< فهرست دروس

استاد سید‌منذر حکیم

درس خارج فقه

91/12/12

بسم الله الرحمن الرحيم

 

12/12/91

اعوذ بالله السمیع العلیم من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین بارئ الخلائق اجمعین ثم الصلاة والسلام علی البشیر النذیر سیدنا ونبینا وحبیب قلوبنا ابی القاسم المصطفی محمد وآله الطاهرین.

ربنا لا تکلنا الی انفسنا طرفة عین ابدا.

طبق وعده‌ای که داده بودیم در سورة مبارکة اسراء که از سوره‌های مکی است و شمارة ترتیب نزولی آن پنجاه می‌باشد برای این که انعام سورة پنجاه و پنج بود و سورة لقمان خواهد آمد پنجاه و هفت و سورة اعراف هم سی و نه بود در این سورة پنجاهمین ما پدیده‌هایی که ملاحظه می‌کنیم از لحاظ تشریعاتی به زندگی اجتماعی انسانها ارتباط مستقیم دارد و می‌تواند چارچوبی و خطوط کلی نظام اجتماعی را ترسیم کند در آیات متعددی است ولی آنجایی که یک مجموعة پیوسته آمده در آیات بیست و سه تا به یک معنی آیة سی و هشت وشاید بعد از هم سی و هشت آیات پراکنده‌ای می‌بینیم که مربوط به همان مجموعه می‌تواند باشد مطلع این آیات این آیه است بسم الله الرحمن الرحیم وقضی ربک ان لا تعبدوا الا ایاه که اینجا چند نکته در این تعبیر آمده که جلب توجه می‌کند قضای الهی بر این است یا دستور خدا و فرمان خدا بر این است که جز او کسی را عبادت نکنید به صورت جمع آمده است ان لا تعبدوا الا ایه یک برنامه برای جامعة انسانی و بشری است وبالوالدین احسانا خب این نشان دهندة وجود یک عنایت خاص به یک منظومة اجتماعی است که در این منظومه عبادت خالصانة خدا سرآمد و سرآغاز این مسیر است و بر اساس عبودیت برای خدا که در سورة مبارکة حمد به عنوان شاخصترین ویژگی این نظام معرفی شده بود در اینجا این باز می‌شود که این جز خدا را عبادت نکنیم چه لوازمی و چه مستلزماتی دارد و چگونه روی زندگی فردی و اجتماعی ما این عبادت خدا اثر می‌گذارد خب قبل از این که وارد این مجموعه شویم جا دارد تذکری که در سورة انعام دادیم هم اینجا بدهیم با یک نکتة اضافی سه اصل را در این سوره ما به طور متکرر می‌بینیم که به وفور تکرار شده است بحث سنتهای الهی حاکم بر زندگی دنیوی انسان فردی و اجتماعی و رابطة تنگاتنگ دنیا و آخرت و منبع منبع و مرجع بودن قرآن برای دریافت تعالیم الهی در آیة نه می‌خوانیم ان هذا القرآن یهدی للتی هی اقوم ویبشر المؤمنین الذین یعملون الصالحات ان لهم اجرا کبیرا این آیه زمانی آمده که قبلش فرمود وآتینا موسی الکتاب وجعلناه هدی لبنی اسرائیل ان لا تتخذوا من دونی وکیلا چون بحث راجع به بنی اسرائیل بوده است مرجعیت موسی و کتاب موسی برای هدایتگری برای بنی اسرائیل مطرح می‌شود و بعد از اینکه رفتار بنی اسرائیل نسبت به موسی علیه السلام و رسالت موسی و موضع‌گیریهای آنها کلا در زندگی دنیا با همة امکاناتی که خدا به آنها داده است مطرح می‌شود وآنجا اشاره می‌شود که ان احسنتم احسنتم لانفسکم وان اسأتم فلها این پدیدة چهارم است که در این سوره خیلی چشم گیر است که در تشریعات الهی فلسفة آن تشریع و فلسفة آن حکم با دقت و با تأکید بیان می‌شود هم به صورت کلان و هم به صورت موردی یعنی کل مقاصد تشریع مطرح می‌شود و هر تشریعی از تشریعات فلسفه‌اش بیان می‌شود که این دو نکته اینجا جالب توجه هستند در این سورة مبارکه کلا انسان اگر در این زندگی دنیا خوب عمل کند به خودش خوبی کرده است و اگر بد عمل کند برای خود بدی آورده است و بنابراین تمام تعلمیات الهی و وظایفی که اینجا تعیین می‌شود نفعش و سودش عاید خود انسان می‌شود البته اینجا باز جمع است ان احسنتم احسنتم لانفسکم چون بحث دربارة بنی اسرائیل بوده است در این فضا خطاب به مجموعه است و هم به فرد قابل تطبیق است فرد فرد ما هر که نیکی کند خودش بهره می‌برد و هم به جمع ما این تعبیر می‌تواند کارگشا باشد پس جامعه هم اگر نیک عمل کند مثل جامعة بنی اسرائیل که تخلف کرد و آثار آن تخلفات خودش را هم در همین دنیا به دست آورد یعنی آثار دنیوی تشریعات هم اینجا مطرح شده است نه فقط آثار اخروی می‌فرماید فاذا جاء بعض الاخرة لیسوءوا وجوهکم ولیدخلو المسجد کما دخلوه اول مرة ولیتبروا ما علو تتبیرا این نسبت به وضعیت زندگی دنیویشان عسی ربکم ان یرحمکم وان عدتم عدنا که اشاره به آن سنت الهی است که خداوند اگر کسی شاکر نعمت باشد با ایمان و با تقوی باشد خداوند هم او را مورد لطف در دنیا قرار می‌دهد و اگر تخلف کند خدا هم تخلف خواهد کرد وان عدتم عدنا وجعلنا جهنم للکافرین حصیرا سپس می‌فرماید ان هذا القرآن یهدی للتی هی اقوم این قرآن به بهترین راه و بهترین روش و بهترین برنامه هدایت می‌کند و مؤمنین را مؤمنینی که از صالحات چشم پوشی نمی‌کنند و به صالحات می‌پردازند و عمل صالحات را دارند یبشرهم که چه ان لهم اجرا کبیرا البته در این سوره عرض کردم هم نسبت به اجر اخروی و هم آثار دنیوی توجه فراوان شده است وان الذین لا یؤمنون بالاخره اعتدنا لهم عذابا الیما بعد از این که این سنت اجتماعی را می‌گوید سنتهای حاکم بر زندگی فرد را هم می‌گوید یعنی همة سنتها را در برمی‌گیرد وکل انسان الزمناه طائره فی عنقه هر انسانی گرفتار رفتار خودش می‌شود ونخرج له یوم القیامة کتابا یلقاه منشورا اقرأ کتابک کفی بنفسک الیوم علیک حسیبا باز ببینید تکرار می‌شود این اینجا به صورت فردی می‌آید من اهتدی فانما یهتدی لنفسه ومن ظل فانما یظل علیها هر کسی کار خودش ولا تزر وازرة وزر اخری هیچ کس مسئولیت فرد دیگر را تحمل نمی‌کند و گناه او را به دوش نمی‌کشد وما کناد معذبین حتی نبعث رسول بعد از اتمام حجت ما عذاب را در نظر گرفتیم برای افراد واذا اردنا ان نهلک قریة امرنا مترفیها این هم سنت الهی است هر وقت می‌خواستند یک جامعه‌ای را از یک بین ببریم و هلاک کنیم دستور می‌دهیم که مترفین آن جامعه به فسق و فجور گرفتار شوند از حدود الهی بیرون بزنند تجاوز کنند تعدی کنند آن قوت مستحق عذاب خواهند شد فحق علیها القول فدمرناها تدمیرا این هم سنت اجتماعی الهی در زندگی دنیوی و آثار مخرب فراتر رفتن از وظایف و تکالیف وحدود الهی تعیین شده است وکم اهلکنا من القرون من بعد نوح تجربیان جوامع بشری هم نشان دهنده و تصدیق کنندة همین اصل است که وکفی بربک بذنوب عباده خبیرا بصیرا در دنیا آثاری دارد این قوانین و در آخرت هم آثاری دارد من کان یرید العاجله عجلنا له فیها ما نشاء ما می‌توانیم در زندگی دنیا بعضی از افراد را بهره‌مند کنیم اما این طور نیست که هر کس در دنیا هر چه بخواهد به او برسد ما نشاء لمن نرید ثم جعلنا له جهنم یصلاها مذموما مدحورا اگر فقط به این زندگی دنیا دل ببندد از آخرت چشم پوشی کند ممکن است به این زندگی دنیا و لذتهای دنیوی برسد اما در آخرت به گونه‌ای به آخرت خواهد رسید که مذموما مدحورا برشکستة بدبخت مذمت شده‌ای خواهد بود یعنی یک انسان مال باختة و عمر باخته و همه چیز را از دست داده خواهد بود که جز خسارت چیزی دیگری عایدش نخواهد شد ومن اراد الآخرة وسعی لها سعیها در همین دنیا اگر کسی طالب آخرت باشد وهو مؤمن به شرط ایمان فاولئک کان سعیهم مشکورا سعی وتلاش آنها مورد سپاس قرار می‌گیرد و خدا فرموده است در آیات دیگر هل جزاء الاحسان الا الاحسان من شکر فانما یشکر لنفسه سعی آنها مشکور خواهد بود و این سنت ماست کلا نمد هؤلاء و هؤلاء من عطاء ربک ما هم به اهل دنیا هم به اهل آخرت می‌دهیم وما کان عطاء ربک محذورا خدا در دهندگی وجود و کرم کم ندارد انظر کیف فضلنا بعضهم علی بعض وللآخرة اکبر درجات و اکبر تفضیل بعد از این مقدمات طولانی که در حقیقت بستر مناسب آن نظام اجتماعی را فراهم می‌کند می‌فرماید لا تجعل مع الله الها آخر حالا که بنا شد انسان حسابگر باشد و آثار اعتقادات و رفتار خودش را در دنیا ببیند و درو کند می‌فرماید بدان که اولین و بزرگترین خطری که انسان را تهدید می‌کند در این دنیا این است که در کنار خدا شریک قائل باشد و برای خدا الهی دیگر که شریک خدا باشد انسان قرار بدهد و سراغ او و دنبال او باشد لا تجعل مع الله الها آخر این قبل از این که بگوید آن قانون و نظام می‌تواند به این معنی باشد که در هر صورتی در هر شرائطی چه زندگی فردی چه زندگی اجتماعی باشد شرک انسان را نابود می‌کند حالا تحلیلی شهید صدر دارد راجع به این موضوع که اشاره‌ای شاید قبلا کرده باشم که انسان وقتی که از خدا گذشت و خدا را در زندگی فردی و اجتماعی خودش قرار نداد این انسان خودش را هم از دست می‌دهد و هویت خودش را از بین می‌برد با این شرک یا شریک قائل شدن برای خدا در آیة شریفه هم اشاره به این شده که انسانی که جمع و گروهی که نسوا الله فانساهم انفسهم خدا را فراموش کنند و غیر خدا را بخواهند حتی خودشان رهم فراموش می‌کنند و خودشان را هم از بین می‌برند و از دست می‌دهند اینجا می‌تواند این آیه هم اشاره به همین معنی باشد لا تجعل مع الله الها آخر فتقعد مذموما مخذولا در همین دنیا گرفتار رنج و عذاب و بد بختی می‌شوی که اگر غیر خدا را در کنار خدا قبول کردی شما هم مذموم هم مخذول یعنی انسانی که هم مورد مذمت و تقبیح قرار می‌گیرد و هم مخذول خذلان یعنی آدمی که یار و یاور ندارد و انسان ورشکسته‌ای که به هیچ جایی نمی‌تواند دست درازی کند و هیچ کس نمی‌تواند او را کمک کند یعنی انسان بدبخت بدبخت می‌شود در همین دنیا چون همین آیه دوباره تکرار می‌شود در بعد از مجموعه‌ای از آیات تکرار می‌شود اما با یک تعبیر دیگر می‌فرماید در آیة سی و نه ولا تجعل مع الله الها آخر فتلقی فی جهنم ملوما مدحورا آن تعبیر اول فراگیر بود شامل دنیا و آخرت می‌توانست باشد و شاید به آثار مخرب شرک در دنیا بیشتر توجه داشته باشد می‌فرمود فتقعد مذموما مخذولا یعنی در همین دنیا شما بر شکست می‌شوید و به خاک ذلت می‌نشینی به خاک ذلت و سر زنش می‌نشینی در حالی که در این آیة سی و نه ولا تجعل مع الله الها آخر فتلقی فی جهنم ملوما مدحورا در حالی که مورد ملامت قرار گرفته‌ای در جهنم به گونه‌ای انداخته می‌شوی که به هیچ وجه نمی‌توانی از آنجا سربلند کنی و بیرون بیایی خب این نسبت به شرک که در حقیقت آن خط قرمز خط قرمزی که در آیات دیگر هم فرموده ان الله لا یغفر لا یغفر ان یشرک به ویغفر ما دون ذلک لمن یشاء حالا در این فضا و در این چارچوب یعنی بحث توحید یک بحثی است که برای همة جوامع بشری برای همة انسانها یک اصل اجتناب ناپذیر است هیچ جامعه‌ای که در هیچ شرائطی مجاز نیست و برای او روا نیست که از مرز توحید فراتر رود لذا این بحث ادیان توحیدی و این که باید یعنی همة انسانها به این اعتقاد و تدین به توحید مطالبه می‌شوند این یک اصل اسلامی خالص و خاص نیست بلکه تمام ادیان بلکه مقتضای فطرت انسان است که انسان باید از شرک دوری بجوید و بر این که مترتب می‌شود بر این آثار زیادی مترتب می‌شود که می‌فرماید وقضی ربک ان لا تعبدوا الا ایاه خدای شما پرودگار شما پرورش دهندة شما آن که دارد شما را تربیت می‌کند در این دنیا او چنین قضایی نموده او چنین دستوری داده است یا چنین برنامه‌ای را منظم کرده براای شما تا اینکه شما را تربیت کند از کلمة ربک در اینجا می‌توانیم همین معنی را استفاده کنیم که مقتضای ربوبیت خدا برای شما این است که جز او را کسی را عبادت نکنیم این اصل اول اصل دوم و بالوالدین احسانا نسبت به والدین که در حقیقت اساس خانواده هستند و تشکیل دهندة خانواده و مؤسس این کانون اجتماعی هستند خدا چنین قضا کرده و چنین برنامه‌ای را در خواست کرده و دستور داده است که نسبت به والدین در هر صورتی در هر شرائطی بودند حتی اگر کافر بودند در آیاتی داریم در آیات دیگر شاید در سورة لقمان باشد که حتی اگر آنها مؤمن نبودند شما موظف به احترام آنها هستید این احترام از والدین یک اصلی است یک سنتی است که برای حفظ کیان آن جامعه و آن کانون اجتماعی یک اصل بسیار حیاتی است خب بعد در دو آیه به تفصیل وارد حالات مختلفی که برای انسان پیش می‌آید و ممکن است انسان در شرائطی قرار بگیرد که نخواهد به این والدین احاسن کند یا آنها را تکریم کند چه کار باید بکند این انسان در شرائط گوناگون به تفصیل اینجا می‌فرماید اما یبلغن عندک الکبر احدهما او کلامهما فلا تقل لهما اف ولا تنهرهما وقل لهما قولا کریما هر آینه اگر اینها پا به سن گذاشتند و توقعات والدین توقعاتی می‌شود شاید برای یک جوان کمی خسته کننده باشد و بالاخره آنها شرائط سنیشان احتیاج پیدا می‌کنند به رعایت بیشتر توجه بیشتر انسان باید بخشی از وقتهای خودش را در اختیار آنها قرار بدهد جبران آن زحمات تربیت اولیه‌ای که آنها برایش داشتند بکند خب در اینجا می‌فرماید چه دوتایشان پیر شوند یا یکیشان شما حق نداری به آنها اف بگویی یعنی ان مرز احترام و تکریم را حتی به طور دقیق بیان کرده است اف نگو یعنی به هیچ وجه شما به خودت اجازه نده که نسبت به خواسته‌های آنها تمرد کنی و احساس ناراحتی کنی واحساس فشار کنی ولا تنهرهما از این گذشته نباید این والدین را شما مورد نهر مورد نهی قرار بدهی و بر آنها تحکم کنی ممکن است انسان پدری مادری وقتی پا در سن بگذارد خواسته‌هایش خواسته‌های خیلی کوچک و گاهی بچه‌گانه می‌شود و متناسب با سنش نیست ممکن است آن حالت ومن نعمره ننکسه فی الخلق افلا یعقلون به اینجا ممکن است حال انسان برسد که مثل یک بچه احتیاج به رعایت و عنایت داشته باشد اگر به بچه شما دستور بدهی و امر و نهی کنی معنایش این نیست که به پدر و مادرم که آن حالت را پیدا می‌کنند شما حق داشته باشید که آنها را مورد نهر قرار دهید بلکه وقل لهما قولا کریما خیلی بزرگوارانه و کریمانه بادی با آنها سخن گفت یعنی احترام آنها را حتی در این حالتهای استثنایی باید نگه داشت واغفر لهما جناح الذل من الرحمه خب خیلی باید متواضعانه برای آنها شما برخورد کنید و بر اساس رحمت تعامل کنید ذلت اینجا جناح الذل تواضع را این را اشاره می‌کند این بال تواضع را شما باید برای آنها بگسترانید که آنها روی بال تواضع شما حرکت کنند و پرواز کنند وقل ربی ارحمهما کما ربیانی صغیرا آنها حق تربیت بر شما دارند و لذا باید از خدا برای آنها طلب رحمت کنید ربکم اعلم بما فی نفوسکم ان تکونوا صالحین فانه کان للاوابین غفورا خداوند بهتر می‌داند شما چگونه فکر می‌کنید در دل چه می‌گذرانید هر آینه اگر انسانهای صالحی باشید خداوند شما را مورد مغفرت و لطف خودش قرار میدهد خب یعنی آثار و برکات دنیوی همین برخورد کریمانه با والدین را هم اشاره می‌کند و در نتیجه آن برکات یک چنین تعاملی مورد عنایت قرار داده است از والدین که بگذریم ذوی القربی هستند که حق مسلمی دارند نسبت به انسانها وآتی ذالقربی حقه والمسکین وابن السبیل ولا تبذر تبذیرا هم مسکین وهم ابن سبیل وهم ابین ذوی القربی اینها همه حق دارند بالاخره اینها انسانهایی هستند که در همین جامعه زندگی می‌کنند و رابطة قرابت یکی از اسباب و علل حق پیدا کردن اینها نسبت به ما هستند یعنی اگر هیچ رابطه‌ای ما نداشته باشیم با اینها مسکین بودن اینها فقیر بودن اینها در جامعه حقی را بر گردن جامعه به وجود می‌آورد یک این که اینها رابطة فامیلی با انسان داشته باشند حق مضاعفی را ایجاب می‌کند و همین طور مسکین حقی دارد وابن السبیل درمانده هم حقی دارد باید حقوق اینها را پرداخت ولا تبذر تبذیرا و در این اینجا باید مواظب باشید که شما امکانات خودتان را هدر ندهید بلکه استفادة بهینه از امکانات شود به جا که تبذیر به شمار نیاید چرا ان المبذرین کانوا اخوان الشیاطین وکان الشیطان لربه کفورا این ناسپاسی است ناسپاسی نعمت را از بین میبرد کسی که تبذیر می‌کند این کار کار شیطانی است این که امکانات الهی آماده شده برای بهره برداری صحیح وتکامل انسانها انسان این امکانات را به هدر بدهد و از بین ببرد این کار کار شیطانی وشیطان هم کان ؟؟ ربه کفورا ناسپاس است ناسپاسی در دنیا و در آخرت بازدهی و بازتاب دارد بازتاب منفی دارد خب اگر ندارید شما نمی‌توانید به ذوی القربی ومسکین وابن السبیل برسید ندارید و از شما مطالبه کردند باز شما حق ندارید برخورد خصمانه برخورد خشک برخورد بیگانه‌ای با اینها داشته باشید و اینها را به عنوان یک انسانهای بیگانه و خارج از اهتمام خودتان قرار بدهید بلکه واما تعرضن عنهم ابتغاء رحمة من ربک ترجوها فقل لهم قولا میسورا خب اگر شما مجبور شدی که اعراض کنی از آنها یعنی به آنها تنگ دست بودی شما نتوانستی به آنها عطوفتی به خرج بدهی فقل لهم قولا میسورا از کلام خشک و سخن خشک و ان‌شاءالله بتوانیم در آینده کمک کنیم و در خدمتتان باشیم اینها را راضی برگردان این نسبت به ذوی القربی اما یک اصل کلی در زندگی انسان که باید انسان چگونه باشد انسان باید میانه‌رو باشد در هر صورت در تمام ابعاد زندگی این که گفتیم اینجا شما تبذیر نکنید فقط این مورد نیست بلکه یک قاعدة کلی است که انسان به عنوان یک اصل در زندگی مادی خودش باید قرار بگیرد ولا تجعل یدک مغلولة الی عنقک ولا تبسطها کل البسط فتقعد ملوما محسورا میانه‌روی و اقتصاد و اعتدال در زندگی نه انسان خسیس و بخیل باشد و دستش را سفت بگیرد و فقط به خودش بپردازد و حتی به خودشان هم رحم نمی‌کنند ولا تبسطها کل البسط نه دست و دل باز باشد که هر چه دارد وحتی الامکانات بدون حساب وکتاب آنها را هدر بدهد این اولین ضرری که انسان در این چه در حالت بخل ورزی یا در حالت تبذیر انسان گرفتار آن می‌شود فتقعد ملوما محسورا در همین زندگی دنیا به فقر وفلاکت گرفتار خواهی شد و مورد ملامت دیگران تو را ملامت می‌کنند چون شما آنچه که باید و شاید عمل نکردی ان ربک یبسط الرزق لمن یشاء ویقدر انه کان لعباده خبیرا بصیرا بله خداوند دست؟؟ دست اوست و خداوند به کسی روزی فراخ یا روزی محدودتری می‌دهد اما انسان در هر صورت باید کار را به اندازة گلیم خودش دراز کند و متناسب با آنچه که خدا به او داده است باید برنامه‌ریزی کند و به طور میانه رو و معتدل تعامل کند و یکی از آن مصادیق که انسان گاهی به غلط فکر می‌کند که در یکی از تدبیرهایی که باید بکند این است که فرزند کمتر زندگی بهتر این به عنوان یک اصل اگر کسی فکر کند این فکر غلطی است ولا تقتلوا اولادکم خشیة املاق شما از ترس این که از ترس تنگ دستی بگویید خیلی خوب ما بیاییم زندگی خودمان را مدیریت کنیم مدیریت زندگی ما به این است که ما فرزند دار نشویم یا فرزندی که خدا به ما می‌دهد او را ما قتل نفس کنیم او را ساقط کنیم سقط جنین کنیم چرا چون الآن امکانات ما اجازه نمی‌دهد که این بچه را ما مدارا کنیم ولا تقتلوا اولادکم خشیة املاق از ترس فقر آنها را حق ندارید از بین ببرید نحن نرزقهم وایاکم اصلا روزی آنها دست ماست ان ربک یبسط الرزق ما روزی می‌دهیم هر آن کس که دندان دهد نان دهد ما به آنها روزی می‌دهیم به آنها وبه شما که بحث مفصلی است که فرموده‌اند یعنی به برکت آنها ما به شما روزی می‌دهیم بخشی از روزی ما به خاطر این که ما می‌خواهیم روزی آنها را برسانیم شما را واسطة در این خیر قرار می‌دهیم و به شما هم چیزی می‌دهیم از صدقه سری آنها نحن نرزقهم وایاکم حالا در آن سورة انعام نحن نرزقکم وایاهم خب ان قتلهم کان خطئا کبیرا کشتن این فرزندان خطای بسیار بسیار بزرگی است یک از اهداف و فلسفة این تشکیل خانواده بحث تکثیر نسل بود و اگر انسان خانواده تشکیل بدهد بعد بگوید خیلی خوب من به لوازم و آثار و تبعات آن ملتزم نیستم و نمی‌خواهم فرزنددار بشوم این اصل فلسفة وجودی این انسان زیر سؤال می‌رود ان قتلهم کان خطاءا کبیرا ولا تقربوا الزنا انه کان فاحشة وساء سبیلا خب تأمین نیاز جنسی به روش غلط به روش غیر قانونی خارج از قانون خارج از چارچوب تعیین شدة الهی که زنا باشد کان فاحشة وساء سبیلا هم گناه بسیار بزرگی و بدی است و هم بدترین راهی است که انسان طی می‌کند ببینید ساء سبیلا اشاره به آن فلسفة این عمل محرم است که در زندگی دنیا هست یعنی فلسفة تشریع هم در اینجا مطرح شده است به جز این که یک گناه بسیار بزرگی است و به حدی است که همة انسانها همة جوامع بشری آن را تقبیح میکنند یعنی به دور از آن فطرت انسانی است و بد راهی است ولا تقتلوا النفس التی حرم الله الا بالحق خب آن قوة غضبیه انسان هم باید مهار بشود همانطور که قوة شهویه‌اش باید مهار بشود و کنترل شود و ضمن مسیر وکادری که خدا تعیین کرده باید اشباع شود قوة غضبیة انسان هم باید کنترل بشود حق ندارد کسی کسی را نفسی که محترم است نزد خدا وخدا او را حرام قرار داده است انسان جان و مال و عرضش محترم است خداوند برای اینها حرمتی قائل شده است مگر این که در جایی خدا اجازه بدهد که این نفس کشته شود ولا تقتلوا النفس التی حرم الله الا بالحق ومن قتل مظلوما حالا اگر کسی به ظلم و ستم کشته شد فقد جعلنا لولیه سلطانا فلا یسرف فی القتل انه کان منصورا اولا انسان مظلوم همیشه حق به جانب خواهد بود و در آخر مظلومیتش او را به پیروزی خواهد رساند ثانیا ما در همین زندگی دنیا به ولی او سلطه‌ای و سلطنتی می‌بینیم و حقی می‌دهیم که بتواند داد خواهی کند وحق او را در اینجا احیاء کند حالا که چنین سلطه‌ای به این انسان دادیم باید مواظب باشد زیاده روی نکند فلا یسرف فی القتل انه کان منصورا ولا تقربوا مال الیتیم الا بالتی هی احسن حتی یبلغ اشده وافوا بالعهد ان العهد کان مسئولا نسبت به اموال یتیم هم اینجا به طور خاص که این یتیم ممکن است ولی نداشته باشد و اموال او به هدر برود یا خودش یا دیگران تاراج کند باید جامعه جمع اینجا آمده است ولا تقربوا به فرد فرد انسانهای جامعه دستور داده شده است و منع شدن از اینکه به مال یتیم نزدیک بشوند مگر این که نقطة آن یتیم و صلاح آن یتیم در آن باشد تا این که به آن رشد مطلوب برسد واوفوا بالعهد ان العهد کان مسئولا هر گونه تعهدی که به هم دیگر می‌سپارید محترم است و باید به آن وفا کنید اینجا کلیة عقود وعهود یعنی چه اقتصادی چه غیر اقتصادی همه را با این عمومی که دارد شامل می‌شود و در نتیجه مساحت بسیار بزرگی از زندگی ما را چه زندگی زناشویی و چه زندگی بعد اقتصادی زندگیمون همة اینها را می‌تواند پوشش بدهد این اصل ان العهد کان مسئولا واوفوا الکیل اذا کلتم به طور خاص در مباحث اقتصادی در کیل و وزن که ما ناچار هستیم در این زندگی تعاملی داشته باشیم فرآورده‌های طبیعی و امکاناتی که خدا قرار داده است و در اختیار ما قرار می‌گیرد در این داد و ستد ما حساب و کتاب خواهیم داشت اینجا باید وفای به کیل کنیم یعنی کم نگذاریم مطفف نشویم واوفوا الکیل اذا کلتم وزنوا بالقسطاس المستقیم باید ترازو میزان معیار درستی باشد تا زندگی بر اساس او نظم پیدا کند و شکل بگیرد ذلک خیر خیر شما در این هست زندگی چه می‌شود زندگی با حساب و کتاب می‌شود می‌شود روی این زندگی حساب باز کرد واحسنوا تأویلا بهترین عاقبت و آینده هم مال همین به قول گفتنیها هر چیزی استانداری دارد وهر چیزی مقدار کل شیء عنده بمقدار مراعات این مقادیر امور این زندگی را نظمی خاص می‌بخشد و از جامعه واز قلبش رویی بیرون می‌آید یک نکته‌ای که اینجا خیلی مهم است و در این سوره آمده ودر ایات جاهای دیگر نیامده است حتی به زندگی فکری به بعد فکری و زندگی میگوییم علمی ما هم توجه ویژه شده است ما علما را و دانشمان را بر چه اساسی باید استوار کنیم که در آیات سورة انعام و سورة لقمان این دیده نمی‌شود و مخصوص این سوره است ولاا تقفوا ما لیس لک به علم حالا شاید در سورة لقمان هم اشاره‌ای باشد ولا تقفوا ما لیس لک به علم ان السمع والبصر والفؤاد کل اولئک کان عنه مسئولا شما به چیزی که علم نداری نباید بسنده کنی و پیروی کنی شما باید بر اساس علم حرکت کنی که حالا این بحثهایی که داشتیم در روانشناسی و در آن نظام استنباط این آیه برای آنجا بسیار آیة مهم و کارگشا است که انسان نباید دنبال غیر علم باشد به علم باید برسد و آیات قرآن انسان را می‌خواهد به علم برساند چرا چون مسئولیتی بزرگ بر ابزار شناختمان که سمع و بصر و فؤاد یعنی هم عقل ما و هم چشم و گوش ما اینها مسئولیت دارند و مورد بازخواست قرار خواهند گرفت که اگر انسان با داشتن این امکانات وابزار شناخت و معرفت بخواهد به معرفت نرسد و کم بگذارد در مسیر معرفت وبه گمانه زنی اعتماد کند این انسان به بیراهه می‌رود به علم باید برسد که به واقعیت برسد کل اولئک لذا خداوند ما را بازخواست خواهد کرد و ما احساس مسئولیت باید بکنیم نسبت به این ابزار شناختمان که اینها ما را به آن علم مطلوب برساند ولا تمشوا فی الارض مرحا نباید متکبرانه روی زمین شما راه بروید چرا انک لن تخرق الارض ولم تبلغ الجبال طولا مگر تو که هستی که بخواهی متکبرانه این چنین روی زمین راه بروی و فکر کنی که قدی بلندتر از کوهها داری با کوهها بخواهی شانه به شانه حرکت کنی این تشبیه و تمثیل بسیار عجیب است که این انسان چگونه باید خودش را کوچک ببیند و در این سرزمین خدا به گونه‌ای متواضعانه حرکت کند وبه تعبیر امیرالمؤمنین علیه السلام در وصف متقین ومشیهم التواضع یعنی کل سراسر نه فقط راه رفتن کل رفتار انسان در زندگی رفتار متواضعانه باشد کل ذلک سیئه کل ذلک کان سیئه عند ربک مذکورا اینها همه سیئات است و این سیئات هم بدن در دنیا وهم در نزد خدا هم مکروهند و خداوند آنها را دوست ندارد یعنی اینها هم فطرت انسان از اینها ابا دارد وهم خدایی که خالق آن فطرت است خداوند اینها را ناپسند می‌بیند یعنی هم تشریعا هم تکوینا هر دو از هر دو لحاظ و از هر دو بعد اینها یک کاستی در زندگی فردی و اجتماعی انسان به شمار می‌آیند ذلک مما اوحی الیک ربک من الحکمه ولا تجعل مع الله الها آخر فتلقی فی جهنم ملوما مدحورا این مقتضای حکمتی است که خدا به تو وحی نموده وهمین تعبیر حکمت هم در سورة لقمان آمده است اما با تفاوتهایی نسبت به اینجا و باز در هر صورت آن اصلی که اجتناب ناپذیر است مواظب باش شما گرفتار شرک نشوید چون اگر گرفتار شرک شدید جهنمی سوزان در پیش خواهید داشت پس آغاز و فرجام کل این منظومه دوری از شرک و گرایش به یعنی اخلاص در عبادت و طاعت خداست در چارچوب این اخلاص طاعت و عبادت این اصول حکمت آمیز و حکمت گونه یا بگوییم عین حکمت به این است که انسان این اصول را مراعات کند حالا این حکمت عملی است بگوییم تا حکمت نظری و شاید هم به تعبیر حکمت در آیات ناظر به همین بعد عملی باشد آنچه که باید و شاید آنچه که انسان مقتضای فطرت ونظام تکوینش هست آن را باید عمل کند خب حالا آیات دیگری که در حقیقت هم متمم این مجموعه است و هم نسبت به نحوة تعامل با قرآن برای بهره‌برداری بهینه از این دستورات الهی باز در همین سوره داریم که ان‌شاءالله در یک بحث بعدی بتوانیم آنها را هم مورد مطالعه قرار دهیم وآخر دعوانا ان الحمدلله رب العالمین وصلی الله علی سیدنا محمد وآله الطاهرین.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo