون بیاورد وقتی آمد ایران را فتح کرد گفتند برای چه آمدی گفتند جئنا لنخرج العباد من عبادة العباد الی عبادة الله این مفهوم که از بندگی خود به بندگی خدا از بندگی بندگان خدا به بندگی خدا ما آمدیم که انسانها را دعوت کنیم و آزادشان کنیم و رهایشان کنیم رهایی از اسارت و زندانی خود انسانی که خودش زندان درست کرده است و خودش هم زندان بان خودش است و خودش را در اسارت خودش قرار داده است کسی که رفته وارد یکجایی شده آنجا را به عنوان زندان انتخاب کرده است بعد کلید قفل این زندان را هم بیرون بیاندازد دیگر خودش هم نمی‌تواند بیرون بیاید همیشه در اسارت این زندان خواهد بود اینطوری می‌شود انسان وقتی که مثلا گرفتار شراب خواری شد دیگر ارادة خودش را از دست می‌دهد دیگر هیچ وقت نمی‌تواند خودش را عوض کند یعنی کار می‌کند به سوء اختیار خودش اختیار را از خودش سلب می‌کند کسی که با سوء اختیار خودش خودش را از صد طبقه پرت کند دعوت ؟؟ هم ندارد امکان برگشن هم ندارد و هیچ راهی برای پیشگیری جز سقوط ندارد در این مسیر به اختیار خودش خودش را دارد از بین می‌برد بشریت این طوری دارد حرکت می‌کند یعنی می‌رود به پرتگاه سقوط با اختیار خودش خب آزادی دارد خودش بر خودش حکومت می‌کند و جامعة بازی هم هست جامعة به تعبیر خودش فکر می‌کند پویاست چون هیچ چیزی او را محدود نمی‌کند همیشه نو گراست و سعی می‌کند پیشرو باشد و از دیگران جلو بیفتد و عدالت را هم پیشة خودش قرار بدهد اما این جامعه وقتی در درون در محتوای خودش از خدا فاصله گرفت به مرور زمان همة اینها همة این مفاهیم به یک دور تبدیل می‌شوند دموکراسی مطرح در امروز دموکراسی است که صدها غل و زنجیر در درون او و در کنار او تعریف شده است و انسانها در درون خانة خودشان دیگر امنیت ندارند آزادی ندارند در مکالمات خودشان تحت نظر هستند در رفت و آمدشان تحت نظر قدرتها هستند این شد دموکراسی یعنی یک دموکراسی پوچ یک دموکراسی که سر از یک استبداد عظیم وب زرگ و حساب شده وبرنامه‌ریزی شده دارد سر در می‌آورد به این چه تعبیری چه تعریفی ما برای دموکراسی در اینجا می‌توانیم ارائه دهیم تعریفی که این واقعیت را خوب مجسم کند و ترسیم کند یعنی با شعار آزادی به نفی آزادی می‌رویم با شعار عدالت به نفی عدالت می‌رویم با شعار انتخاب به جبر منتهی می‌شویم مجبور می‌شویم شرائطی را بپذیریم به تعبیر بعضی از غربیها ما برای انسانها نیاز تعریف می‌کنیم ما برای شما کامپیوتر برنامه‌ریزی می‌کنیم اختراع می‌کنیم که نتوانید بدون کامپیوتر زندگی کنید ما برای شما نیاز تعریف می‌کنیم و شما مجبوری با این نیاز بسازید مجبورید کارتان پیش نمی‌رود نه تلفن داشته باشید نه موبایل داشته باشید نه کامپیوتر داشته باشدی و بخواهید با همة دنیا مرتبط باشد و از همه چیزش با خبر باشید چگونه می‌شود بنابراین می‌بنیم که این آزادی سر از محدودیتهای فراوان در می‌آورد به تعبیر قرآن کریم می‌فرماید قل الله ثم ذرهم خدا را بگیر خدا را داشته باش هیچ کسی نداشته باشد ببین چگونه رها می‌شوی و اما غیر خدا را داشته باشی هیچ چیز نداری واین یک بحث بسیار مهمی است که غفلت از او غفلت از این خاستگاه که عرض کردم ما هدف این نظام خاستگاه این نظام و آن موضوع این نظام یا مخاطب در این نظام که آن مورد آن مأموریت این نظام قلمرو مأموریت این نظام که انسان باشد و همة ابعادش همة روابطش و ویژگیهایی که در این نظام برای انسان باید به عنوان کن و اصل حفظ شود و به هیچ وجه اینها جابه‌جا نشوند اینها مجموعة ازکان این نظام را تشکیل می‌دهند و جامعه‌ای هم در تحت مدیریت و قانون مندی این نظام در می‌آید جامعه‌ای خواهد بود که ویژگیهای این نظام را در خودش باید متبلور کند یعنی جامعة اسلامی جامعة توحیدی باید باشد یک جامعه‌ای که آن اصل خلافت الهی را بفهمد و پذیرا باشد وبر اساس این خلافت آن حکومت معصوم را با اختیار خودش با اختیار خودش سر لوحة آن نظام خودش قرار بدهد ان اقتوا الله ان اعبدوا الله واتقوه و اطیعونی همة انبایئ این حرف را زدند مرا اطاعت کنید اطاعت از آن فرماندة الهی و راهبر الهی به عنوان آن گل سر سبد مجموعة انسانی که انسانی پیشرو معصوم به معنای این که انسانی که از هرگونه انحراف و آفت به دور باشد آفتی سراغ او نتواند بیاید تا بتواند از جامعه آفت بزداید و بر این اساس انسان با آزادی و انتخاب خودش و حفظ عزت و کرامت در برابر قانون الهی همة این انسانهای تحت این قانون یکسان از حقوق یکسان برخوردار باشند خب اینها ارکان این نظام و در حقیقت ویژگیهایی خواهند بود که جامعة اسلامی به این ویژگیها متمایز خواهد شد خب پس با این مقایسه در حقیقت ما این تفاوت این دو نگاه که اگر ما بیاییم این در نظام اجتماعی این خاستگاه و این هدفگیری واین خاستگاه و این ویژگیهای امتیاز دهندة به این نظام را برداریم ما از این نظام چیز مهمی عایدمان نخواهد شد و بر این اساس باید ما بیاییم و آن مجموعة قوانینی که می‌خواهیم بعدا در بارشان صحبت کنیم ببینیم این قوانین چگونه با این ارکان سازگار هستند و از این ارکان برخواسته باشند یعنی این چند هشت رکنی که اینجا ذکر کردیم این ارکان در همة رده‌ها باید محفوظ باشند در همة رده‌های این نظام یعنی در آن نگاه کلانی که به نظام داریم اینها حضور دارند ودر تفصیلات یا خرده نظامها هم باید اینها حضور داشته باشند یعنی در نظام سیاسی این هشت رکن محفوظ باشند در نظام اقتصادی باید محفوظ باشند در نظام خانواده باید محفوظ باشند در نظام روابط اجتماعی این هشت رکن باید حضور داشته باشند و عرض کردیم معنای رکن این است که حذف یکی از این مجموعة هشتگانه در حقیقت مختل کردن آن نظام خواهد بود به اختلال خود نظام میانجامد این معنی رکن بودن است دیگر بحث شوری که ایشان آورده است این بحث یک بحث جزئی خواهد بود یعنی در درون وقتی گفتیم به آزادی واختیار انسان مطرح باشد و حاکمیت معصوم شورایی که در زیر پوشش حاکمیت معصوم باشد چرا چون شورایی که منهای حاکمیت معصوم باشد ممکن است شورایی باشد که به باطل بیانجامد شورایی که مثلا اکثریت اعضای این شوری اگر شوری به اکثریت نتیجه می‌دهد و نصف به علاوة یک اگر نصف به علاوة یک همه هم جنس گرا بودند و نظر به تجویز هم جنس گرایی دادند همانطوری که الآن مثلا فرض کنید در سنای فرانسه مثلا تصویب شد بعد چه می‌شود شوری اینجا نمی‌تواند برای خودش موضوعیت داشته باشد و رکن باشد به تنهایی شورای برخواسته از توحید وخلافت انسان کرامت انسانی این شوری در زیر چتر معصوم آفت زدا معصومی که آفت زدایی می‌کند از جامعه این شوری می‌تواند نتیجه بخش باشد ومی‌تواند آن پختگی لازم را برای جامعه بیاورد و مشارکت و مساهمت افراد در ادارة جامعة خودشان را در درون خودش داشته باشد لذا فرمود وامرهم شوری بینهم بعد از این که فرمود اقاموا الصلاة وآتوا الزکاة یعنی شوری در زمانی مطرح می‌شود که بستری مناسب برای این شوری فراهم شود وگرنه اگر بستری مناسب مناسب برای این شوری نبود این شوری از ارزش کافی برخوردار نخواهد بود بلکه ممکن است عاملی بشود و وسیله‌ای بشود برای دوری از حق برای ابطال حق برای در حقیقت زیر پا قرار دادن حق همانطوری که ما در بعضی از روزنامه‌های دموکراسی می‌بینیم وقتی یک اکثریتی به خطا انتخاب نمی‌کنند حقوق آن اقلیت را زیر پا له می‌کنند و آن نظر خودشان را سعی می‌کنند اعمال کنند و حقوق دیگران را بگیرند و به صرف این که شوری رأی داده است و اکثریت رأی داده است بگذریم از آنهایی که حق و تو برای خودشان خواهند داشت و دارند و بعد حقوق همه را پایمال می‌کنند با وتویی که می‌کنند خب این کجای این نظام نظام انسانی جامعة انسانی دموکراسی است یک دموکراسی فعال و پویا و نتیجه بخش است می‌تواند باز داردنده باشد می‌تواند خنثی کننده باشد می‌تواند این دموکراسی در ضد مسیر بشریت حرکت کند همینطوری که جامعة بشری الا دارد یک چنین مسیری را طی می‌کند اسلام خودش گفت به دور از همة این آسیبها می‌بیند و فاصلة بسیار زیادی میان این نوع از دموکراسی و دموکراسی جهت دار و برنامه‌ریزی شده دموکراسی که در بستر مناسب خودش وصحیح قرار بگیرد لذا در نظام جمهوری اسلامی شما میبینید اول تویحید مطرح می‌شود اسلام مطرح می‌شود در چارچوب این اسلام اگر سوری تعریف شود یعنی حاکیمت با قانون الهی است وهیچ چیزی در برابر قانون الهی نباید و نمی‌تواند قرار بگیرد و آن را جابه‌جا کند و به این ترتیب همیشه دموکراسی یک دموکراسی حساب شدة برنامه‌ریزی شدة مفید خواهد بود یعنی انسانهایی که فرهنگشان یک فرهنگ الهی است اینها حتما در مسیر الهی گام برمی‌دارند و انتخابشان یک انتخاب موفقی می‌تواند باشد به دلیل این که خاستگاهشان خاستگاه صحیح و جهتشان جهت صحیح می‌باشد و حاکمیت قوانین الهی را بر خودشان به عنوان یک اصل اجتناب ناپذیر می‌بینند و این ویژگیها در جامعة اسلامی به همین نسبت منعکس خواهند شد که این بحث دیگر ما خواهد بود که ان شاءالله به عنوان ویژگیهای نظام الهی از باب یک ویژگی می‌تواینم نگاه کنیم و مجموعة چیزی در حدود هجده ویژگی برای این جامعه این نظام اسلامی شمردم و به این ترتیب ممکن است ما اینها را هم مرود مطالعه و دقت قرار بدهیم تا این که رابطة بین ارکان به این ویژگیها ببخشید هفت ویژگی برای نظام اسلامی و هفت یا هشت ویژگی و برای جامعة اسلامی هجده ویژگی شمرده شده است ان‌شاءالله اینها را به مرور با هم مرور می‌کنیم تا ببینیم که جامعة اسلامی ما که مطلوب و منظور این نظام اجتماعی است چگونه جامعه ای باید باشد والحمدلله رب العالمین وصلی الله علی سیدنا محمد واله الطاهرین.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo