< فهرست دروس

استاد سید‌منذر حکیم

درس خارج فقه

91/12/09

بسم الله الرحمن الرحيم

 

9/12/91

اعوذ بالله السمیع العلیم من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین بارئ الخلائق اجمعین ثم الصلاة والسلام علی البشیر النذیر سیدنا ونبینا وحبیب قلوبنا ابی القاسم المصطفی محمد وآله الطاهرین.

ربنا لا تکلنا الی انفسنا طرفة عین ابدا.

«واوحی الی هذا القرآن لانذرکم به ومن بلغ»

بحث ما در زمینة بررسی و استنباط نظام اجتماعی قرآنی است که با توجه به سوره‌های مختلف که در قرآن به این موضوع به طور یک منظومه و مجموعة مرتبط به هم توجه شده است مورد مطالعه قرار می‌گیرد و در آیاتی از سوره‌های گوناگون مکی دنبال می‌کردیم آن موضوع را و بحثمان رسید به مجموعة مطرح در سورة مبارکة انعام با توجه به این که ما در زمینة ترتیب نزول در این روش توجه و عنایتی نداشتیم و نداریم یعنی نخواستیم که حتما به روش ترتیب نزول توجه کنیم تا ببینیم چه مقدار این بحث متفاوت خواهد بود با بحث توجه به ترتیب نزول به همین خاطر سورة انعام که از سورة اسراء متأخر است از لحاظ ترتیب نزول مورد مطالعه قرار گرفت و مانعی ندارد حالا اگر مناسب فرصتی هم شد روش ترتیب نزولی اگر لازم بود هم یک نگاهی و مقایسه‌ای هم داشته باشیم اما اصل بر این است که ما بدون توجه به ترتیب نزول ببینیم این مجموعة مطرح از قوانین اجتماعی و منظومه‌ای که در سوره‌های مختلف تبیین شده‌اند اینها چگونه هستند و چه مقدار از نیازهای نظام اجتماعی را پوشش می‌دهند در سورة مبارکة انعام گذشت که یک مجموعة معتنی به از آیات در قسمت آخر این سوره به چشم می‌خورد که خداوند متعال به عنوان آن خطوط قرمز و محرماتی که در تشریع و قانونگذاری باید باشند و این محرمات گویای آن نیاز فطری و نیاز تکوینی انسانها هستند مطرح شد و در نهایت ودر آخر این مجموعه توجهی به جایگاه خلافتی انسان شده است که این قابل توجه است و سه نکتة دیگر هم در همین سوره قابل ملاحظه است که بعدها در سورة اسراء هم همین سه محور و سه نکته را خواهیم دید که اینها آن ظرف تشریع و آن بستر تشفیع را هم دارد بیان می‌کند این سه نکته عبارتند از یک مرجعیت قرآن هم در سورة اسراء که ؟؟ هم در سورة انعام در چندین مورد مرجعیت قرآن در تشریع بیان شده است این یک اصل و اصل دومی که به تفصیل از او سخن رفته و تأکید شده است بحث سنتهای و الهی قوانین الهی حاکم بر زندگی انسان در دنیا اعم از قوانین فردی و قوانین اجتماعی بحث سنتها و تأثیر سنتها بر روند تشریع و قانونگذاری و سه رابطة منطقی دنیا وآخرت زندگی انسان در دنیا و زندگی انسان در آخرت که بازتابی از زندگی دنیاست که این ایجاب می‌کند تقوی را ایجاب می‌کند قانونمند شدن انسان را در دنیا تا اینکه بتواند در آخرت به آنطور که باید و شاید زندگی کند خب نسبت به سنتها بحث کلان سنتها و بحث تطبیقی سنتها تکرار شده است به گونه‌ای که یک پدیدة قابل توجه در این سوره و در سورة اسراء مطرح شده است حالا اگر آیات را ما به سرعت مرور کنیم می‌بینیم که خداوند متعال از نظام تکوین به نظام تشریع منتقل شده است در این سوره‌ها و آن بستر تشریع الهی همان نظام تکوینی است که خدا آفریده است از آغاز سوره می‌فرماید بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله الذی خلق السماوات والارض وجعل الظلمات والنور خب بحث از نظام تکوین است ثم الذین کفروا بربهم یعدلون در حالی که کافران برای خدا شریک قائل شدند و قائل می‌شوند یعنی آن بحث انحراف اعتقادی که در حقیقت موجب انحراف در روش زندگی خواهد بود از اینجا نشأت می‌گیرد که انسانها به آن اقتضائات نظام تکوین توجه نمی‌کنند و به کوته فکری خودشان یا به هوا و هوس خودشان بیشتر گرایش پیدا می‌کنند و بعد برای خدا شریک قائل می‌شوند بعد آیات مفصل می‌آید در برای اثبات یا تبیین اینکه خداوند همه کارة این هستی است هو الذی خلقکم من طین ثم قضی اجلا و اجل مسمی عنده ثم انتم تمترون خب آیات زیادی در اینجا در همین سیاق مطرح می‌شود و عکس العمل مردم نسبت به این آیات الهی تبیین می‌شود و چرا اینها نسبت به انبیاء روش تکذیب را پیش می‌گیرند در حالی که خبرهای بسیار بدی از گذشتگانشان وجود دارد هک زندگی اینها را تحدید می‌کند و اینها اگر عاقل باشند نباید این چنین برخوردی منفی با انبیاء داشته باشند خب ما به صورت سنتی داریم مطرح می‌کنیم یک قانون فراگیر که باید از آن عبرت بگیرند الم یروا کم اهلکنا من قبلهم من قرن مکناهم فی الارض ما لم نمکن لکم وارسلنا السماء علیهم مدرارا وجعلنا الانهار تجری من تحتهم فاهلکناهم بذنوبهم با تمام گذشتگان به خاطر انحراف در روند زندگی و ارتکاب ذنوب یعنی مسیر غلط وانحرافی در این زندگی دنیا را در پیش گرفتن و باعث هلاکت آنها شد خب اینها باید عبرت می‌گرفتند از این سنت الهی که در جوامع بشری به خوبی تطبیق و به اجرا در آمده است بعد اشکالات و در حقیقت خورده گیریهایی که مشرکین قریش مشرکین مکه اینها مشرکین معاصر پیامبر نسبت به پیامبر داشتند و بهانه گیری که داشتند چرا این پیامبر ملکی نیست اگر ملک می‌بود مثلا و فرشته می‌بود شاید ما به او ایمان میآوردیم قرآن میفرماید که در حقیقت اینها نه فقط به تو نسبت به انبیاء گذشته هم چنین استهزاء وچنین برخورد منفی داشتند در حالی که این برخوردها باعث هلاکت آنها شد قل سیروا فی الارض ثم انظروا کیف کان عاقبة المکذبین قل لمن مافی السماوات والارض قل لله کتب علی نفسه الرحمه خداوند بر اصل رحمت تعامل می‌کند و این اصل رحمت است که باعث شده است که روز قیامت باشد روز حساب و کتابی باشد و همة شما را در آنجا جمع کند و در آنجا الذین خسروا انفسهم فهم لایؤمنون کسانی که مال باختند و خود باخته‌اند اینها هستند که ایمان نمی‌آورند باید بفهمید که شما به کجا دارید می‌روید خب برای اینکه انسان به خسران نفس گرفتار نشود باید برنامه داده شود که برنامة قرآنی اینجا به طور مفصل مطرح می‌شود قل اغیر الله اتخذ ولیا فاطر السماوات والارض امکان ندارد غیر خدا من ولی برای خودم قرار دهم خب اگر ولایت از آن خدا شد وخدا باید اطاعت می‌شد در حقیقت من یصرف عنه یومئذ این عذاب عظیمی که خداوند هشدار داده است فقط رحمه نشانة رحمت خدا این است که عذاب قیامت از انسان برداشته شود وذلک الفوز المبین ببینید هدف گذاری دارد می‌کند برای زندگی دنیا برای کل مسیر زندگی و این هدف گذاری لازمه‌اش تواضع و قبول و پذیرش یک برنامة الهی است وان یمسسک الله بضر فلا کاشف له الا هو وان یمسسک بخیر فهو علی شیء قدیر هر چه خدا تصمیم بگیرد برای انسان همان می‌شود وهو القاهر فوق عباده چون در این شرائط هستید چگوه می‌خواهید شما تخلف و تمرد کنید مگر می‌توانید شما بر ارادة خدا چیره شوید قل ای شیء اکبر شهادة بالاترین شهادت و گواه کیست خود خدا است قل الله شهید بینی وبینکم واوحی الی هذا القرآن لانذرکم به ومن بلغ در این فضا مرجعیت قرآن مطرح می‌شود بعد می‌فرماید قل لا اشهد قل انما هو اله واحد واننی بری‌ء مما تشرکون حالا نسبت به برخورد مردم با کتاب با کتابهای الهی انبیای الهی و چگونه اینها می‌فهمند و می‌دانند که این کتاب کتاب خداست اما به خوبی می‌دانند اما متأسفانه استفاده خوب و بهینه نمی‌کنند و هم به خودشان وهم به خدا ظلم می‌کنند وافتراء به خدا می‌بندند یا به آیات الهی تکذیب می‌کنند انه لا یفلح الظالمون اینهم یک سنت ظالم و ستمگر رستگار نمی‌شوند نه در دنیا نه در آخرت بعد نمونه‌هایی می‌آورد از این که در قیامت چگونه این ستمگریها آنجا نمود پیدا می‌کند و نشان داده می‌شود و چگونه این عذاب الهی برای انسان در آخرت نتیجة انحراف در زندگی دنیوی است که سر آغازش شرک به خداست لذا بحث مبارزة با شرک به تمام ابعادش در این سوره به خوبی مطرح می‌شود و نتیجة مبارزة با این شرک این است که پس پیروی خضوع برای برنامة الهی است واین برنامة الهی می‌آید در همان اواخر این سوره مفصل بیان می‌شود که قل تعالوا اتل ما حرم ربکم علیکم که این را صحبت کردیم دیگر تکرار نمی‌کنم خب این در این بستر که این رفت و آمدی که در آیات در سورة انعام با تطبیقات میدانی روی جوامع بشری مطرح می‌شود دیگر این سه اصل را نهادینه می‌کند در وجود انسان یعنی انسانی که این سورة انعام را می‌خواند با یک دنیا از تشریع ولی در یک فضای بسیار بسیار منطقی که چرا ما باید این همه خضوع و خشوع برای خدا داشته باشیم تبیین می‌شود در این فضا می‌آید قوانین برای مجموعة بشری مطرح می‌شود و بعد در آخر این مجموعه این چنین می‌خوانیم که خداوند متعال وقتی که توضیح داد وهذا صراط ربک مستقیما قد فصلنا الآیات لقوم یذکرون تبیین آیات برای کسانی است که اهل تذکر باشند یعنی متوجه بشوند و یک یاد آوری است بیشتر چون اکثر این قوانینی که اینجا خداوند مطرح کرده است به خاطر این است که فطرت انسان اقتضای اینها را دارد خب بعد می‌فرماید قل فالله الحجة البالغة فلو شاء لهداکم اجمعین خدا حجت تامی بر شما انجام داده است دیگر سؤالی نمانده است که جواب داده نشود همة نیازها پاسخ داده شده است و همة سؤالها در اینجا به آنها توجه شده است و مانده فقط انتخاب شما بله خدا اگر بخواهد لو شاء مهار است که خدا بیاید اختیار را از شما سلب کند و شما را همگی هدایت کند بدون اختیار خدا این کار را نخواهد کرد معنی و مفهوم این حرف این است که پس شما مانده‌اید که خودتان انتخاب کنید فلو شاء لو مفید امتناء است فلو شاء لهداکم اجمعین خدا اگر بخواهد می‌تواند این کار را بکند اختیار را از شما سلب کند و شما را وادار کند به عمل به همة این دستورات ولی او می‌خواهد شما این دستورات را به اختیار خودتان عمل کنید چون سنتی در اینجا حاکم است آن سنت لا تزر وازرة وزر اخری این سنت لیس للانسان الا ما سعی این سنت این است که انسان با اختیار خودش باید گزینش کند مسیر را و تبعات این مسیر را و لذا با این تبیین که حجت تام وبالغ حجت الهی است می‌فرماید خیلی خب پس بیایید که ما برای شما قوانین و محرمات الهی را تبیین کنیم که عرض کردیم در ابعاد مختلف این محرمات البته در این آیات شما می‌بینید هم محرمات آمده است هم واجبات یعنی هم مطلوبهای الهی هم محرمات الهی نسبت به محرمات شرک که لازمه‌اش توحید است که حالا در جای دیگر در آیات قبلی نسبت به توحید هم تبیین مفصل دارد اما مهمترین خط قرمز شرک است که این شرک باعث همة بدبختی‌هاست و لهذا در آیات دیگر فرموده است که ان الله لا یغفر چه ان یشرک به ویغفر ما دون ذلک لمن یشاء قابل اغماز و چشم پوشی نیست چون این در حقیقت ریشة همة گناهان و همة انحرافات است نمی‌شود نسبت به شرک چشم پوشی کرد و لذا اولین حرام الهی شرک است واین شرک کاری است اختیاری که خود انسانها انحام می‌دهند و عوامل زیادی دارد در این سورة انعام بسیاری از عوامل شرک را بررسی و در حقیقت رد می‌کند و سعی می‌کند آن نقطه‌های آغازین برای گرایش به شرک را از بین ببرد در وجود انسان لا اقل شبهاتی که در ذهن انسانها هست و آن میل به آزادی بی حد و حصر آزادی فراتر از قانون این میل به آزادی را سعی می‌کند با فرهنگ سازی او را از بین ببرد پس این اولین محرم به عنوان شرک که مطرح شد بعد وبالوالدین احسانا بالوالدین دیگر محرم که نیست مأمور به است خب این از سیاق فهمیده می‌شود دیگر بالوالدین احسانا مصداق ما حرم ربکم علیکم نیست ولا تقتلوا دوباره بعد از این این مثل یک حالت جملة معترضه است یا تعبیر بهتر این است که ما آن خطوط قرمز را می‌خواهیم بگوییم یکی از خطوط قرمز بحث احترام به والدین است که لازمه‌اش حرمت اهانت و عدم تکریم والدین که حالا در آیات دیگر در سورة اسراء چون قبل از این سوره نازل شده است از لحاظ چینش و ترتیب نزول اگر دقت کنیم چون آنجا آمده است در سورة اسراء به تفصیل آمده است بحث روش تعامل با والدین اینجا اکتفا کرده به اجمال دیگر باز نکرده است این را و کسی که سوره‌ها را به ترتیب نزول می‌خواند یا بدون ترتیب نزول با توجه به سوره‌های دیگر باید این بالوالدین احسانا را بفهمد انسان در آنجا خواهد آمد چگونه این بحث باز شده وآن محرمات در تعامل با والدین مطرح می‌شود که اینجا آن بعد اثباتش را گفته است که اصلش احسان و تکریم والدین است ولا تقتلوا اولادکم من املاق نحن نرزقکم وایاهم رابطة ما با والدین رابطة ما با فرزندان است این در درون خانواده است یعنی بعد از خدا بحث خانواده مطرح می‌شود و تعامل ما با والدین وبا فرزندان خودمان بعد بحث فواحش و قتل نفس که این باز هم حقوق مردم است تعامل با دیگران است و در حقیقت کنترل دو قوة غضبیه و شهویه است و بعد هم می‌فرماید مال الیتیم الا باللتی هی احسن و این هم باز بحث رابطة ما با دیگران با ایتامی که در جامعه هستند و فاقد ولی باشند چگونه یا حالا ایتام خودمان در قرآن این به چشم می‌خورد که وقتی خدا صحبت می‌کند فراتر از خود یک انسان صحبت می‌کند یعنی انسانی که در یک جامعه است ایتام جامعه می‌گویند ایتام شما هستند من بچه یتیم نداشته باشم اما یتیمهای دیگر هستند ممکن است من وصی آنها بشوم یا من سرپرست آنها بشوم اگر حاکم شرع باشم اگر ولی آنها بشود به طور شرعی به عهدة یک انسان این تکلیف بیاید پس جامعه در حقیقت مکلف است که چگونه با این ایتام تعامل کند و این خطاب خطاب جمعی است کلا مال یتیم باید حفظ شود به نحوی با آن برخورد شود که مسائل حقوق حفظ شود پش در نتیجه اینجا هم بحث بعد اقتصادی دارد هم بعد اجتماعی دارد و در حقیقت رعایت شؤون ایتام و قاصرین در جامعه است واوفوا الکیل والمیزان بالقسط باز بحث بعد اقتصادی زندگی اجتماعی را دارد در برمی‌گیرد وبحث عدل هم گفتیم یک بحث عامی است طبق آیات دیگری که حالا در سوره‌های فراوان از جمله سورة نساء آمده است اعدلوا هو اقرب للتقوی ان الله یأمر بالقسط وبالعدل والاحسان که خواستة خدا این است که کل جامعه کل نظام ما بر اساس عدل باشد و در همة زمینه‌ها خصوصا در زمینة ذوی القربی که اشاره کردند که اینجا جای میل است و جای فرار از این قانون و ضابطة عدل است و به عهد الله اوفوا این باز فراتر از همه همة عقود الهی و قوانین الهی را می‌تواند شامل باشد و به این ترتیب یک مجموعة فراگیر است اینجا اما بسیار مختصر مطرح شده است که حالا وقتی با سورة اسراء مقایسه می‌کنیم می‌بینیم آنجا خیلی مفصلتر همة این ابعاد مطرح می‌شود ونکاتی جدیدی به آن اضافه شده است و بعد آنجا می‌فرماید ذلک مما اوحی الیک ربک من الحکمه این اصلا حکمت همین است و حالا بعد آنجا صحبت خواهیم کرد راجع به حکمت بعد می‌فرماید که وهذا کتاب انزلناه مبارک فاتبعوه بر میگردیم به مرجعیت قرآن هم در اوائل سوره آمد هم در اواخر سوره مبارک فاتبعوه واتقوا لعلکم ترحمون هم پیروی کنید هم و مواظب باشید زیاده روی نکنید نسبت به این تبعیت و پیروی این کتاب لعلکم ترحمون آن رحمتی که در آغاز سورة انعام آمد اینجا مدام دارد تکرار می‌شود یعنی مصادیق این رحمت واین که رحمت اقتضاء دارد که شما به قوانین الهی پایبند بشوید و اگر پیابند شوید مورد رحمت قرار می‌گیرید همانطور که در آیة دیگر فرموده است و رحمتی وسعت کل شیء فساکتبها للذین یتقون این ابزار آن آیه است خب حالا برای دفع برخی از اشکالات که اگر مثلا این کتاب یه چه کسی نازل می‌شود چگونه نازل می‌شود ما چه کاره هستیم ما اگر مخاطب مستقیم این کتاب نباشیم آیا واقعا ما هم مطالبه خواهیم شد به این وظایف و به این قوانینی که در این کتاب می‌آید بهانه‌هایی که بنی اسرائیل یا بعضی از معاصرین پیامبر می‌گرفتند جواب می‌دهد فقد جاءکم بینة من ربکم وهدی ورحمة فمن اظلم ممن کذب بآیات الله و صدف عنها سنجزی الذین یصدفون عن آیاتنا سوء العذاب بما کانوا یصدفون هیچ عذری یا بهانه‌ای نمی‌ماند ما در حقیقت برای جامعة بشری بینه‌ای از طرف خدا دلیلی برهانی که هم هدایت و هم رحمت در او هست فرستادیم دیگر اتمام حجت شده است قل فالله الحجة البالغة قبلا فرمود اینجا دارد آن را تأکید می‌کند بعدا می‌فرماید که خب حالا آنهایی که از این تجاوز می‌کنند فرار می‌کنند از زیر بار قانون فرار می‌کنند و کار به جایی می‌رسد که دیگر در لحظات آخر زندگی ممکن است هوشیار و بیدار بشوند و آنجا بخواهند برگردند می‌فرماید دیگر دیر شده آنجا یوم یأتی بعض آیات ربک لا ینفع نفسا ایمانها آن لحظات مرگ لحظات واپسین لحظات قبض روح که عالم دیگر برای انسان باز می‌شود آنجا انسان می‌خواهد بر گردد آنجا دیگر ایمان در آن لحظه دیگر کار ساز نیست لا ینفع نفسا ایمانها لم تکن آمنت من قبل ایمان در آن لحظات آخر در دقیقة نود که هیچ کاری هیچ تحولی در انسان نمیتواند کار ساز و مفید باشد این دیگر در حقیقت نشانة سقوط انسان است پس قبل از این فرصت انسان باید برگردد به دامن وجی وبه قانون خدا لم تکن آمنت من قبل او کسبت فی ایمانها خیرا قل انتظروا انا منتظرون ان الذین فرقوا دینهم وکانوا شیعا لست منهم فی شیء حالا بحث وحدت همگرایی و به تعبیر خود قرآن در سورة انبیاء سورة مؤمنون ان هذه امتکم امة واحدة وانا ربکم فاعبدون این فضا و این بستر ربانی و الهی اجتماعی است که مطلوب است و باید جامعة بشری در این بستر حرکت کند و اگر اینجا تفرقه به وجود بیاید و گروه گروه بشود جامعة بشری در حقیقت یک ضربة کاری به خودش زده است در اینجا حالا در روز قیامت آنجا خیلی روشن می‌شود البته ما قبل از قیامت داریم اینها را می‌بینیم من جاء بالحسنة فله عشر امثالها ومن جاء بالسیئة فلا یجزی الا مثلها فهم لا یظلمون قل اننی هدانی ربی الی صراط مستقیم صراط مستقیمی که قرآن از آن سخن می‌گوید همین صراطی است که پیامبر اسلام آورده است دینا قیما ملة ابراهیم حنیفا این همان دین ابراهیم است یعنی انبیاء همه یک خط هستند و یک مسیر را طی می‌کنند و در اینجا همنوا بودن انبیاء و هم خط بودن انبیاء نشانة این است که یک سیر کلی و کلان وجود دارد که همة بشریت به او دعوت شده است و همة انبیاء هم دنبال همین مسیر هستند و ما کان من المشرکین که اساسش نفی شرک است قل ان صلاتی ونسکی ومحیای ومماتی لله رب العالمین لا شریک له وبذلک امرت وانا اول المسلمین خب قل اغیر الله ابغی ربا وهو رب کل شیء خب اگر من از خدا چشم پوشی کنم من باید رب دیگری باید انتخاب کنم مگر می‌شود ربی غیر از خدا والهی غیر از خدا پرورش دهندة غیر از خدا من دنبال کنم و سراغ او بروم امکان ندارد وهو رب کل شیء واما تکسبوا کل نفس الا علیها ولا تزر وازرة وزر اخری تأکید بر اینکه هر انسانی رفتارش است که سرنوشت او را رقم می‌زند و بدون توجه به این اصل در حقیقت انسان ممکن است منحرف شود و با توجه به این اصل انسان ضابطهمند و قانونمند می‌شود همة رفتارهای او ثم الی ربکم مرجعکم وینبأکم بما کنتم فیه تختلفون وهو الذی شاهد ما در این آیه است که در آخر این سوره بحث خلافت انسان که یکی از آیاتی که شهید صدر به او توجه کرده است و او آن را به بحث خلافت انسان ربط داده وهو الذی جعلکم خلائف الارض شما را خلیفه‌های زمینی قرار داده است حالا یک معنای خلائف را بعضیها به این معنی گرفتند که هر قومی می‌آید خلیفة قوم دیگر است یعنی جایگزین قوم دیگر می‌شود این خیلی شاید به بحث ما مرتبط نباشد ولی اگر این ظهور این آیه جلعکم خلائف الارض این همان مفهومی باشد که انی جاعل فی الارض خلیفه باشد که می‌تواند ظرفیت این را دارد که به آن معنی باشد خلیفه‌هایی هستید در زمین خلائف الارض یعنی خلائف فی الارض چون در جایی آمده است لننظر کیف تعملون خدا شما را خلیفه قرار داد تا ببیند بیازماید شما را ومعلوم شود که هر کسی چه کاره است در حقیقت ایجاد بستری برای رشد و تکامل خودتان للنظر کیف تعملون این طور معنی می‌شود ایجاد یک بستر در زمین برای انسان تا اینکه عمل کند استعدادهای بالقوه‌اش به فعلیت برسد و رشد وت کامل پیدا کند اما به آن تعبیر آمده که ما ببینیم چه کاره‌ایم ببینیم چند مرد حلاجیم خب این تعبیر دیگری است از این که شما تکامل در یک مسیر تکاملی قرار بگیرید اینجا هم همین مفهوم به صورت دیگر آمده است ودقیقتر شاید آمده است یعنی به حای اینکه بگوید ما ببینیم شما چه کاره هستید و برای این که ما یعنی ما کسب علم کنیم نه اینطور نیست که خدا بخواهد بداند ما چه کاره‌ایم خدا می‌داند ما چه کاره‌ایم اما ما که هستیم ما چگونه هستیم ما چه کار باید بکنیم بحث می‌رود روی عمل انسان و تکامل انسان در این آیه خیلی گویا و روشن است می‌فرمایند وهو الذی جعلکم خلائف الارض یعنی خلائف فی الارض و رفع بعضکم فوق بعض درجات تفاوت میان شما خدا مطرح کرده است لیبلوکم فیما اتاکم اصلا هدف از این ایجاد این بستر دادن این جایگاه به عنوان خلیفه و ایجاد تفاوت میان انسانها لیبلوکم فیما اتاکم هدف این است که خدا شما را گرفتار کند گرفتار کند به تلاش گرفتار کند به زندگی با انگیزه‌های گوناگونی که برای انسان مطرح می‌شود لیبلوکم فیما آتاکم خدا در آنچه که به شما داده است شما را امتحان کند و آزمایش کند و در حقیقت این آزمایش بستری است طبیعی و منطقی تا اینکه انسان استعدادهایش به فعلیت برسد یعنی اینجا بسیار صریح وگویا است این آیه در این که فلسفة زندگی فلسفة کل این مسیری که انسان قرار می‌گیرد در دنیا این است که انسان بتواند در این دنیا مزرعة الآخرة و پلی باشد این زندگی برای آن عاقبت بسیار خوب وفلاح ورستگاری که در انتظار انسان می‌تواند باشد لیبلوکم فیما آتاکم ان ربک سریع الحساب وانه لغفور رحیم خدا با این دو ابزار با دو ابزار عقاب و رحمت تبشیر و انذار مجازات و پاداش خدا با این دو ابزار شما را تربیت می‌کند و در این مسیر زندگی دنیا شما را به امتحان و به چالش می‌کشاند بنابراین فلسفة این نظام آفرینش فلسفة نظام اجتماعی و کار کرد مجموعة سنتها و قوانین الهی در زندگی فردی و اجتماعی با توجه به یکی از این سنتها بحث رابطة دنیا و آخرت است و دنیا مقدمة آخرت می‌تواند باشد و هرچه در دنیا به دست می‌آید محصول او در آخرت نمود پیدا می‌کند با این مجموعه از اصول و قوانین این نظام تشریعی مطرح می‌شود و محرمات الهی و حدود و ثغور در حقییقت قوانین رفتاری ما رقم می‌خورند و به ما تذکر داده می‌شوند این محصول این سورة انعام است که یک مهندسی بسیار زیبایی را دارد مطرح می‌کند در شناخت آن مجموعة قوانین حاکم در جامعة انسانی و می‌تواند هم یعنی این مجموعه مجموعة فراگیری بود دیگر در حقیقت رابطة انسان را با خدا و با خودش وبا جامعه و با خانواده و با طبیعت را به صورت خیلی گویا اما کلی دارد تبیین می‌کند خب تا اینجا ما از این کلیت سورة انعام فارغ می‌شویم ومباحث ریزی هم هست که حالا اینها را در این سطح دیگر مطرح نمی‌کنیم در مراحل بعدی اگر قرار شد آنجا تفصیلات این قوانین را وارد شویم فقط توجه داریم در جلسة گذشته که بحث طعام وشراب یا بحث انعام که این سوره به آن نامگذاری شده است که بسیار مورد توجه است و نیاز طبیعی و نیاز روز مرة انسان است که انسان برای این که زنده باشد باید تغذیه بشود این اصول کلی حاکم بر این بعد بعد تغذیة انسان بعد سلامت جسمی بعد نحوة استفاده از امکانات الهی برای حفظ وجود افراد وسلامت افراد چگونه باید باشد که این قانونمند شده در این سوره به تفصیل شاید هیچ سورة دیگری به اندازة سورة انعام به این موضوع نپرداخته باشد خب در اینجا ما در حقیقت بحث در سورة انعام را از این حیث از حیث در بر داشتن آن منظومة اجتماعی اما در بعد خطوط قرمز یعنی محرماتی که خدا قرار داده است و دیدیم که در کنار این محرمات بعضی از تکالیف را هم وبعهد الله اوفوا مثلا خب به عنوان الزام اینجا آمده است و به عنوان تکلیف نه به عنوان حرام حالا شاید به لحاظ این که اینها نهادینه بشوند به عنوان اصول مسلم آن در حقیقت با تعلیم یک الزام یک واجب ما آن حط قرمز هم برایمان مشخص می‌شود وقتی گفتیم نماز واجب است نماز عمود دین است خب معلوم می‌شود یعنی ترک نماز می‌شود یک خط قرمز خود نماز یک خط قرمز می‌شود به این معنی تعبیر از ما حرم ربکم علیکم منحصر نخواهد شد در بیان فقط محرمات ما حرم ربکم علیکم تمام الزامات حالا الزاماتی که ترکشان حرام خواهد بود و اینها خط قرمز را تشکیل می‌دهند می‌تواند به این معنی باشد لذا بالوالدین احسانا یا اوفوا الکیل والمیزان به تعبیر ایجابی آمده است می‌تواند در مجموعة أتل ما حرم ربکم علیکم قرار بگیرد یعنی از لحاظ فنی اشکال می‌توانیم بگوییم این اشکال وارد نیست اگر کسی بگوید این چگونه محرماتی است که در درون آنها عواملی آمده است می‌خواهیم بگوییم این عوامل جون بیانگر الزامات هستند این ما حرم ربکم خطوط قرمزی که برای رفتار ما تعیین می‌شوند و توجه به این خط قرمز بسیار مهم است حالا این بحثی است که قبلا یک بار اشاره کرده‌ام دوباره اینجا به مناسبت همین سوره جای اشاره دارد که حالا این بحث ما ابتر نماند برای این سورة مبارکه ببینید یکی از مسائل بسیار مهم در بحث استنباط این است که ما خطوط قرمز و آن چیزهایی که اجتناب نا پذیر هستند و در حقیقت چارچوب می‌دهند به مجتهد به فقیه برای استنباط یعنی نمی‌توانند از اینها تجاوز کند دانستن اینها و شناخت اینها بسیار مهم است شما در زمانی که دارید در هر بابی از ابواب فقهی استنباط می‌کنید دو جور خطوط قرمز را باید مراعات کنید یکی خطوط قرمزی که بر کل تشریع حاکم است مثلا اصل عدم ضرر حرمت اضرار به غیر مثلا یا نفی عسر و هرج که در قواعد فقهی اینها مطرح می‌شود و به کل تشریعات ارتباط دارند نباید تشریع موجب تشریعی موجب ضرر به دیگران باشد یا در اجرای آن تشریع ما به دیگران ضرر بزنیم خب اینها مصادیقش هم در قرآن فراوان است در بحث ضرر تطبیقات گوناگونی دارد در سورة بقره و غیر بقره در بحث شهادت در بحث رضاع در بحث مثلا ادامة زندگی زناشویی با عدم رعایت مثلا حقوق همسر اینها در آیات متعدد مورد تعرض قرار داده شده است و محکوم شده است چرا چون موجب ضرر می‌شود این مجموعة خطوط قرمزی که بر کل تشریعات حاکم است مجموعة خطوط قرمزی که در هر بابی از ابواب فقهی هستند آنها هم باید دانسته شوند تا فقیه در چارچوب این خطوط قرمز آن استنباط را انجام بدهد یعنی استظهاراتی که می‌شود دیگر نمی‌تواند این استظهارات بسیار مطلق وعام به گون‌های باشد که حتی آن چارچوبها را نادیده بگیرد و بعد معمولا اینطوری گفته می‌شود مثلا در بعضی از استنباطها ما می‌بینیم بعضی فقهاء این کار را می‌کنند یعنی بدون ملاحظه این چارچوبها استظهار می‌کند بعد عموم درست می‌کند یا اطلاق درست می‌کند بعد می‌گوید خیلی خب این اطلاق با فلان دلیل معارض است تعارض درست می‌کند آیا واقعا اینطور است یعنی تعارض به وجود می‌آید یا اگر این چارچوبها و خطوط قرمز مشخص باشند و به عنوان دلیل منفصلی که حجیت این دلیل عام را در عموم یا اطلاق این دلیل مطلق را می‌زند به خاطر این است که ما در اصول می‌خوانیم که قرینة متصله هادم ظهور است و قرینة منفصله هادم حجیت است حجیتش را محدود می‌کند پس ما نمی‌توانیم بیاییم اینجا تعارض درست کنیم بعد بگوییم خیلی خوب حالا باید به اصل عملی باید برویم رجوع کنیم این یک مشکلی است که پیدا می‌شود به خاطر غفلت از این که در فهم ادله ما در هر بابی و در ادلة عامی که مطرح می‌شوند اگر ما مجموعة آن محرمات که در اینجا تصریح شده است در این آیه قل تعالوا آتل ما حرم ربکم علیکم ان لا تشرکوا به شیئا این چارچوب چارچوب و حدود خطوط قرمز را بدانید بعد در این فضا بیایید قوانین الهی را شما مورد مطالعه قرار دهید و این بحثی است بسیار مهم که از همین آیه و از روش تبیین این آیه قابل استفاده است و می‌شود الهام گرفت که بدون توجه به این چارچوبها چگونه می‌تواند یک فقیه مدعی بشود که دارد از یک نصی استظهار می‌کند استظهار عموم یا اطلاق می‌کند بر فرض هم استظهار کند وقتی که در کنار هم اینها قرار بگیرند این خطوط قرمز می‌تواند آن عموم یا اطلاق را خدشه دار کند و در نتیجه نتواند بر اساس آن فتوایی دهد لذا تأکید این آیات و حالا آیات سورة اسراء که حالا خواهد آمد بر این چارچوبها خطوط قرمزی که اساس و اصول تشریع هستند این اصول تشریع همیشه باید در یاد فقیه ودر ذاکرة فقیه باشند حاضر باشند با توجه به اینها بیاید مطلبی را مورد استنباط واستظهار قرار بدهد و به این ترتیب ما مجموعه‌ای از آیتمها را در اینجا به صورت فعال وزنده در این سوره در مسیر استنباط دیدیم اضافه بر آن بحث مرجعیت قران شد مجموعة سنتهای حاکم بر رفتار انسان رابطة دنیا و آخرت به عنوان یک اصل و مجموعه‌ای از خطوط قرمزی که اینها مقتضای فطرت انسان و برخواسته از نیازهای منطقی انسان در بستر این زندگی دنیوی و در بستر آن نظام تکوین می‌باشند اینها هستند که پشتوانة تشریع خواهند بود وهستند وبا توجه به اینها فقیه باید استنباط خودش را انجام دهد برای ان شاء الله جلسة آینده روی سورة مبارکة اسراء با همین نگاه توجه می‌کنیم و ببنیم در آنجا چه مطالب جدید مطرح شده است و آن دامنة آن منظومة قوانین اجتماعی چقدر فراتر و گسترده‌تر هست یا همین ابعاد را در برمیگیرد ان شاء الله با مراجعة دقیقی که به این سوره می‌کنید و مروری که خواهید داشت با آمادگی بیشتر خدمتتان باشیم والحمدلله رب العالمین وصل الله علی سیدنا محمد وآله الطاهرین.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo