استاد سیدمنذر حکیم
درس خارج فقه
91/12/08
بسم الله الرحمن الرحيم
8/12/91
اعوذ بالله السمیع العلیم من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بارئ الخلائق اجمعین ثم الصلاة والسلام علی البشیر النذیر سیدنا ونبیناوحبیب قلوبنا ابی القاسم المصطفی محمد وآله الطاهرین.
ربنا لا تکلنا الی انفسنا طرفة عین ابدا.
بحث ما در نظام اجتماعی بر گرفته شده از آیات قرآن کریم با توجه به دو روشی که مطرح کردیم و فعلا در این بحث بنا را بر بررسی و استقراء و بررسی آیات قرآن کریم که در جای جای قرآن به گونهای مطرح شده است که نشان دهندة یا کلیت این نظام اجتماعی باشد یا به خطوط کلی و تفصیل مباحث نظام اجتماعی پرداخته باشد از این باب به سورة مبارکة حمد یک نگاهی انداختیم و سعی کردیم کلیت نظام اجتماعی را از سورة مبارکة حمد نگاه کنیم و بررسی کنیم و بعد به آیات سورة فرقان بخش آخر سوره و عباد الرحمن که یک توصیف بسیار مفصل و قابل توجهی برای ویژگیهای عباد الرحمن نشان دهندة آن نمونة رفتاری که در رفتار فرد فرد عباد الرحمن قرآن کریم عنوان میکند و آنها را بر اساس این که افرادی هستند که آن الگو آن نمونة مطلوب را دارند نشان میدهند میتوانست برای ما مفید باشد از لحاظ علمی سورههای دیگری هم داریم که به تفصیل پرداخته است در سورة انعام در سورة اسراء و در سورة لقمان در این سه سوره ما به مجموعهای از آیات بر میخوریم که آن رفتار مطلوب و قانونمندی که خداوند برای جامعة انسانی تفصیل میکند مطرح شده است و جای مطالعه دارد نسبت به سورة مبارکة حمد عرض شد که در آنجا کلیت این نظام اجتماعی عنوان شده است آن نظام عبادت انسان برای خدا به عنوان شاخص و شاه راه و عنوان جامع کلیة قوانین قوانین الهی معرفی شده است و در همین سوره در خواست هدایت به صراط مستقیم روش صحیح عبادت این یک معنی را برای صراط مستقیم اشاره کردیم صراط مستقیم به عباد صراط مستقیمی که در جایی فرموده خود صراط مستقیم عبادت است وعبادت خودش صراط مستقیم انسان است این یک توصیف وان اعبدونی هذا صراط مستقیم اینجا میتواند این آیه ناظر به دو یا سه معنی باشد که هر سه معنی چون ظرفیتش هست مورد توجه قرار باید بگیرد این که عبادت خودش صراط مستقیم است و ما آن روش صحیح که عبادت باشد آن را از تو میخواهیم چون ما دنبال منهج و راه هستیم وعبادت راهی است که باید به صورت حق پیموده بشود و صراط مستقیم انسان است این مدلول آیات فراوانی است از جمله وان اعبدونی هذا صراط مستقیم یس والقرآن الحکیم انک علی صراط مستقیم خب این صراط مستقیم شما چیست در این آیه و آیات دیگر فرموده خودش عبادت است عبادت خودش صراط مستقیم است خودش راه است مسیر و منهج است خب اما این که این عبادت چگونه ما به آن برسیم یعنی چگونه به این عبادت که صراط مستقیم است برسیم این هم منهج وروش میخواهد این یک نیاز یک نیاز دیگر هم داریم که ما وقتی عبادت را یافتیم و فهمیدیم که عبادت منهج زندگی ماست واو را به طور صحیح یافتیم خب چگونه این عبادت را به طور صحیح ما پیاده کنیم و عملی کنیم این صراط مستقیم این دو ظرفیت را هم دارد چون اینجا اهدنا الصراط المستقیم آمده در پی آن وصف مطلوبی که خدا برای بندگان خودش مطرح میکند ایاک نعبد عرض کردیم به صورت اقرار وبه صورت تقریر یعنی هم انسانها اقرار میکنند به این عبودیت وخدا این عبودیت اقرار شده را تقریر میکند و میپسندد چون در مقام ستایش است و در مقام وصف آن حالت مطلوب یا رفتار مطلوب انسانهاست بنابراین سه تا معنی یا سه بعد برای این صراط مستقیم اینجا تصویر میشود و هر سه قابل قبولند و مورد نیاز هستند و میتواند این اهدنا الصراط المستقیم ناظر به این سه نکته باشد هم این که عبادت که صراط مستقیم ماست پس ما را به این عبادت هدایت کن چون باید به این عبادت ما هدایت شویم اگر ما هدایت نشویم چگونه این عبادت را ما میتوانیم بفهمیم تا به آن عمل کنیم بنابراین ما به منبعی برای رسیدن به این عبادت نیاز داریم که اینجا بحث منبع وحیانی ومنبعی الهی باید این عبادتها را تقسیم کند و در صوره هم به طور دقیق به این منبع معرفتی ومنبع دینی که ما را به این عبادت میتواند برساند اشاره کرده است صراط الذین انعمت علیهم که عرض کردیم صراط معصومین غیر المغضوب علیهم والضالین میباشد پس راه دریافت عبادت مسیری که ما برای شناختن این عبادت باید طی کنیم از مسیر اهل بیت خواهد بود باید از این مسیر باشد از کسانی که متلبس شدند به این عبادت و در وجود آنها تبلور پیدا کرده است و تجسم پیدا کرده بنابراین وقتی که ما قبول کردیم که عبادت صراط مستقیم ماست ما باید به این صراط هدایت شویم هدایت به این صراط منبع معرفتی منبع دریافت و تلقی میخواهد که این منبع دریافت اهل بیت علیهم السلام میباشند واین حدیث شریف ثقلین دقیقا اشاره به همین نکته است که دو منبع دارید شما برای این که معصوم بشوید از گناه برای این که از انحراف به دور باشید به دو منبع شما باید همزمان تمسک کنید کتاب الله و عترتی این که عترت بخشی از این مجموعه است و جزء لا یتجزء مجموعه است این مفاد همین سورة حمد میتواند باشد اینها برای راه یافتن به این عبادت به صراط الذین انعمت علیهم باید هدایت بشویم که خدا هدایت کرده است این منبع تلقی برای فهم عبادت کم و کیف عبادت حالا در اجرای عبادت در تحقق عبادت و عملی کردن این عبادت باز ما احتیاج به منهج و روش داشته باشیم داریم یا خواهیم داشت یا باید داشته باشیم در اینجا هم الگو بودن اهل بیت باز تأکید به مصداق شدند اهل بیت این تعریف به مصداق عرض کردیم یک ظرفیت مهمی را به وجود میآورد و آن ظرفیت عملی و تطبیقی و کاربردی کردن مفاهیم است اگر مفهوم عبادت اگر منهج عبادت منهجی است که در پیاده شدنش هم انسان نیاز به برنامه دارد تا این که بتواند آن را به طور عملی و صحیح پیاده کند احتیاج به الگو دارد تا اینکه آن عبادت را بتواند عملیاتی کند که نیاز دارد چون ما میبینیم مثلا رسالههای عملیه برای همة مکلفین نوشته میشود اما افراد در اجرای مفاد مسائل و در رسالههای عملیه متفاوتند یعنی همه احکام نماز را میخوانند اما در اجرا و تطبیق این احکام نماز ممکن است با هم متفاوت باشند مثلا گفته میشود هدوء و طمأنینه در نماز خب این هدوء و طمأنینه چگونه عملی میشود افراد در هدوء و طمأنینه خیلی متفاوتند در نشان دادن هدوء و طمأنینهای که در مثلا رساله آمده که کجا انسان باید هدوء و طمأنینه داشته باشد و کجا این نداشتن هدوء و طمأنینه به نماز لطمه میزند هر دو مکلف هدوء و طمأنینه را میدانند تکلیفشان طمأنینه است و جایش کجاست اما در نشان دادن این هدوء وطمأنینه با هم ممکن است متفاوت باشد دو طرقی و دو برداشت از هدوء و طمأنینه و در اجرا یا فهمشان یکی باشد اما در اجرا باز متفاوت باشد این امکان و تفاوت در اجرا باز نیازمند یک منهج است پس این سه ظرفیت در اینجا به وجود آمد برای اهدنا الصراط المستقیم که ما را به عبادت که صراط مستقیم ما است هدایت کن و ما را به راهی که و منهجی که این عبادت را به ما نشان بدهد توضیح بدهد و کم و کیفش را بیان کند و بتواند عملی شود آن راه و آن منهج را هم ما میخواهیم از تو میخواهیم و روش پیاده کردن این عبادت و اجرایی این عبادت را هم باز ما نیاز به هدایت داریم حالا نسبت به این نکتة سوم به نظر میآید که آن آیاتی که راجع به احسان صحبت میکند احسن یک معنایش نیکوکاری است اما این نیکو کاری میتواند در جاهایی به معنای نیک عمل کردن و خوب عمل کردن باشد ان الله مع الذین اتقوا واحسنوا یعنی اضافه بر تقوی نیکی کردن به دیگران یا نه نیک عمل کردند تقوی را خوب پیاده کردند یا به مفاد حدیث شریف رحم الله من عمل عملا فاحسنه در روایتی که اتقنه احسان به معنای اتقان است در اینجا هم میتواند باشد آیاتی که میفرماید ثم اقتوا واحسنوا احسان را در شت سر تقوی آورده است میتواند این معنی باشد همین معنای سومی که در اهدنا الصراط المستقیم عرض کردم یعنی ما را به راه صحیح عمل کردن به عبادت یعنی احسن در عبادت اتقان در عبادت اتقان در پیاده کردن قانون و نظام ما را هدایت کن ما چگونه بتوانیم نظام و نظام عبادت را آن طور که باید و شاید پیاده کنیم در حالا آیة دیگر فرموده است حق تقوی اتقوا الله حق تقاته میتواند این بر آن معنی حمل شود که جا دارد و منطقی است و مطلوب هم همین است که باید انسان نیکوکار باشد به معنای اینکه کار خودش را نیک انجام بدهد به خوبی انجام بدهد اتقان و احسان در انجام وظیفه پشت دماغی وظیفه را انجام ندهد بلکه با جان و دل آنطور که باید و شاید ان را انجام بدهد خب این ظرفیت هم در سورة حمد در اینجا هست در سورة فرقان دیدیم که در وصف عباد الرحمن چگونه این احسان یا این اتقان در پیاده کردن عبادت به طور تفصیلی در مجموعة بسیار مفصلی که در حدود یک صفحه و نیم از سورة فرقان اختصاص داشت به ویژگیهای عباد الرحمن و این ویژگیها هم رفتاری بودند و هم فراگیر یعنی همة ابعاد وجودی جامعة عباد الرحمن را فرا میگرفت رفتار یعنی رابطة انسان با خودش با خدا با دیگران به خوبی وحتی با طبیعت این چهار رابطه را به خوبی بیان کرده بود که انسان در تمام این ابعاد چگونه باید باشد این چگونه باید باشد در حقیقت ترجمة همان نعبد ایاک نعبد آن ایاک منظور همان ربی که رحمن و رحیم است و از این رب رحمن و رحیم صفت رحمن که فراگیر هست شاخص قرار داده شده است شد عباد الرحمن یعنی اینها وقتی که عبادت میکنند ودر این مسیر قرار میگیرند به جای میرسند که دیگر عبودیت رحمن شاخص اینهاست اینها هم یک انسان مذهبی انسان حزب اللهی انسانی که متلبس به عبودیت رحمن باشد آنجا میفرمود ما عبادت میکنیم تو را این اعم است ما عبادت میکنیم آیا عباد شدیم عباد الرحمن یا نه فرمود اگر عباد الرحمن شده باشید چنین ویژگیهایی دارید وعباد الرحمن الذین یمشون علی الارض هونا واذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما تا آخر آیه پس در آنجا آن روش پیاده کردن آن عبادت و وقتی که عبادت در وجود انسان تبلور پیدا میکند و انسان به جایی میرسد که این وصف عبودیت وصف مشخص او و مشخصة او میشود و عرض کردیم اینجا جمع است این جمع عنایتی در آن هست که بحث بحث فردی نیست بحث آن جامعة یا مجموعة عباد الرحمن است این استفاده از تعبیر وصفی و جمعی نشان دهندة دو نکته است یکی اینکه به مجموعه و جامعة انسانی به کمال رسیده یا به این متلبس به این مبدء هست یک و این مجموعه یا این جامعه به جایی رسیده که الآن عنوان شاخص او همین عبادت خداست یا عبودیت خداست و این خدا اینجا به عنوان خدای رحمن که برای همة انسانها این عبادت یا این نظام مطرح است نظامی نیست که فقط مخصوص مؤمنین است این نظام اسلامی الیوم اکملت لکم دینکم مخصوص مؤمنین نیست برای همة بشریت است و آن خدای رحمن آن رحمت رحمانیه که رحمتی است واسع که همة انسانها را فرا گیرد میتواند این نکتة عباد الرحمن نکتة سومی باشد که این آیه نازل به او باشد که این اوصافی که گفتیم درست است برای عباد الرحمن است اما این ظرفیت هست که همة انسانها به این کمال برسند و عباد الرحمن باشند لذا از وصف رحمن استفاده شده است تا وصف رحیم به جای عباد رحیم عباد الرحمن گفته شده است با این که در سورة حمد دوتایش آمده است الحمدلله رب العالمین الرحمن الرحیم خب حالا ما که این آیات سورة فرقان را بررسی کردیم و یک بررسی خیلی سریع و اجمالی بود و در آنجا به ابعاد مختلف رفتار انسان توجه کردیم و دیدیم بحث تواضع اینها و بحث حلم و بردباری اینها بحث شب زنده داری آنها بحث هراس بعد هراس و آینده نگری و در حقیقت انسانهای میگوییم انسانهایی که یک بصیری که پیش بینی میکند آینده را و بر اساس آن پیش بینیهای خودشان به سمت یک آیندة مشخص و مطلوبی حرکت میکنند آیندهنگر هستند این آینده نگری که در حالا در خود وصف متقین دیده میشود در آن اوائل سورة بقره میخوانیم که اولئک علی هدی من ربهم واولئک هم المفلحون در وصف متقین اینها آینده نگر هستند و بالآخرة هم یوقنون هستند اینجا هم نه فقط اینها نسبت به آخرت یقین دارند بلکه هراس از عذاب جهنم و نگران از آن عاقبت بسیار بد و وخیمی که ان عذابها کان غراما تعبیر شده است انها ساءت مستقرا ومقاما بعد میان روی در زندگی مادی و دنیویشان در انفاق میان رو هستند و این که سراسر زندگی آنها اخلاص در توجه به خدا در به جز خدا کسی را دعا نمیکنند و نمیطلبند و دنبال نمیکنند و همین طور بحث عفت بگوییم جنسی و همینطور دوری از قتل که نشان دهندة مهار کردن آن قوة غضبیة آنها هست و بعد از آن هم لا یشهدون الزور در هیچ جایی انسانهای صادق و انسانهایی هستند که با هر گونه فریب و مکر و تزویر وحیله گری رابطة خوبی ندارند حتی شاهد زور هم نمیشوند یا در مجالس زور حضور پیدا نمیکنند و زندگی آنها سراسر حقانیت و صداقت است والی مروا باللغو مروا کراما یعنی نسبت به لغو برخوردشان با دیگران بر اساس کریمانه برخورد میکنند که این را هم معنی کردیم مفصلا والذین اذا ذکروا بآیات ربهم لم یخروا علیها صما و عمیانا انسانهایی هستند نه کری دارند نه کوری یعنی انسانهای بینا و انسانهای شنوا هستند هم آیات خدا را شنوا هستند و هم بینا با بصیرتند و زنده دل هستند وانسانهایی هستند که دقیق هستند در رفتارشان در ترقی آنها از آیات الهی به خوبی از این آیات استفاده میکنند و بعد هم زندکی اجتماعی خانوادگیشان یک زندگی بسیار بسیار خوب در حد بسیار عالی در حدی که بالاترین نمونة زندگی خانوادگی را اینها برای خودشان میطلبند و دنبال میکنند و در فکر و ذکر چنین زندگی الگویی هستند خب حالا برای باز کردن این بعد هم بعدها ما میتوانیم به سورههای مختلفی که نسبت به برگزیدگان خدا یعنی انسانهای برگزیدة الهی که خانوادههای نمونه داشتند در طول تاریخ و قرآن به آنها ما را توجه داده است یعنی مثل اهل بیت علیهم السلام اهل البیت که یک خانوادة برتری هستند که خداوند ویژگیهای آنها را به طور دقیق در سورة احزاب و هم در سورة انسان و در سورههای دیگر آنها را مطرح کرده است آنجا میتواند این باز شود این آیهای که اینجا به اجمال توجه داده است اما میبینیم در حقیقت اینجا به همة ابعاد به همة ابعاد زندگی فردی واجتماعی توجه شده است خب این مروری بود بر سورة مبارکة فرقان که آخرین بحثمان را الآن ولی وقتی که ما باز به سورههای مکی دیگر توجه میکنیم از جمله سورة مبارکة انعام در اواخر سورة انعام ما میبینیم قرآن کریم بعد از بحثهای مفصلی که حالا راجع به تقوی و خود نگه داری و این که چگونه انسانها از مسیر تقوی بیرون میروند و در طول تاریخ این انسانها از مسیر صحیح منحرف شدند یک فصل مشبعی سورة انعام دارد راجع به بعد مادی و زندگی مادی انسان که خوراک و پوشاکش باشد آیات بسیار فراوانی در قانومند کردن این بعد از زندگی انسانها بعد طعام و شراب که انسن بالاخره به تعبیر بعضی روایات با دو غریزة حب طعام و حب جنس و حب یعنی غریزة جنسی با دو غریزه انسان دارد حرکت میکند با دو شهوت شهوت طعام و شهوت نساء اینها عاملان بقای انسان هستند یکی اصل زندگی است مادی و روز مرة انسان را تأمین میکند یکی هم بقای نسل است جامعة انسانی به این دو غریزه ربط دارد باید این دو غریزه قانومند شوند اگر قانونمند نشوند انسان طغیان میکند قانونمند کردن اینها را قرآن کریم مد نظر قرار داده است در سورة مبارکة انعام آیات فراوانی را برای این بعد بعد تغذیه انسان واین که انسان چه بخورد وچه بیاشامد و چه غذاهایی برای او تحلیل وتحریم شده قل لا اجد بعد از آیات فراوانی که راجع به خوراک انسان مطرح میشود مثلا میفرماید وهو الذی انشأ جنات معروشات وغیر معروشات والنخل والزرع مختلفا اکله والزیتون والرمان متشابها وغیر متشابه کلوا من ثمره اذا اثمر وآتوا حقه یوم حصاده ولا تسرفوا انه لا یحب المسرفین راجع به میوه و غذاهایی که حالا نیاز به ذبح و تزکیه ندارند قانون کلی اینجا بیان کرده است 1ـ کلوا من ثمره اذا اثمر 2ـ وآتوا حقه یوم حصاده ولا تسرفوا انه لا یحب المسرفین خب اینجا قانونمند کرده است بهرهبرداری از غذاهای غیر حیوانی ومن الانعام حمولة وفرشا کلوا مما رزقکم الله ولا تتبعوا خطوات الشیطان انه لکم عدو معین خب آیات فراوانی داشتیم قبل از این که راجع به این بعد بود وجعلوا لله مما ذرء من الحرث والانعام نصیبا فقالوا هذا لله بزعهم و هذا لشرکائنا بعد میفرماید ساء ما یحکمون به همین وها قالوا هذه انعام وحرث حجر لا یطعمها الا من نشاء بزعمهم وانعام حرمت ظهورها وانعام لا یذکرون اسم الله علیها افتراء علیه سیجزیهم بما کانوا یفترون همینطور مصرف ؟؟ و آن خرافاتی که اعراب نسبت به این حیوانات داشتند و به گونهای تحریم میکردند حلالهای خدا را اینها را خدا اینجا عرضه میکند و نقد میکند و بعدا برنامة صحیح بهرهبرداری از این پایانی که هم برای خدمت به انسان خدمت حمل و نقل و خدمت غذایی برای انسان دارند به طور مفصل ذکرمیکند بعد میفرماید قل لا اجد فیما اوحی الی محرما علی طاعم یطعمه من حرامی نمیبینم در آنچه که خدا به من رهن کرده الا ان یکون محرمات اینها هستند شما از پیش خودتان نیایید بگویید که حرام وحلال کنید در این غذاهایی و حیواناتی که خدا در اختیار شما قرار داده است میفرماید الا ان یکون میتة او دما مسفوحا او لحم خنزیر فانه رجس او فسقا احل لغیر الله به قانون کلی این است که اگر میته باشد یا دم مسفوحی باشد یا لحم خنزیری باشد که اینها رجسا یا این که این حیوان برای غیر خدا ذبح شده باشد احل لغیر الله به این در حالت عمومی در حالت اضطرار فمن اضطر غیر باغ ولا عاد فان ربک غفور رحیم حالا در مواردی هم ما به طور خاص در مورد خاص قوانین خاصی هم داشتیم وعلی الذین هادوا حرمنا کل ذی ظفر بعد بنی اسرائیل به خاطر یک سری از دلائلی که پیش آمده بود ما بعضی از حیوانات را بر آنها تحریم کردیم ومن البقر والغنم حرمنا علیهم شحومهما الا ما حملت ظهورهما او الحوایا او ما اختلط بعظم ذلک جزیناهم ببغیهم مورد خاص است یک عنوان قانون با عنوان ثانوی در یک مورد و مدت محدود این قانون قانونگذاری شده است وانا لصادقون بعد میفرماید که بعد از همة این بحثهای تفصیلی شاید قل تعالوا اتلوا ما حرم ربکم علیکم حالا که کار به اینجا رسیده که ما کلیة محرمات را برای شما بگوییم تا شما تکلیف خودتان را بدانید فقط مسئلة خورد و خوراک نیست که ما باید قانومندش کنیم در تمام ابعاد زندگی باید این زندگی شما قانومند باشد قل تعالوا اتلوا ما حرم ربکم علیکم اولا جمع است اینجا که این قانون واین نظام برای جامعة مخاطبین جامعة بشری میباشد الا تشرکوا به شیئا اولین اصل و اولین قانون این است که برای خدا هیچ شریکی در هیچ ردهای در هیچ بعدی قرار ندهید این هم شرک در عبادت هم در شرک طاعت و شرک در حاکمیت و تمام انواع شرک را اینجا نفی میکند الا تشرکوا به شیئا هیچ چیزی و هیچ کسی و هیچ چیزی را هیچ چیزی را برای خدا شریک قائل نباشید موحد باشید اخلاص در عبادتی که در آنجا در سورة حمد آمد ایاک نعبد به طور صریح اینجا آمده است در سورة فرقان هم اینطور فرمود والذین لا یدعون مع الله الها آخر هیچ الهی هیچ معبودی جز خدا اینها قائل نیستند و دنبال هیچ معبودی نمیروند اینجا میفرماید الا تشرکوا به شیئا این اصل دوم اصل اول اصل دوم وبالوالدین احسانا خب در این سوره و سورة اسراء ودر سورة لقمان روی بحث والدین مفصل مانور داده است و روش تعامل با والدین که بحث نظام خانواده است و نوع تنظیم نوع رابطة انسان با والدینش را به گونهای مطرح میکند که تمام حدود و حقوق حفظ شود که هم حق والدین حفظ شود و هم حق خدایی که خالق این والدین هست و آنها را در خدمت انسان قرار داده است این هم به طور تفصیلی اینجا اجمال آمده است این احسانها یعنی چه احسانها در سورة اسراء و در سورة لقمان به تفصیل آمده است چگونه ما به والدین احسان کنیم ولا تقتلوا اولادکم من املاق این ترس از نداری وترس از خوف از این که روزی فرزندانتان نرسد و این مجوزی بشود برای قتل آنها حالا زنده به گور کردن آنها یا نطفههای اینها را شما در رحم مادرانشان از بین ببرید و آنها را نگذارید متولد شوند یا سقط جنین شود یا هر نوعی که موجب قتل اولاد بشود ولا تقتلوا اولادکم من املاق این ترس از فقر این عامل کشتن نمیتواند باشد نحن نرزقکم وایاهم ما همة شما را روزی میرسانیم در حقیقت یک نوع دادن امنیت اقتصادی است ایجاد یک امنیت اقتصادی الهی و امنیت روانی برای انسان که روزی دست ماست ما هم به آنها وهم شما را روزی میدهیم ولا تقربوا الفواحش ما ظهر منها وما بطن هیچ فاحشهای چه فواحش ظاهر چه فواحش باطن این تمام محرمات را در برمیگیرد ولا تقتلوا النفس التی حرم الله الا بالحق شما نباید به نفسهای دیگر تجاوز کنید و آنها را به هیچ عنوانی حق ندارید هر انسانی نفسش محترم و محفوظ است مگر در آنجایی که خدا آن اجازه را بدهد که یعنی احراز بشود که این مستحق قتل است واین نباید وجودش از موجب فساد برای خود و برای جامعه بشود که خداوند در آنجاها رفع تحریم میکند از این نفوس اینها نفوسی هستند که مهدور الدم هستند حالا در آیات دیگری کجاها مهدور الدم هستند مثلا در موارد قصاص فرض کنیم یا در مواردی دیگر ذلکم وصاکم به لعلکم تعقلون ببینید این سفارشها یا این قوانین کلی قوانینی هستند که انسان گویا عقلش درک میکند که اینها از مسلمات تشریع هستند و اینها چارچوبهایی هستند که در فطرت و وجدان انسان تعبیه شدند که انسان نباید به این حریم تجاوز کند اینها تحریم شده هستند خط قرمز زندگی انسان هستند ولا تقربوا حالا مصدایق بعدی و مواردی بعدی از الحقاق حقوق ولا تقربوا مال الیتیم الا بالتی هی احسن حتی یبلغ اشده نسبت به یتیم سفارش خاص واین که مال یتیم همانطور که خود یتیم باید مورد عنایت قرار بگیرد تا به رشد برسد مال یتیم هم نباید مورد دستبرد و تجاوز به هیچ عنوانی قرار بگیرد مگر این که به نفع او و به غبطة او باشد حتی یبغ اشده به بلوغ برسد به کمال برسد که بتواند در اموال خودش تصرف کند و از آن محجوریت بیاید بیرون واوفوا الکیل والمیزان بالقسط خب در تعامل یعنی در معاملاتتان در تعامل با هم دیگر شما باید وفا کنید اوفوا الکیل یعنی کیل را آنطور که باید وشاید حقش را ادا کنید و چیزی در سورة الرحمن وجاهای دیگر ولا تخسروا المیزان واقیموا الوزن بالقسط ولا تخسروا المیزان آنجا نباید کم کنید ویل للمطففین در سورة مطففین که آخرین سورة مکی است در آنجا الذین اذا اکتالوا علی الناس یستوفون واذا کالوهم او وزنوهم یخسرون چطور میشود که انسان در اینجا به انحراف کشیده میشود آن را مطرح کرده است واوفوا الکیل والمیزان بالقسط لا نکلف نفسا الا وسعها تمام این قوانینی که آمده شده است ما یک قانون کلی داریم این که به اندازة وسع تکلیف میکنیم این قوانین هم که برایش ما ترسیم شده است به تنساب وسع شماست این یک بحث بحث دیگر این که ما بیشتر از وسعتان چیزی نخواستیم بیش از ظرفیت خودتان چیزی نخواستیم و این بعد میتواند اصلی بشود برای آن جاهایی که بحث اضطرار پیش میآید وبعضی از قوانین رفع ید از آنها میشود چرا چون اصل و قاعدة کلی این که بر اساس وسع و امکانات فراهم شده برای انسان از لحاظ روحی و روانی و عقلی و از لحاظ امکانات مادی که در اختیار انسان گذاشته شده است همة اینها با هم در نظر گرفته میشود لا نکلف نفسا الا وسعها واذا قلتم فاعدلوا حتی در سخن گفتن هم در باید زیاده روی نکنیم سخن گفتنی که معمولا ما انسانها میگوییم خب حرفی بود زدیم شوخی بود کردیم یک مثلا چیزی نبود حالا یک مطلبی را ما گفتیم حالا شما چرا به دل میگیرید میفرماید نه این حتی در سخن گفتن هم شما باید عدالت را به خرج بدهید واذا قلتم فاعدلوا ولو کان ذا قربی حتی اگر فامیل باشد نزدیک باشد چون فامیل نسبت به همدیگر خیلی یعنی رابطة فامیلی شاید خیلی از حدود و قیود را بردارد شاید به خاطر آن صمیمت و قربی که به همدیگر حس میکنند خب اینجا جای لفظشگاه است انسانی که با کسی بسیار رفیق و دوست است این رفاقت و دوستی او را وادار میکند که از قوانین و حدود تجاوز کند و به خاطر اینکه نسبت به همدیگر میتوانند مثلا منت داشته باشند یا همدیگر را تحمل کنند خدای نکرده انسان از مسیر و از خط عدالت و مراعات حقوق پا را فراتر بگذارد لذا میفرماید در کلام در سخن عدالت به خرج دهید حتی اگر ذا قربی باشد که نسبت به هم ممکن است خیلی صمیمی باشید واحساس کنید اینجا نباید خیلی به این حقوق و حدود توجه کنید نه اینطور نیست باید مراعات کنید ولو کان ذا قربی وبعهد الله اوفوا به تمام عهود الهی این قانون این قانون عام است در سورة مائده مفصل آنجا میفرمایند چه یا ایها الذینآمنوا اوفوا بالعقول اینجا میفرماید بعهد الله اوفوا به هر عهدی باید وفا کنید عهد خدا که بالاترین عهد است حالا بر عهد عبودیت و بندگی و اطاعت و تقوی است یا فراتر از این هم هست حالا این بحث مفصل میخواهد وبه عهد الله اوفوا ذلکم وصاکم به لعلکم تذکرون وان هذا صراطی مستقیم فاتبعوه این نکته بسیار مهم است تمام اینهایی که گفتیم اولا برای یاد آوری همة انبیاء آمدند این را گفتند ما هم فطرت شما هم همین را ایجاب میکند و همین مطالبی که گفتیم مطالبی نیستند که اینها مثلا تأسیسی باشد اینها تأکیدی هستند یا جای یادآوری و تذکر فطرت شما و هدیناه النجدین فاهلهما فجورها وتقواها همة اینها را در بر دارد حالا ما اینها را به زبان آوردیم و مشخص کردیم بر شما و در حقیقت تعیین مصداق کردیم برای آن عدالت وآن تقوایی که مطلوب است فالهمها فجورها وتقواها اینجا میفرماید اتلوا علیکم قل تعالوا اتل ما حرم ربکم علیکم آنچه که حرام است آنچه خدا فرمود اگر از آن تجاوز کنید فجور وارد عرصة فجور میشوید و از آن مرز بیایید بیرون این مرز کجاست مرزها را لآن برای شما مشخص کردیم ذلکم وصاکم به لعلکم تذکرون بعد میفرماید این همین مسیری است که صراط مستقیمی که گفتیم اهدنا الصراط المستقیم این عبادتی که گفتیم صراط مستقیم است شما از همین است وان هذا همین که الآن توضیح دادیم وبه تفصیل بیان کردیم صراطی این راه من است صراط مستقیم شما الصراط اینجا نسبت داده شده است به خدا این راه من است شما راه من را میخواهید شما راه کمال خودتان را میخواهید این راه راه من است راهی است که من برای شما تعریف میکنم و تبیین میکنم وان هذا صراطی مستقیما در حالی که صراطی است مستقیم فاتبعوه پس جای پیروی دارد حتما او را پیروی کنید ولا تتبعوا السبل اگر این مسیر را رها کردید به راههای دیگر رفتاید آن لغزشگاه شماست فتفرق بکم عن سبیله تمام راههای دیگر غیر از این راه غیر ازاین صراط مستقیم همه راههای غیر مستقیم هستند که شما را از آن راه خدا دور میکند و متفرق میکند و به فرقت وجدایی وچند دستگی شما را میاندازد فتفرق بکم عن سبیله رشته رشته گروه گروه میشوید و از این صراط مستقیم من که صراط جامع شما انسانهاست و صراط وحدت این انسانیت است از این فاصله خواهید گرفت ذلکم وصاکم به لعلکم تتقون این نکتهای که بارها اشاره کردیم که تقوی یعنی تعهد یعنی مقید شدن به این قوانین و خود را دور نگه داشتن از شرور وآفات ونتائج بد تخلف از این قوانین مثلا گرفتار شدن به بد بختی در دنیا گرفتار شدن به آتش قیامت گرفتار شدن به عذاب الهی تقوی نسبت به همة اینها مطرح است ذلک وصاکم به لعلکم تتقون به امید این که اگر این مسیر را ما بیان کنیم و شما را به آن مسیر توصیه کنیم و سفارش کنیم امید این است که شما به تقوی برسید که این تقوی واتقوا الله لعلکم تفلحون جای دیگر مفصل آمده است خب بنابراین ما میبینیم در این آیات سورة انعام از آیة صد و پنجاه و پنج از این آیه تا آیة صد و شصت این مجموعة آیات که تلاوت شد در حقیقت یک برنامة جامعی برای ما انسانها اما از این بعد یعنی آن خطوط قرمزی که در هر قانونی باید مشخص شوند در این منظومة اجتماعی در این سوره مطرح شدند که حالا همین مطالب با تفصیل وتوضیح بیشتر در دو سورة اسراء و لقمان آمده است که آنها را هم ان شاء الله میبینیم و بعد با این مقایسه میکنیم و این سورهها همه مکی هستند ویژگی این که تشریع این تشریعات تشریعات اسلامی در دوران مکه یعنی در دوران قبل از تشکیل دولت اسلامی که در حقیقت آن آماده سازی جامعة مسلمان بود برای پیاده کردن این قوانین فردی و اجتماعی یعنی در چه زمانی که دولت اسلامی نبود این قوانین قابل پیاده کردن بودند و چه در زمانی که دولت دولت الهی و اسلامی تشکیل میشود به طور دقیقتر ای نقوانین باید مورد عمل قرار بگیرند که پیامبر صلی الله علیه وآله این چارچوب را این تعهدها را از مسمانان قبل از هجرت وقتی که اینها میآمدند با پیامبر بیعت میکردند بر همین اساس پیامبر با اینها بیعت میکرد و این را در حقیقت آن نقطة حرکت و نقطة عزیمت به سوی آن نظام مقدس اسلامی قرار میداد تا مردم با آگاهی بیایند و مقید بشوند که در نظام اسلامی در زیر چتر رهبری پیامبر صلی الله علیه واله به این قوانین مقید شوند و به نحود احسن آنها را پیاده کنند و به این ترتیب آیات قرآن به طور بسیار روشن و گویایی حدود و ثغور تعامل این انسانها با همدیگر با خدای خودمان و با یکدیگر وبا طبیعت را در مجموعهای از این قوانین ترسیم کرده که حالا باز تفصیل تکرار تأکید در سورههای فراوان میآید و مورد مطالعه قرار میگیرد بعد اینها را جمع بندی میکنیم بعد میبینیم حاصل این مجموعه چه منظومهای خواهد بود که بتواند به آن مرکب نظری یا مرکب قانونی حالا در همین سورة انعام باز ربط این نظام اجتماعی را با آن نظریة اجتماعی هم دارد که حالا امروز نرسیدیم که بحث کنیم بعد بحث میکنیم که خداوند چگونه آن آیتمهایی که اشاره کردیم که به عنوان پشتوانة این نظام اجتماعی باید مطالعه شوند و بدون این مطالعه انسان در فهم دقیق و در اجرای این قوانین گرفتار آسیب و آفت میشود در همین سوره به طور خاص خداوند آن ابعاد دیگری که به عنوان پشتوانة این نظاممند مطرح میکنیم ان شاءالله این را در جلسة آینده بیشتر باز میکنیم والحمدلله رب العالمین وصل الله علی سیدنا محمد وآله الطاهرین.